عروج:
سرانجام نوای این بلبل گلستان عشق و ایمان در سال 1361 در این جهان خاموش و در جهان دیگر به قهقه ای مستانه تبدیل گردید و شهادت به عنوان بهترین عطیه الهی نصیب او گشت.
سلام بر او و همه شهیدان راه حق
شهیدی که همه زندگیاش با «ماه رمضان »گره خورد
شهید ایوب توانایی در ماه مبارک رمضان متولد شد، در ماه مبارک رمضان برای فراگیری دروس حوزوی عزیمت کرد، در ماه مبارک رمضان عازم جبهه شد، در عملیات رمضان شهید و مفقودالجسد شد و در ماه مبارک رمضان پیکر مطهرش به زادگاهش بازگشت.
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
شهیدی که همه زندگیاش با «ماه رمضان »گره خورد شهید ایوب توانایی در ماه مبارک رمضان متولد شد، در ماه
، طلبه شهید ایوب توانایی متولد 1345 روستای علی آباد سادات از توابع جیرفت در خانوادهای مذهبی و کشاورز متولد شد.
وقتی ایوب به سن تحصیل رسید با برادرش به مدرسه میرفت. مدرسهای که 2 ساعت باید پیاده میرفتند تا به آن برسند. کفشهای پلاستیکی، لباسهای مندرس، یک تکه نان و مقداری خرما توشه و همراه آنها بود. هیچگاه در گرما طعم خنکی و در سرما طعم گرما را نچشیدند.
قبل از آنکه به سن تکلیف برسد، نماز و روزههایش را ادا میکرد. از غیبت کردن به شدت نفرت داشت و مرتب این را در مجالس مختلف به دیگران تذکر میداد.
با وجود اینکه سن و سالی کمی داشت و نوجوان بود، اما در مبارزه با خوانین و نظام فئودالی حاکم بر منطقه جیرفت بسیار روشنگری میکرد و طرفدار محرومین منطقه بود. با تلاش و روشنگری ایشان و مبارزات مردم، طومار خوانین منطقه برای همیشه در هم پیچیده شد.
در شرایطی که دنیاطلبی بسیاری از جوانان را بر زمین میخکوب میکرد او به راحتی و سبکبال از دنیا و مادیات فاصله گرفت، تاریخ تولد خود را در شناسنامه دستکاری کرد و راهی جبهه شد.
شدت علاقهی او به حضور در جبهه به حدی بود که مخالفتهای دیگران را به راحتی خنثی میکرد و رضایت همه را جلب و عازم جبهه میشد. او نه با زیاد ماندنش، که با رفتن و مشتاق بودن برای رفتن به همه نشان میداد که با کدام سو باید رفت، ثابت کرد که میتوان از دنیا کام نگرفته، پرواز کرد.
با وجود سن کم، مسائل سیاسی را خوب میفهمید و تجزیه و تحلیل میکرد، آن زمان که او در مورد بنی صدر و بی لیاقتیهای او و از طرفی در خصوص شخصیت والای شهید بهشتی سخن میگفت، نوجوانی بیش نبود. اما با دید وسیع و درک بالا، مسائل سیاسی روز را برای بچهها تشریح کرد.
اخلاق بسیار خوش و نیکویی داشت. در حوزه و جبهه دوستان بسیاری را جذب کرده بود و همه پروانه وار گرد شمع وجودش میگشتند. چهرهی خندان او، به استقبال خطر رفتن، از خود گذشتگی و ایثارش زبانزد همگان بود. میگفت: خیلی باید نیتهایمان را خالص کنیم. نیت شهادت اگر برای خدا نباشد، آن وقت ما پیش مردم شهیدیم و نزد خدا شهید نیستیم. پس حواسمان باشد نیت و عمل و رفتار و گفتارمان فقط برای رضای خدا باشد تا شهید راه خدا محسوب شویم.
ایوب در ماه مبارک رمضان متولد شد، در ماه مبارک رمضان برای فراگیری دروس حوزوی عزیمت کرد. در ماه مبارک رمضان عازم جبهه شد. در عملیات رمضان شهید و مفقودالجسد شد. در ماه مبارک رمضان پیکر مطهرش به زادگاهش بازگشت.
