تاریخ روز نوجوان ۹۹
روز نوجوان ۸ آبان ۱۳۹۹ است. علت نامگذاری این روز شهادت محمدحسین فهمیده، نوجوان ۱۳ ساله بسیجی، در ۸ آبان سال ۱۳۵۹ است.
خلاصه داستان شهید حسین فهمیده
حسین فهمیده همیشه میگفت: «امام هر چه اراده کند، همان را انجام خواهم داد و من تسلیم او هستم.». از این رو تصمیم گرفت با هدف اجرای دستورات امام به جبهه رفته و با دشمن بعثی بجنگد. حسین فهمیده یک روز به بهانه خرید نان از خانه خود در کرج خارج شده و به تهران رفت. در تهران افرادی سعی کردند او را منصرف کنند ولی موفق نشدند و پس از آن به سمت جنوب کشور راهی شد. در آنجا با تلاش بسیار فرمانده گروه دانشجویان دانشکده افسری را راضی کرد تا با آنها به خرمشهر برود. فهمیده پس از مدت کوتاهی مجروح شد ولی مجروحیت مانع حضور او در خط مقدم نشد و رشادتهای بسیاری از خود نشان داد. در روز شهادت، ۸ آبان ۱۳۵۹، او به همراه هم سنگرش محمدرضا شمس حضور داشت. شهید محمدرضا شمس آن روز به شدت مجروح شد و حسین فهمیده به سختی توانست او را به پشت خط رسانده و دوباره به سنگر خود بازگردد. وقتی حسین فهمیده به سنگر رسید با صحنه هجوم ۵ تانک عراقی به سمت نیروهای ایرانی مواجه شد و با ارادهای محکم و روحیه ایثارگر خود نارنجکها را به کمر بست و در دست گرفت و شجاعانه به سمت تانکها حرکت کرد. در حالی که پای او تیر خورده بود خود را به جلوترین تانک رسانده و در زیر آن نارنجکها را منهدم کرد.
سخن امام پس از شهادت حسین فهمیده
امام خمینی (ره) در دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در مورد شهید محمدحسین فهمیده فرمودند: «رهبر ما آن طفل سیزده سالهای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگتر است، با نارنجک، خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید.»
آرامگاه شهید فهمیده
بقایای پیکر شهید حسین فهمیده در بهشت زهرا، قطعه ۲۴، ردیف ۴۴، شماره ۱۱، به خاک سپرده شده است.
✅@martyrscomp قرارگاه شهدا
وصیت نامه شهید حسین فهمیده
متن وصیتنامه شهید محمدحسین فهمیده به شرح زیر است:
"بسم الله الرحمن الرحیم
مَن طَلَبَنی وَجَدَنی وَ مَن وَجَدَنی عَرَفَنی وَ مَن عَرَفَنی عَشَقَنی وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتُهُ وَ مَن عَشَقتُهُ قَتَلتُهُ وَ مَن قَتَلتُهُ فَعَلی دِیَتُه وَ مَن عَلی دِیَتُه وَ اَنَا دِیَتُه
هرکس من را طلب میکند مییابد مرا، و کسی که مرا یافت میشناسد مرا، و کسی که من را دوست داشت، عاشق من میشود و کسی که عاشق من میشود، من عاشق او میشوم و کسی که من عاشق او بشوم، او را میکشم و کسی که من او را بکشم، خون بهایش بر من واجب است، پس خون بهای او من هستم.
