eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
41هزار عکس
17.8هزار ویدیو
351 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
11.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهدا را با خواندن زیارتنامه شان زیارت کنید . 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ 🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ 🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ 🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ 🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِسآءِ العالَمینَ 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ 🌷بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم 🌷وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا 🌷فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکم
نام :محمد حسین نام خانوادگی: ناظری نام پدر: حسنعلی تاریخ تولد:۱۳۴۴/۰۱/۰۴ محل تولد: خانیک تاریخ شهادت:۱۳۶۵/۱۱/۱۵ محل شهادت:مریوان محل دفن: خانیک یگان اعزام کننده : سرباز
  محمدحسین ناظری چهارم فروردين ۱۳۴۴ ، در روستاي خان كي از توابع شهرستان فردوس به دنيا آمد. پدرش حسنعلي، كشاورزي ميك‌رد و مادرش زهرا نام داشت. تا پايان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و ديپلم گرفت. راننده تراكتور بود. به عنوان پاسدار وظيفه در جبهه حضور يافت. شانزدهم بهمن ۱۳۶۵ ، با سمت انباردار در دير مريوان هنگام آموزش نظامي بر اثر انفجار نارنجك تفنگي و اصابت تركش به صورت و دست، شهيد شد. مزار او در زادگاهش قرار دارد. برادر وي غلامحسين نيز به شهادت رسيده است رده‌های این صفحه : شهدای استان خراسان جنوبی
زندگی نامه شهید محمدحسین ناظری بسم رب الشهداء و الصدیقین شهیدان زندگان جاودان‌اند                  قلوب پاک تاریخ جهانند   شهید محمدحسین ناظری در روستای خانیک از توابع شهرستان فردوس در خانواده‌ای مذهبی ، زحمت‌کش  و دوستدار ائمه اطهار علیهم‌السلام در چهارمین روز از فروردین ماه سال ۱۳۴۴ چشم به جهان گشود  تحصیلات دوران ابتدایی را در دبستان حافظ خانیک گذراند و سپس برای سپری نمودن دوران راهنمایی باوجود مشکلات زیادی که برای دانش آموزان روستایی در شهر وجود دارد عازم شهر فردوس گردید و دوران راهنمایی را در مدرسه سید جمال‌الدین اسدآبادی به پایان برد، و سپس با انتخاب رشته تجربی وارد دبیرستان طالقانی شد و بعد از سپری نمودن یک سال، تغییر رشته داد و رشته اقتصاد را انتخاب نمود و در سال دوم متوسطه یعنی سال ۱۳۶۱ با چند تن از دوستان خود عازم جبهه شد   بعدازاینکه از منطقه برگشت با تلاش و کوشش زیاد توانست در سال دوم متوسطه قبول شود وی از نظر اخلاقی دارای خصوصیات بارزی بود ازجمله استعداد سرشار این شهید و اینکه کارها را در اسرع وقت و به نحو احسن فرا می‌گرفت و به انجام می‌رساند، دیگر خصوصیت وی همت و غیرت و پشتکار نامبرده بود و به گونه ای که چشم به دست دیگران حتی پدر و مادر خود نداشت و بعد از خدا متکی ‌به‌خود بود و در خانواده و بین دوستان الگو و نمونه بود و دلش می‌خواست هر کاری به‌وقت خود و در جای خود به نحوی شایسته انجام گیرد. شجاعت نامبرده زبانزد خاص و عام بود و هیچ‌وقت زیر بار حرف غیر حق نمی‌رفت و به‌شدت از حق طرفداری می‌نمود، ایشان بالاخره باتحمل مصائب و مشکلات زیاد توانست دوران متوسطه را به پایان ببرد، و چون علاقه وافری  جهت خدمت در لشکر اسلام داشت برای دانشکده افسری شرکت کرد و قبول شد، ولی به علت آثار سوختگی که از سن ۴ سالگی در بدن مبارکش بود (در سن ۴ سالگی بر اثر ریختن آب جوش روی دست‌ها و پشت این عزیز سوختگی ایجاد شد که براثر معالجات بهبود