ایوب در عملیات رمضان مفقود شد و پیکرش بعد از 14 سال شناسایی و به زادگاهش منتقل شد. مادر بزرگوارش یک ماه قبل از پیدا شدن پیکر مطهر شهید، خواب میبیند که ایوب آمده و یک لباس گونی مانند تنش کرده است. ظاهراً اسیری بوده که آزاده شده. و میگوید: همینطور که آمد سر روی زانوهای من گذاشت. او را بغل کردم و شروع کردم به گریه کرد. گفت: مادر گریه نکن من بحمدالله از بند صدام مرخص شدم.
طلبه شهید ایوب توانایی عملیات رمضان در منطقه هورالعظیم در تاریخ 23 تیر 61 بر اثر ترکش گلولهی توپ به شهادت رسید.
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
، طلبه شهید ایوب توانایی متولد 1345 روستای علی آباد سادات از توابع جیرفت در خانوادهای مذهبی و کشاور
طلبه شهید ایوب توانایی متولد 1345 روستای علی آباد سادات از توابع جیرفت است. در خانوادهای مذهبی و کشاورز متولد شد. در دوران نوجوانی به صف تلاشگران خستگی ناپذیر نهضت انقلاب اسلامی پیوست و به تحصیل علوم دینی در حوزهی علمیه کاشان پرداخت. با شروع جنگ تحمیلی به میدانهای رزم اعزام شد و در عملیات رمضان در منطقه هورالعظیم در تاریخ 23 تیر 61 بر اثر ترکش گلولهی توپ به شهادت رسید. در ادامه بخشهایی از زندگی این شهید را میخوانید:
تولد و زندگی ایوب در کپر و روی حصیر بود. وقتی ایوب به سن تحصیل رسید با برادرش به مدرسه میرفت. مدرسهای که 2 ساعت باید پیاده میرفتند تا به آن برسند. کفشهای پلاستیکی، لباسهای مندرس، یک تکه نان و مقداری خرما توشه و همراه آنها بود. هیچگاه در گرما؛ طعم خنکی و در سرما، طعم گرما را نچشیدند.
قبل از آنکه به سن تکلیف برسد، نماز و روزههایش را ادا میکرد. از غیبت کردن به شدت نفرت داشت و مرتب این را در مجالس مختلف به دیگران تذکر میداد.
با وجود اینکه سن و سالی کمی داشت و نوجوان بود، اما در مبارزه با خوانین و نظام فئودالی حاکم بر منطقه جیرفت بسیار روشنگری میکرد و طرفدار محرومین منطقه بود. با تلاش و روشنگری ایشان و مبارزات مردم، طومار خوانین منطقه برای همیشه در هم پیچیده شد.
در شرایطی که دنیاطلبی بسیاری از جوانان را بر زمین میخکوب میکرد او به راحتی و سبکبال از دنیا و مادیات فاصله گرفت، تاریخ تولد خود را در شناسنامه دستکاری کرد و راهی جبهه شد. شدت علاقهی او به حضور در جبهه به حدی بود که مخالفتهای دیگران را براحتی خنثی میکرد و رضایت همه را جلب و عازم جبهه میشد. او نه با زیاد ماندنش، که با رفتن و مشتاق بودن برای رفتن به همه نشان میداد که با کدام سو باید رفت، ثابت کرد که میتوان از دنیا کام نگرفته، پرواز کرد.
با وجود سن کم، مسائل سیاسی را خوب میفهمید و تجزیه و تحلیل میکرد، آن زمان که او در مورد بنی صدر و بی لیاقتیهای او و از طرفی در خصوص شخصیت والای شهید بهشتی سخن میگفت، نوجوانی بیش نبود. اما با دید وسیع و درک بالا، مسائل سیاسی روز را برای بچهها تشریح کرد.