هدف من از رفتن به جبهه این است که، اولاً به ندای "هل من ناصر ینصرنی" لبیک گفته باشم و امام عزیز و اسلام را یاری کنم و آن وظیفهای را که امام عزیزمان بارها در پیامها تکرار کرده، که هرکس که قدرت دارد واجب است که به جبهه برود، و من میروم که تا به پیام امام لبیک گفته باشم. آرزوی من پیروزی اسلام و ترویج آن در تمام جهان است و امیدوارم که روزی به یاری رزمندگان، تمام ملتهای زیر سلطه آزاد شوند و صدام بداند که اگر هزاران هزار کشور به او کمک کند او نمیتواند در مقابل نیروی اسلام مقاومت کند. من به جبهه میروم و امید آن دارم که پدر و مادرم ناراحت نباشند، حتی اگر شهید شدم، چون من هدف خود را و راه خود را تعیین کردهام و امیدوارم که پیروز هم بشوم. پدر و مادر مهربان من! از زحمات چندین ساله شما متشکرم. من عاشق خدا و امام زمان گشتهام و این عشق هرگز با هیچ مانعی از قلب من بیرون نمیرود، تا اینکه به معشوق خود یعنی «الله» برسم. و بحق که ما میرویم که این حسین زمان و خمینی بت شکن را یاری کنیم و بحق که خداوند به کسانی که در راه او پیکار میکنند پاداش عظیم میبخشد. من برای خدا از مادیات گذشتم و به معنویات فکر کردم، از مال و اموال و پدر و مادر و برادر و خواهر چشم پوشیدم، فقط برای هدفم یعنی الله"
🌹@martyrscomp قرارگاه شهدا
پدر و مادر شهید فهمیده
فاطمه کریمی، مادر بزرگوار شهیدان حسین و داوود فهمیده، در اسفندماه ۱۳۹۸ در گذشت. پدر شهید فهمیده نیز در فروردین ماه ۱۳۹۹ در حالی که به علت بیماری تنفسی در بیمارستان بستری بود، درگذشت.
🌴@martyrscomp قرارگاه شهدا
روز نوجوان و بسیج دانش آموزی
پس از شهادت محمد حسین فهمیده، ۸ آبان هر سال به عنوان روز نوجوان و بسیج دانش آموزی گرامی داشته میشود. نوجوانی دورهای از زندگی میان کودکی و بزرگسالی است و محدوده سنی ۱۲ تا ۱۸ سال را در بر میگیرد. دوران نوجوانی، یکی از بحرانیترین دورانهای زندگی هر فرد است و انتخابهای بزرگ و مهم زندگی در آن به وقوع میپیوندند. در این دوران است که فرد مسیر زندگی خود را تا حدودی مشخص میکند و تصمیم میگیرد که راه خوب را پیش گیرد یا راه بد.
💠@martyrscomp قرارگاه شهدا
سخن هم رزمان
عملیات که شروع شد در کوچه هشتمتری در خرمشهر «محمدرضا شمس» دوست حسین زخمی شد و حسین او را به عقب کشاند. شمس به رزمندگان گفت: حسین ریزه را بگیرید. آنها برگشتند و دیدند حسین به طرف تانک با نارنجکهایی که به کمر بسته است، میدود. زانوهایش زخمی شده بود با زانو به زمین خورد و بعد از شش دقیقه ناگهان تانک دشمن منفجر شد و شروع به سوختن کرد .
نیروهای دشمن که گمان کردند نیروهای کمکی آمده است عقبنشینی کردند و در این میان دوستان حسین به کنار تانک رفتند تا جنازهاش را پیدا کنند. شهید بختیاری که آن زمان فرمانده گردانشان بود،کنار چرخهای تانک زانو زد و شروع کرد به گریه کردن.پیکر سوخته حسین را جمعآوری کردند و بازگرداندند.
نحوه شهادت: روز هشتم آبان ۱۳۵۹، محمدحسین فهمیده به اتفاق دوست شهیدش محمدرضا شمس ـ که در یک سنگر بودند ـ در هجوم عراقیها، محاصره میشوند. محمدرضا شمس، زخمی میشود و حسین با سختی و زحمت زیاد او را به پشت خط میرساند وقتی به سنگر بر میگردد، میبیند که پنج تانک عراقی به طرف رزمندگان اسلام هجوم آورده و درصدد محاصره و قتل عام آنها هستند. محمدحسین در حالی که تعدادی نارنجک به کمر خود بسته بود به طرف تانکها حرکت میکند.
تیری به پای او میخورد اما در همان حال موفق میشود خود را به تانک پیش رو برساند. خود را به زیر تانک میاندازد و تانک به وسیله نارنجکی که در دست حسین فهمیده قرار داشته منفجر میشود. دشمن در این حال تصور میکند که حملهای صورت گرفته و با سرعت تانکها را رها کرده و فرار میکنند؛ در نتیجه، حلقه محاصره شکسته میشود و پس از مدتی نیروهای کمکی میرسند و آن قسمت را از وجود متجاوزان پاکسازی میکنند.
🍂@martyrscomp قرارگاه شهدا
امام خمینی(ره) در پیامی که به مناسبت دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی صادر کردند، جملات معروف خود را پیرامون حسین فهمیده میفرمایند: رهبر ما آن طفل ۱۳ سالهای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگتر است، با نارنجک، خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید.
