eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
40.3هزار عکس
17.5هزار ویدیو
345 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
@madahi - کربلایی نریمان پناهی.mp3
4.16M
🔊 | 📝 همه جا کربلا 👤 ▪️ (ع) قرارگاه شهدا 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 eitaa.com/joinchat/3399418009Ceebccf2e58 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 @martyrscomp
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
『🌟| حسین‌جان بی تو نفس کشیدنم عمر تباه کردن است♥️ 🌼|🌼قرارگاه شهدا 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 eitaa.com/joinchat/3399418009Ceebccf2e58 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 @martyrscomp
Mehdi Rasooli - Havaye Hossein Havaye Haram (128) (1).mp3
2.22M
🗂هوای حرم ... هوای حسین 🎙 (ع) شب جمعه هوایت نکنم میمیرم 😔😭 👌بسیار دلنشین قرارگاه شهدا 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 eitaa.com/joinchat/3399418009Ceebccf2e58 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 @martyrscomp
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•🕊🌷🕊•      🎬 تو جهاد ابن عماد با نوای سید رضا نریمانی 💚به یاد شهید و تمامی شهدای جبهه مقاومت ❤️ ۲۹ دی ماه روز غزه (نماد مقاومت فلسطین) گرامی باد. قرارگاه شهدا 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 eitaa.com/joinchat/3399418009Ceebccf2e58 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 @martyrscomp
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
『 🎥| ⊹ 』 زيتون را خورد وَ کبوتر را کشت آتش شد و گل هاي معطر را کشت امروز دوباره حرمله برگشت و در غزه نه يک، صد علي اصغر را کشت🥀 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ | ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ░📱| قرارگاه شهدا 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 eitaa.com/joinchat/3399418009Ceebccf2e58 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 @martyrscomp
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اهمیت و فضیلت حفظ قرآن احترام زمین: قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: إذا ماتَ حامِلُ القُرآنِ أوحَی اللهُ إلَی الأرض أَن لا تَأکُلی لَحْمَهُ. قالَتْ: إلهی کَیفَ آکُلُ لَحْمَهُ و کَلامَکَ فی جَوْفِه. هنگامی که حافظ قرآن از دنیا می‌رود خدای تبارک و تعالی به زمین وحی می‌نماید که « گوشت بدن او را نخور!» زمین عرض می‌کند « پروردگارا! چگونه گوشت او را بخورم در حالی که کلام تو ( قرآن ) در قلب اوست. 📚(کنزالعمال/ج۱/حدیث ۲۴۸۸ )
امام علی علیه‌السلام میفرماید: امام علی علیه السلام: شَيئانِ لايَعرِفُ فَضلَهُما إلاّ مَن فَقَدَهُما : الشَّبابُ وَ العافِيَةُ؛ دو نعمت است كه ارزش آن ها را نمى‌داند، مگر كسى كه آن‌ها را از دست داده باشد : جوانى و تندرستى. 📚 ( غرر الحكم و درر الكلم ، ح ۵۷۶۴ )
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «بزرگ شمردن ریش سفید مسلمان، بزرگ شمردن خداست» 📚(مفاتیح الحیاة ص ۴۰۰)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نــام : علی اکبر نـام خـانوادگـی : صادقی نـام پـدر : محمدعلی تـاریخ تـولـد : ۱۳۴۱/۰۱/۲۴ مـحل تـولـد : تهران سـن : ۲۶ سـال دیـن و مـذهب : اسلام شیعه وضـعیت تاهل : متاهل شـغل : پاسدار مـلّیـت : ایران دسـته اعـزامـی : سپاه پاسداران مسئولیت نظـامی : اطـلاعاتی مـوجود نـیست درجـه نظـامی : اطـلاعاتی مـوجود نـیست تـحصیـلات : دوم راهنمایی
 جـزئیات شـهادت تـاریخ شـهادت : ۱۳۶۷/۰۳/۰۹ کـشور شـهادت : عراق مـحل شـهادت : شاخ شمیران عـملیـات : اطـلاعاتی مـوجود نـیست نـحوه شـهادت : اصابت ترکش
اطـلاعات مـزار مـحل مـزار : بهشت زهرا (س) وضـعیت پـیکر : مـشـخـص موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا قـطعـه : ۲۹ ردیـف : ۵ شـماره : ۸
شهید علی اکبر صادقی... زندگينامه : شهيد حاج علي اکبر صادقي متولد 1341/1/14 در  پاريز از توابع سيرجان که در دوران جنگ پيک لشکر 27 محمد رسول الله (ص) بود در  عمليات وافجر 4 در تاريخ 1362/8/7 به شهادت رسيد.
