پس از انقلاب
هاشمینژاد از بدو پیروزی انقلاب، مبارزه خود را با منافقین و لیبرالها را آغاز کرد. وی در سال ۱۳۵۸ش دبیر حزب جمهوری اسلامی خراسان گردید.[۸]
او در همان دوران با رأی مردم استان مازندران به مجلس خبرگان راه یافت [۹] و در تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ایفای نقش کرد. [۱۰]
در قضایای جنگ تحمیلی چند بار به همراه آیتالله خامنهای به مناطق جنگی رفت و در افشای اعمال بنیصدر و جبهه متحد سلطنتطلبها و منافقین سهم بهسزایی داشت. هاشمینژاد در سال ۱۳۵۸ش به همراه هیأتی از جمهوری اسلامی ایران به کشور لیبی رفت و در بهمن ۱۳۵۹ش به دو کشور ژاپن و بنگلادش سفر کرد و اهداف انقلاب و نظام اسلامی را برای علاقهمندان شرح داد. [۱۱]
فعالیتهای علمی و دینی
سید عبدالکریم هاشمینژاد با همکاری شوهر خواهر خود سید حسن ابطحی «کانون بحث و انتقاد دینی» را در سال ۱۳۴۳ش در مشهد جهت تربیت دینی نسل جوان تشکیل دادند که در آن روش جدید تبلیغ به صورت مباحثه و انتقاد، سؤال و جواب برای جوانان تحصیلکرده به کار گرفته میشد. کانون دارای دو شعبه بود که به ترتیب قبل از ظهر روز جمعه و بعد از ظهر همان روز در محلهای مختلف شکل می گرفت. سالهای بعد یک شعبه مرکزی و یک کتابخانه به این مجموعه اضافه گردید. در سال ۱۳۴۴ش ساواک به نقل از اساسنامه، آنرا غیر سیاسی و فعالیت آن را فقط پاسخ گفتن به شبهات دینی و پاسخ به سؤالات و پرسشهای اعتقادی اعلام کرد. این تشکیلات از ۱۳۴۳ش تا ۱۳۵۰ش به فعالیت پرداخت و در سال ۱۳۵۱ش فعالیتش متوقف شد. [۱۲]

کانون بحث و انتقاد دینی
شرکت مؤثر در جلسات «انجمن جوانان بهشهر» که فعالیتی مشابه با کانون بحث و انتقاد دینی داشت، از دیگر فعالیتهای هاشمینژاد بود.[۱۳]
هاشمی نژاد در جهت فعالیت تبلیغی به تألیف کتاب نیز پرداخته است. «مناظره دکتر و پیر» از مشهورترین آثار اوست که در زمان خود با استقبال زیادی مواجه گردید تا جایی که رژیم پهلوی چاپ و نشر آن را ممنوع کرد. [۱۴] وی در این کتاب که در سالهای دهه چهل تالیف نمود در قالب یک رمان به نقد تمدن غرب و در کنار آن معرفی تمدن اسلامی و افتخارات جهان اسلام میپردازد. [۱۵]
تالیفات
از دیگر آثار او که بیشتر پیرامون مسایل اعتقادی اسلام با زبانی در سطح فهم عموم مردم نوشته شدهاند میتوان از این تالیفات نام برد:
درسی که حسین علیهالسلام به انسانها آموخت.
پاسخ ما به مشکلات جوانان.
اصول پنجگانه اعتقادی.
راه سوم بین کمونیزم و سرمایهداری.
مشکلات مذهبی روز.
ضرورت تشکیلات.
مبارزه با جهل و مادیت.
قرآن و کتابهای دیگر آسمانی.
رهبران راستین.
مسایل عصر ما.
زهرا مکتب مقاومت.
رسالت انقلابی امام حسین(ع).
ولایت فقیه.
تقریرات اصول شیخ علی کاشانی به زبان عربی. [۱۶]
کتاب هستی بخش، که در ۲ جلد به چاپ رسیده است. [۱۷
شهادت
۷ مهر ۱۳۶۰ش هم زمان با شهادت امام جواد(ع)، سید عبدالکریم هاشمینژاد در حال خروج از کلاس درس توسط یکی از منافقان با عملیات انتحاری ترور شد و به شهادت رسید. پیکر وی در «دارالزهد» حرم امام رضا(ع) به خاک سپرده شد و به مناسبت شهادت او در خراسان سه روز عزای عمومی اعلام گردید. امام خمینی پس از شهادت هاشمینژاد در پیامی شخصیت وی را ستود. [۱۸]
مجموعه خاطرات شهید سید عبدالکریم هاشمی نژاد (8)؛ شهادت
نوید شاهد: در انتظار روزي بود که شربت گواراي شهادت را بنوشد. آري همه چيز گويا و شاهد بود. چهرة سرخش نيز گواه بود و سرخي پيراهن را نويد ميداد، تا در مسير کاروان شهدا، لقب سرخ جامگان انقلاب اسلامي را بدست آورد.

نوبت جوانمرد فاضل
اين پيروزي در آستانة برگزاري سومين انتخابات رياست جمهوري (10مهرماه) به يقين حضور گستردة مردم در پاي صندوق رأي را بدنبال داشت. که شکستي بزرگ براي سردمداران توطئهها آمريکا بود.
تضعيف روحية مردم، جهت کاهش حضور مردم در انتخابات در برنامة آنها بود. منافقين سياهدل با سابقهاي تاريک، مأموريت محوله را قبول کردند. آنها در مأموريت ترور، بر روي شخصيتي ارزنده در استان خراسان انگشت گذاشته بودند. چهرهاي که مرگش ضربهاي جبرانناپذير بود و به زعم آنان سيستم اجرايي کشور فلج ميشد، و مردم سرخورده و مأيوس ميشدند.
سرماي زمستاني در پيش بود، ياران نفاق در خانة تيمي که تاريکي شرارت بر آن سايه افکنده بود، ترور خورشيد را طراحي ميکردند.
جلال و شهاب دو تن از اعضاي سازمان منافقين از طراحان اصلي بودند. قصد انفجار در محل کلاس درس استاد را داشتند که عدم موفقيت به موقع طرح، اجراي آن را به شکلي ديگر به تأخير انداخت.
با اين تصور که با سفر حجهالاسلام و المسلمين عباس واعظ طبسي به حج، ترور جوانمرد فاضل بعنوان فرد اول مشهد، نظام اسلامي را در مشهد مختل خواهد کرد، دست به کار شدند.
وعدة شهادت
پنجاه و نه سال از زندگي پربرکت و پرفراز و نشيب سيدعبدالکريم در اين دنياي خاکي گذشته بود، اما با آن سرسازش نداشت. او با قلبي سرشار از اخلاص و ايمان گمشدهاش را در وصال يار جستجو ميکرد. و عرشيان خوش پرواز، در آسمان سرخ شهادت در انتظارش لحظهشماري ميکردند. گفتار و اعمال سيد با رنگ الهي، بر عروج و شهادتش شاهد بود. سيد با اين وعدة امام خميني که خطاب به او فرمود: من با اجل طبيعي از اين دنيا ميروم تو به فکر خودت باش.
در انتظار روزي بود که شربت گواراي شهادت را بنوشد. آري همه چيز گويا و شاهد بود. چهرة سرخش نيز گواه بود و سرخي پيراهن را نويد ميداد، تا در مسير کاروان شهدا، لقب سرخ جامگان انقلاب اسلامي را بدست آورد.