شهید مرتضی آوینی در قسمتی از برنامه پنجم روایت فتح با نام «شهری در آسمان» شهادت محمدحسین فهمیده را اینگونه ترسیم میکند: خرمشهر، از همان آغاز خونین شهر شده بود. خرمشهر، خونین شهر شده بود. آیا طلعت را جز از منظر این آفاق میتوان نگریست؟ آنان در غربت جنگیدند و با مظلومیت به شهادت رسیدند و پیکرهایشان زیر تانکهای شیطان تکه تکه شد و به آب و باد و خاک و آتش پیوست اما... راز خون آشکار شد. راز خون را جز شهدا در نمییابند. گردش خون در رگهای زندگی شیرین است اما ریختن آن در پای محبوب، شیرینتر... شایستگان آنانند که قلبشان را عشق تا آن جا انباشته است که ترس از مرگ جایی برای ماندن ندارد. شایستگان جاودانانند. حکمرانان جزایر سرسبز اقیانوس بیانتهای نور، که پرتوی آن از همه کهکشان آسمان دوم را روشنی بخشیده است.
🌹@martyrscomp قرارگاه شهدا
فهمیده؛ بزرگمرد کوچک همه تاریخ/ روایتی از دلتنگیهای خواهر شهید
نماد عینی آن در شهید محمدحسین فهمیده خلاصه میشود؛ نوجوان ۱۳ سالهای که ثابت کرد بزرگ بودن سن و سال نمیشناسد فقط قلبی بزرگ میخواهد، بزرگمرد کوچکی که اکنون نام و یادش در قاب دل همه مردم کشور نقش بسته است.
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
بزرگ بودن سن و سال نمیشناسد این جمله را از خیلی شنیدهایم اما نماد عینی آن در شهید محمدحسین فهمیده خلاصه میشود؛ نوجوان ۱۳ سالهای که ثابت کرد بزرگ بودن سن و سال نمیشناسد فقط قلبی بزرگ میخواهد، بزرگمرد کوچکی که اکنون نام و یادش در قاب دل همه مردم کشور نقش بسته است.
باتوجه به سالروز شهادت و همچنین در پیش بودن روز دانشآموز به سراغ خواهر شهید رفتیم که این روزها از همه ایام دلتنگتر هستند، بهویژه که فراق پدر و مادر این رنج را دوچندان کرده است.
فرشته فهمیده خواهر شهید محمدحسین فهمیده که معاون پرورشی فرهنگی آموزش و پرورش استان البرز است سخن خود را با یادآوری جمله امام آغاز کرد که « رهبر ما آن طفل 13 سالهای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم ما بزرگتر است با نارنجک خود را زیر تانک انداخت و آن را منهدم کرد و خود نیز شربت شهادت نوشید» با گفتن این حرف که صدها سخن در کلامش موج میزد به حرفهایش ادامه داد.
وی میگوید: این روزها باتوجه به نبود مادر که در اسفند ماه سال 98 و پدرم که در فروردین سال 99 به رحمت خدا رفتند مسوولیت ما سنگینتر شده؛ چراکه پدر و مادرمان خود پیامآور بودند.
محمدحسین فکر میکرد به دلیل اینکه پدرم شغل آزاد داشت و نمیتواند به همه کارها نظارت کند میگفت در نبود پدر شما فکر کنید من پدر و بزرگتان هستم، او تمام کارهای ما را مانند درس خواندن و پوشش را زیرنظر داشت.
خواهر شهید فهمیده بیان میکند: سال ۵۹ با همه مشکلاتی که در خانه داشتیم، محمدحسین نقش بزرگتر خانه را برعهده داشت و در آن سال مکانی را در خانه به عنوان پناهگاه برای ما درست کرد و چند باطری نو نیز در رادیو انداخت و به ما گفت هر زمان که آژیر خطر کشیده شد در این مکان خانه پناه بگیرید و تاکید کرد که رادیو همیشه روشن باشد و مدام در این زمینه تذکر میداد.
روز اول مهر ۵۹ طبق برنامه هر سال محمدحسین ما را روانه مدرسه کرد و خودش به بهانه فوتبال از منزل خارج شد؛ حضورش و نقشش در خانه آنقدر پررنگ بود که خیلی زود دلتنگ شدیم و روزها خیلی دیر میگذشت سومین روز از رفتنش بود که دوستش با 20 عدد نان و دوچرخهاش به خانه ما آمد و گفت حسین رفت لب مرز و گفت مرا حلال کنید.
