11.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهدا را با خواندن زیارتنامه شان زیارت کنید .
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ
🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ
🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ
🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِسآءِ العالَمینَ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ
🌷بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم
🌷وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم
وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا
🌷فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکم
نام: حسين
نام خانوادگی: محمد زمانی کنگانی
نام پدر: عبدالرحمن
تاربخ تولد: 1345/06/20
محل تولد: بوشهر - كنگان
تاریخ شهادت: 1365/03/08
محل شهادت: مهران
مسئولیت: رزمنده
نوع عضویت: سرباززميني ارتش
شغل: كارگر
تحصیلات: پنجم ابتدايي
مدفن: كنگان
شهيد حسين محمد زماني در سال 1345 در خانواده اي مذهبي و مستضعف در شهر كنگان ديده به جهان گشود . حسين در هفت سالگي به علت اختلاف خانوادگي از دامان پر محبت مادر محروم مي ماند . بعد از آن در كنار نا مادري اش زندگي را شروع كرد . بعلت اينكه پدرش بيشتر در كشور هاي عربي مشغول امرار معاش است محمد بيشتر در كنار نامادري بود و زندگي را با از وي مي آموخت . در دوران كودكي از محبوبيت خاصي نزد همبازي ها و خويشاوندان خود برخوردار بود. دوستان و همبازي هايش او را خيلي دوست مي داشتند . كودكي ، بسيار با هوش و كنجكاو بود . هر صحبت يا كلمه اي كه اطرافيان به او مي گفتند زود فرا مي گرفت . از كودكي با اصول و دين اسلام آشنا شد به طوري كه تا صداي« الله اكبر» موذن از گلدسته هاي مسجد بلند مي شد سريعاً خود را براي بجا آوردن نماز به مسجد مي رساند . هميشه بعد از نماز براي سلامتي پدر و مادر خود دعا مي كرد . حسين در سن هفت سالگي به مدرسه رفت و تا كلاس سوم ابتدايي درس خواند و براي كمك به هزينه هاي زندگي ترك تحصيل نمود و به كار هايي مثل نوار فروشي ، اسباب بازي فروشي و ماهيگيري روي آورد . شهيد از همان ابتدا ، نوجواني متدين و باايمان بود . بخاطر لكنت زباني كه داشت بيشتر، در بين هم سن و سال هاي خود محبوب بود . هنگامي كه به محل بازي دوستان و هم بازي هاي خود مي رفت بچه ها خوشحال مي شدند و او را مورد تشويق قرار مي دادند . محمد حسين با اينكه در كودكي از مادر خود جا را شده بود اما تا زمان شهادت به طور مرتب به مادر خود سر مي زد و از احوال وي جويا مي شد . شهيد پس از مدتي بعنوان سرباز وظيفه روانه خدمت مقدس سربازي گرديد و سر انجام در خرم آباد ، پادگان بدر آباد ، منطقه عملياتي مهران در اثر اصابت تركش خمپاره به درجه رفيع شهادت نايل گرديد . روحش شاد و يادش گرامي باد
يك سال قبل از اينكه شهيد به خدمت مقدس سربازي اعزام شوند ، من و شهيد زماني و يكي ديگر از دوستانمان بنام آقاي حسين بحريني پور ، جهت تفريح ايام نوروز به ساحل دريا رفتيم . در بين راه كه مي رفتيم شهيد در مورد دريا، طبيعت . و از زندگي آينده اش صحبت مي كرد و مي گفت : بعد از خدمت مقدس سربازي مي خواهم يك مغازه راه اندازي كنم . اگر وضع مالي ام خوب شد دست شما را هم مي گيرم . در بين راه به وي گفتيم : حسن مي خواهيم كشتي بگيريم . حاضري با ما كشتي بگيري . شهيد بسيار خوشحال شد و گفت : شما تا الان به من مي خنديد . حالا نوبت خنده من رسيده است . شهيد با آقاي حسين بحريني پور كشتي گرفت چون آقاي بحريني پور زمين خورد شهيد حدود چند دقيقه به ما خنديد و گفت : شانس آوردي كه توي ماسه به زمين خوردي وگرنه همه استخوان هايت خرد مي شد .
( عيسي موحدي ـ بستگان نزديك شهيد )