بیست و چهارم فروردین ۱۳۴۱، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش محمدعلی، خوار و بار فروش بود و مادرش،ملوک نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. پاسدار بود. ازدواج کرد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. نهم خرداد ۱۳۶۷، در شاخ شمیران عراق بر اثر اصابت ترکش به دو پا شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است. برادرش علی اصغر نیز شهید شده است.
خلاصه زندگی نامه پاسدار قهرمان اسلام شهید علی اکبر صادقی در ۱۳۴۱/۰۱/۱۴ در پاریز از توابع سیرجان چشم به جهان گشود و تحصیلات را تا دیپلم گذراند ، او فردی با تقوی و خوش اخلاق بود روحیه ی شهادت طلبی وایثار گری قوی در وی دیده میشد .او در سال های جنگ پیک لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) بودند. ایشان همچنین فرمانده حوزه ۲۵۱ منطقه ۱۷ که آن زمان حوزه ۱۵ شهری محسوب می شد بود.علی اکبر برای دفاع از ناموس و وطن خویش و مقابله با دشمن به جبهه های  نبرد حق علیه باطل رفت و سرانجام در تاریخ ۱۳۶۳/۰۳/۰۹ در منطقه مریوان ودرعملیات والفجر۴ به مقام شهادت نائل شد . برادر شهیدش علی اصغر  شهید علی اصغر صادقی سالهای اول جنگ  یک دستش را وقتی داشت مین خنثی می کرد از دست داده بود. علی اصغر برادر شهید علی اکبر بود که درتاریخ ۱۳۶۶/۱۰/۲۵ در عملیات بیت المقدس ۲ در شمال سلیمانیه عراق به شهادت رسید. علی اصغر تنها ۲۱ سال داشت و از علی اکبر کوچکتر بود. باخبر بودن علی اکبر از شهادتش پس از شهادت علی اصغر ،علی اکبر پیکر برادرش رو خودش توی آرامگاه ابدیش گذاشت و بعد از دفنش با پا روی قبر بغلی که خالی بود کوبید و گفت علی اصغر اینجا رو برای من نگهدار.انگار از شهادتش خبر داشت.به پدرش هم گفت فعلا تابلو سفارش نده. من که شهید شدم اونوقت یه تابلوی دوتایی سفارش بده.کسی اون موقع باورش نشد اما ۵ ماه بعد علی اکبر همون جایی دفن شد که خودش نشون داده بود. و پدر هم یه تابلوی دوتایی ساخت و بالای سر این دو کبوتر شهید نصب کرد. منبع: کاشان حامی
چند خاطره از شهيدعلی اکبر صادقي : علي اكبر و ازدواج : بالاخره با اصرار من قبول كرد كه ازدواج كند. قبل از اينكه به مكه بروم،رفتيم خانمش را آورديم و تحويلش داديم. وقتي برگشتم متوجه شدم كه خانمش را تحويل نگرفته. به خانمش گفته بود:الان وقت اين حرفها نيست. ما مرد جنگيم.اگر جنگ تمام شد،مي آيم و زندگي مي كنيم وگرنه جوانهاي مردم بروند شهيد بشوند،ما دنبال اين كارها باشيم؟نه. شما هم بعد از من مي تواني براي خود تصميم بگيري. من راضي نيستم دختري را به خانه بياورم و با رفتنم باعث عذاب و ناراحتي او شوم. فقط به اين خاطر رفتيم عقد كرديم كه اولا به شرع خدا و پيامبر عمل كرده باشيم،ثانيا بعضي ها چشم پدر و مادرم را كور نكنند.
علی اکبر و تویوتا : با حاج اکبر رفتیم منطقه. یک تویوتای صفر دادن به من که روزی دو سه بار می رفتم خط و بر می گشتم. یکبار توی راه،حاج اکبر رو دیدم. یک سربالایی بود.تویوتا را گذاشتم پایین و پیاده رفتم بالا. بعد از حال و احوال کردن گفت:با چی اومدی؟ گفتم:با ماشین. گفت:چرا نیاوردیش بالا؟ گفتم:خراب می شه. یک تویوتای کالسکه ای پشت چادر داشت،نشونم داد و گفت:این ماشینه،نه ماشین تو. گفتم:این ماشین به درد نمی خوره.ماشین من حرف نداره. گذشت تا روزی که مجروح شد و من برای عیادت او به بیمارستان رفتم،تا دیدمش گفتم:دیدی ماشینت به درد نمی خوره.چیکارت کرد.بهت وفا نکرد. گفت:دیدی که ماشین وسیله خیر شد و منو به کجا رسوند.