گویی عقربههای ساعت نیز دنیایی دلتنگی داشت و رمقی برای حرکت نداشت ولی دنیایی حرف برای گفتن داشت.
فهمیده اضافه میکند: بعد از گذشته بیش از 20 روز که دلتنگی امانمان را بریده بود شب ۲۳ مهر بود که مشغول شام خوردن بودیم که اعلام شد نوجوان ۱۳ سالهای زیر تانک رفت و توانست با این کارش در پیشروی دشمن وقفه ایجاد کند، بلافاصله مادرم لقمه از دستش افتاد و گفت این کار محمدحسین است ولی همه ما بعد از آن خبر زخمی شدنش را به ما دادند و در مراسم باشکوهی در ردیف 11، شماره 44 و قطعه 24 بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
هشتم آبان ماه روز خاکسپاری محمدحسین است که شهادتش در قطعه ۲۴ بهشت زهرا به خاک سپرده شد که در این زمینه براساس گفتههای مادرم برادرم قبل از شهادتش حتی از محلی که قرار بود دفن شود نیز باخبر بود.
وی خاطرنشان میکند: محمدحسین با اینکه نوجوان بود اما چند خصوصیت مهم داشت خیلی از مسائل آینده را به روز میگفت حتی راهکار میگفت و از همه مهمتر عشق و علاقهاش به امام بود که وقتی آقا مسألهای را امر میکردند، میگفت دوست دارم اولین بسیجی باشم که به فرمان ایشان لبیک میگویم.
تمام نوارهای سخنرانیهای امام (ره) را به دقت گوش میکرد و روی کاغذ مینوشت و با تکثیر آن سخنان، آنها را در میان مردم پخش میکرد.
خواهر شهید فهمیده یادآور میشود: از دیگر خصوصیت اخلاقی محمدحسین این بود که در همه موارد جسارت بالایی داشت در سن نوجوانی در جریان تسخیر لانه جاسوسی حضور یافت و حتی بر بالای دیوار سفارت آمریکا رفت که نشان از جسارت بالای این نوجوان دارد.
آنقدر از برادرش خاطره داشت که نمیدانست کدام خاطره را بیان کند اما در کلامش موج میزد که برادرش همه دنیایش بود.
یاد خاطره رفتن به مدرسه افتادم که تازه به کرج آمدیم و سال ۵۶ بود محمدحسین ما را به مدرسه برد و برای ما روسری خرید اما وارد مدرسه شدیم که روسری را برداشتند و فردا هم همین ماجرا تکرار شد روز سوم زمانیکه ناظم به سمت ما آمد تا روسری را از سر ما بردارد محمدحسین با کلام جدی خود مقابل در مدرسه آمد و به ناظم گفت ما از قم آمدیم و اعتقاد داریم باید فرزندمان با حجاب به مدرسه بروند و برگردند و همین حرف را که زد دیگر آن ماجرا تکرار نشد و همین موضوع سبب شد که دیگر شاهد مشکلی نباشیم.
موضوعی که باید به آن اشاره کنم احترام خاص محمدحسین برای مادرم موضوعی بود که خیلی به آن توجه داشت که حتی برای من و خواهرم تقسیم کار کرده بود تا کارها برای مادرم سنگین نباشد.
خواهر شه
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
بزرگ بودن سن و سال نمیشناسد این جمله را از خیلی شنیدهایم اما نماد عینی آن در شهید محمدحسین فهمیده
ید میگوید: هر ساله به مناسبت شهادت برادرم در استانهای مختلف حضور پیدا
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
ید میگوید: هر ساله به مناسبت شهادت برادرم در استانهای مختلف حضور پیدا
میکنیم و بیشتر مبنای کارمان این است که به نوجوانمان بیاموزیم شهدای ما در جبهه حق علیه باطل ایستادند و اکنون خون آنان در قلمها، گامها و افکار دانشآموزان است که میتواند محکمی بر دهان یاوهگویان باشد.
باید دانشآموزان نیز باید با علم، معرفت و بصیرتآموزی افتخارآفرین باشند و این افتخارآفرینی جوانان و نوجوانان لبخند رضایت را برای شهدای ما به ارمغان خواهد آورد که تمام قدمهای ما در این مسیر است.
🌴@martyrscomp قرارگاه شهدا