اخلاق بسیار خوش و نیکویی داشت. در حوزه و جبهه دوستان بسیاری را جذب کرده بود و همه پروانه وار گرد شمع وجودش میگشتند. چهرهی خندان او، به استقبال خطر رفتن، از خود گذشتگی و ایثارش زبانزد همگان بود.
میگفت:خیلی باید نیتهایمان را خالص کنیم. نیت شهادت اگر برای خدا نباشد، آن وقت ما پیش مردم شهیدیم و نزد خدا شهید نیستیم. پس حواسمان باشد نیت و عمل و رفتار و گفتارمان فقط برای رضای خدا باشد تا شهید راه خدا محسوب شویم.
ایوب در ماه مبارک رمضان متولد شد، در ماه مبارک رمضان برای فراگیری دروس حوزوی عزیمت کرد. در ماه مبارک رمضان عازم جبهه شد. در عملیات رمضان شهید و مفقودالجسد شد. در ماه مبارک رمضان پیکر مطهرش به زادگاهش بازگشت.
ایوب در عملیات رمضان مفقود شد و پیکرش بعد از 14 سال شناسایی و به زادگاهش منتقل شد. مادر بزرگوارش یک ماه قبل از پیدا شدن پیکر مطهر شهید، خواب میبیند که ایوب آمده و یک لباس گونی مانند تنش کرده است. ظاهراً اسیری بوده که آزاده شده. و میگوید: همینطور که آمد سر روی زانوهای من گذاشت. او را بغل کردم و شروع کردم به گریه کرد. گفت: مادر گریه نکن من بحمدالله از بند صدام مرخص شدم.
، خانواده شهیدان توانایی 3 شهید و 2 جانباز تقدیم انقلاب کرده است، شهید یعقوب توانایی دوم مهر 1342در روستای علی آباد سادات بلوک از توابع شهرستان جیرفت به دنیا آمد. تا پایان مقطع متوسطه در رشته اتو مکانیک درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان پاسدار به جبهه اعزام شد و در بیستم شهریور 1364در هورالعظیم بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.
شهید ایوب توانایی چهارم آبان 1345 متولد شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت بیست وسوم تیر1361در کوشک به شهادت رسید، پیکر وی پس ازتفحص سال1374در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.
همچنین محمود در عملیات رمضان، منصور در عملیات کربلای یک و احمد در عملیات کربلای پنج به مقام جانبازی نایل شدند.
محمد توانایی پدر این خانواده شاهد نیز رزمنده دفاع مقدس بود که در "گردان 414 شهید بینا" در خط پدافندی فاو از میهن خود دفاع کرد.
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
، خانواده شهیدان توانایی 3 شهید و 2 جانباز تقدیم انقلاب کرده است، شهید یعقوب توانایی دوم مهر 1342در
شهید یعقوب توانایی در رثای برادر شهیدش چنین نوشته است: برادرم ایوب، تو با قلبی آکنده از عشق به خدا و ارزش های الهی به جنگ حق برضدَ باطل شتافتی. برادرم چگونه ایمانتت را بر کاغذ بنگارم؟ قلمم عاجز است از نوشتن و زبانم قاصر از بیان . برادرجان تو رفتی و تو را کشتند تا بسوزی همچو شمع، چرا چون که حق گفتی. برادرم از هر قطره خون پاکت فردا ها هزاران لاله خواهد رویید . امثال تو تا ابد شمع تاریخ بشریت هستند. توزنده و جاوید هستی و شاهد تویی. تویی الگوی هر انسان . تو شهادت دادی به خون های به ناحق ریخته این امت مسلمان .
* شب عملیات ایوب گفت: بیا برویم غسل شهادت بکنیم . نمی دانم امشب چه شبی است برای ما ، من گفتم : خیلی دوست داری شهید شوی؟ گفت : من یک چیز به تو می گویم که شهادت نصیب همه کس نمی شود و من از خدا می خواهم که پیش خدا شهید بشوم نه پیش بندۀ خدا و اگر نیت من برای خدا نباشد یک دفعه می بینی در جنگ نیت من عوض شد ، آنجا دیگر من نزد مردم شهید هستم نه پیش خدا . من می خواهم پیش خدا شهید بشوم . تو نمی دانی شهادت چیست ، اگر انسان شهید بشود می تواند 40نفر را شفاعت کند، البته اگر شهید بشود نه اینکه اسمش شهید باشد . خدا می داند که عقیده و ایده اش چه بوده و برای چه آمده و برای چه کشته شده است . بعد یک دیگ کوچک آب برداشت و رفت غسل کرد.