شهیدی که در قبر به درخواست مادرش چشمانش را باز کرد! مادر شهید صادقی: عرض کردم خدایا از تو مى خواهم عنایتى کنی تا فرزندم چشمانش را باز کند تا من مانند دوران حیاتش یک بار دیگر براى آخرین بار به چشمانش نگاه کنم.   مع الوصف داراى روحیه بسیار بالایى بود. بخصوص هنگامى که به اتاق عمل برده مى شد. عسکهایى از او گرفته شده که نشان از روحیه بسیار قوى و مطمئن او دارد. مادر این شهیدان مى گوید: زمانی که على اکبر در بیمارستان بقیة الله تهران بسترى بود، چون تعداد عیادت کنندگان او زیاد بود براى رعایت حال دوستان و علاقه مندان او سعى مى کردم اکثرا از پشت شیشه اتاق، فرزندم را ببینم، گاهی هم دو سه دقیقه مختصر کنار او مى ایستادم و بر مى گشتم. پس از اینکه اکبر در بیمارستان به شهادت رسید و او را براى غسل به غسالخانه بردند باز هم وقتى براى دیدن او به غسالخانه رفتم، این فرصت را در اختیار دیگران گذاشتم.  هنگامى که در بهشت زهرا((علیها السلام)) مى خواستند ایشان را به خاک بسپارند و داخل قبر بگذارند احساس کردم زمان وداع آخر با فرزند دلبندم فرا رسیده است. خیلى دلم شکست چون مى دیدم مدتهاست او را با چشم باز ندیده ام. در این هنگام پسر دیگرم در داخل قبر بند کفن او را باز کرد تا صورتش را روى خاک بگذارد. من که بالاى قبر ایستاده بودم، در همان لحظه به امام حسین((علیه السلام)) متوسل شدم و گفتم: یا اباعبداالله((علیه السلام)) من در این مصیبت فرزندم گریه و زارى و شیون نمى کنم. تو هم در کربلا به بالین فرزندت على اکبر رفتى و مى دانی که چه حالى دارم و چه اشتیاقى دارم که یکبار دیگر روى فرزندم را ببینم و به چشمان او نگاه کنم. بعد عرض کردم خدایا از تو مى خواهم عنایتى کنی تا فرزندم چشمانش را باز کندتا من مانند دوران حیاتش یک بار دیگر براى آخرین بار به چشمانش نگاه کنم. بعد امام حسین((علیه السلام)) را قسم دادم که به حق على اکبر دوست دارم چشمان فرزندم را که بسته است مانند زمان حیاتش باز ببینم و به آن نگاه کنم. در همان لحظه مشاهده کردم چشمان فرزندم به مدت چند ثانیه باز شد و به من نگاه کرد و بعد هم چشمان خود را بست. هم فرزندم که داخل قبر بود و هم کسانی که در اطراف من در بالاى قبر بودند این معجزه خداوند و عنایت امام حسین(ع) را به چشم خودشان دیدند و خوشبختانه عکاسی که در آنجا بود از این حادثه باورنکردنى چند عکس پشت سر هم گرفت.
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
شهیدی که در قبر به درخواست مادرش چشمانش را باز کرد! مادر شهید صادقی: عرض کردم خدایا از تو مى خواهم
برادر شهید مى گفت: در موقع دفن پیکر، برادرم در آغوش من بود. وقتىمادرم بالاى قبر این مطلب را بیان نمود و آرزو کرد، على اکبر چشمانش را باز کند، من به چشمان برادرم که صورت او را از کفن باز کرده و روى خاک گذاشته بودم خیره شدم. حس غریبى به من مى گفت خوب به چشمان او نگاه کنم. در این لحظات بسیار کوتاه با کمال شگفتى مشاهده کردم در همان لحظه که مادرم این کلمات را بیان مى کرد چشمان على اکبر از هم گشوده شد و به مادرم نگریست و بعد از لحظات کوتاهی دوباره بسته شد. ما پس از این ماجرا تا سالها این مطلب را فاش نکردیم، چون نگران این بودیم مبادا دیگران در صحت این قضیه شک نمایند و یا خیال کنند ساختگى است. تا اینکه یکى از بستگان ما که در کارهاى تبلیغاتى است وقتى متوجه این اعجاز شد عکس ها را از ما گرفت و در کنار هم گذاشت و به صورت یک پوستر چاپ کرد و بدین ترتیب این قضیه بر همگان آشکار شد. پاسدار شهید حاج على اکبر صادقى متولد ١٣۴٠ تهران بود که در مورخه ۶۶/٣/٩ در منطقه شاخ شمیران به شهادت رسید و پیکر مطهرش در بهشت زهرا(س)، قطعه ٢٩، ردیف دوم مدفون است.  *راوی: مادر شهید حاج علی اکبر صادقی