راوی: همرزم شهید
بخشی از وصیَت نامه شهید:
جبهه برای همه واجب است. شما دعاکنید که ما پیروز باشیم و دشمن را نابود کنیم . اگر شهید شویم برای رضای خداست و شما از دست ما ناراحت نباشید .دوست من اگر من شهید شدم تا زمانی که جنگ تمام نشده جنگ را رها نکن ، من هم اگر شهید نشدم جبهه را ترک نمی کنم .اگر شهید نشدی حتماً ازدواج کن ، من هم اگر شهید نشدم حتماً این کار را می کنم . اگر انسان ازدواج نکند به گناه می افتد .اگر شهید نشدی سر قبر من بیایی – هر وقت رسیدی به خانواده من سر بزنی . اگر شهید شدی من را شفاعت کن ، خدا کند تا آن لحظه که تیر می خوریم نیتمان فقط برای خدا باشد . در راه خدا شهید بشویم. و اگر شهید اینگونه باشد اولین قطره خون او که به زمین ریخته می شود گناهانش بخشیده می شود.
وصیت نامه شهید ایوب توانایی
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-qformat:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin:0cm; mso-para-margin-bottom:.0001pt; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-fareast-font-family:"Times New Roman"; mso-fareast-theme-font:minor-fareast; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Arial; mso-bidi-theme-font:minor-bidi;}
در نامه هایش به پدر ومادر می نوشت که : جبهه برای همه واجب است او می گفت شما دعاکنید که ما پیروز باشیم و دشمن را نابود کنیم . اگر شهید شویم برای رضای خداست و شما از دست ما ناراحت نباشید .
به دوستش وصیت کرده بود : اگر من شهید شدم تا زمانی که جنگ تمام نشده جنگ را رها نکن ، من هم اگر شهید نشدم جبهه را ترک نمی کنم .
و نیز گفت : اگر شهید نشدی حتماً ازدواج کن ، من هم اگر شهید نشدم حتماً این کار را می کنم . اگر انسان ازدواج نکند به گناه می افتد .
و باز در وصیت به دوستش گفته بود اگر شهید نشدی سر قبر من بیایی – هر وقت رسیدی به خانواده من سر بزنی . اگر شهید شدی من را شفاعت کن ، خدا کند تا آن لحظه که تیر می خوریم نیتمان فقط برای خدا باشد . در راه خدا شهید بشویم . واگر شهید اینگونه باشد اولین قطره خون او که به زمین ریخته می شود گناهانش بخشیده می شود ، و نیز به برادرش وصیت کرده بود که زمانی که می خواهید مرا دفن کنید بعد از نماز میت اذان و اقامه بگویید .
بخشی از وصیَت نامه شهید ایوب توانایی:
جبهه برای همه واجب است. شما دعاکنید که ما پیروز باشیم و دشمن را نابود کنیم . اگر شهید شویم برای رضای خداست و شما از دست ما ناراحت نباشید .دوست من اگر من شهید شدم تا زمانی که جنگ تمام نشده جنگ را رها نکن ، من هم اگر شهید نشدم جبهه را ترک نمی کنم .اگر شهید نشدی حتماً ازدواج کن ، من هم اگر شهید نشدم حتماً این کار را می کنم . اگر انسان ازدواج نکند به گناه می افتد .اگر شهید نشدی سر قبر من بیایی – هر وقت رسیدی به خانواده من سر بزنی . اگر شهید شدی من را شفاعت کن ، خدا کند تا آن لحظه که تیر می خوریم نیتمان فقط برای خدا باشد . در راه خدا شهید بشویم. و اگر شهید اینگونه باشد اولین قطره خون او که به زمین ریخته می شود گناهانش بخشیده می شود.