یافت و تنها آثار از سوختگی بر دست مبارکش باقی‌مانده بود.) رد شد و با ناامید شدن از قبولی در دانشکده افسری شتاب زیادی جهت رفتن به خدمت سربازی داشت و به همین منظور برای گذراندن خدمت سربازی خود را معرفی و از طرف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به‌عنوان مشمول دوران آموزشی را در تهران گذراند و هنگام تقسیم محل خدمت ایشان در کردستان تعین شد و برای مقابله با کومله و دموکرات عازم منطقه مذکور گردید و در طی این مدت گاه‌گاهی با گرفتن مرخصی به ده می‌آمد و با خانواده‌اش دیدار و در کارهای کشاورزی و دامداری مددکار آنان می‌شد تا اینکه باتحمل آب‌وهوای سرد و طاقت‌فرسای کردستان ۲۵ ماه از مأموریت خود را به اتمام رسانید و از آنجایی ‌که یک ماه به خدمت سربازی اضافه گردیده بود گویا به ایشان الهام شده بود که می‌خواهد شهد شهادت را بنوشد و به همین خاطر برای دیدار از خانواده خود به زادگاهش آمد و این بار نسبت به‌ دفعات قبل واقعاً قلبش دگرگون گشته و از چهره‌اش آشکار بود  ، بالاخره بعد از اتمام ۱۵ روز مرخصی در تاریخ ۱/۱۱/۱۳۶۵ به مشهد رفت و پس از دو روز اقامت در آنجا و زیارت مرقد مطهر حضرت امام رضا (ع) عازم منطقه جنگی شد و بعد از مدتی پیکار در حالی  بیش از ۲۰ روز به پایان مأموریتش نمانده بود در روز پنج‌شنبه مورخ ۱۶/۱۱/۱۳۶۵ توسط ایادی شیطانی و خصم زبون هدف قرارگرفته و گمشده روحش را یافت و به‌سوی معشوقش پر کشید روحش شاد و راهش پر رهرو باد
زندگی نامه جهادگر «شهید غلامحسین ناظری»   شهید عزیز، کمال اخلاق اسلامی را دارا بود و قلبی سلیم و چهره ای بشاش و گشاده رو داشت و در شجاعت و سخاوت بی نظیر و در گفتار و کردارش با وفا و متین بود و هر عکس العمل ناشایستی را با خنده و با زیبایی خوش پاسخ مناسب می داد. برخوردش با اقوام و دوستان چنان خالصانه و عاقلانه بود که درک کرده بود و در هنگام پیش آمدن گرفتاری ها و مشکلات و مصایب صبور بود و آن را مد نظر داشت و از امکاناتی که در اختیارش بود جهت بذل و بخشش به اقوام و دوستان از هیچ کوششی دریغ نمی کرد ولی هیچ علاقه ای به امور مالی و زرق و برق دنیای فانی نداشت و نسبت به آن بی اعتنا بود و از حداقل امکانات حداکثر استفاده را می کرد. اخلاق و رفتار و کردارش در منطقه الگو و زبان زد تمامی مردم بود. شهید گرانقدر در انجام مقررات و اداء وظیفه مقید بود و به همین جهت برای انجام خدمت سربازی در تاریخ 22/12/59 به شهرستان تربت حیدریه معرفی و اعزام شد و مدت آموزش سربازی را در آنجا سپری و بقیه مدت سربازی را در شهرستان شیراز تا مورخه 22/12/61 به پایان رسانید و در این مدت باز هم به دلیل علاقه بیشتر در قسمت موتوری یگان مشغول به کار شد و پس از اتمام دوره سربازی چون شیفته ی ارگان های انقلابی بود و بهتر می توانست در خدمت مردم محروم روستایی باشد جهاد سازندگی را جهت خدمت برگزید و در این ارگان علاوه بر کارائی و خلوص نیتی که در کارش داشت هرگز از جبهه های حق علیه باطل غافل نمی شد و جهت مقابله با نیروهای بعثی برای نخستین بار در تاریخ 15/8/62 عازم جبهه های نور علیه ظلمت شد و با تمام توان انجام وظیفه نمود و در تایخ 1/10/62 مدت مأموریتش به پایان رسید و در سنگر جهاد سازندگی مشغول به کار شد. شهید ناظری باز هم با رفتن یک مرتبه به جبهه و تلاش در پشت جبهه را کافی ندید و برای دومین بار در تاریخ 14/8/65 با توجه به حضور برادرش «شهید محمد حسین ناظری» در جبهه عازم مناطق عملیاتی گردید که از خود گذشگی ها و شجاعت و ایثار او زبان زد تمامی سنگر سازان بی سنگر هست و به گفته یکی از مسوولین مهندسی رزمی جهاد شهید ناظری در مدت مأموریتش در سخت ترین شرایط مسوولیت ارتباطی و تدارکاتی محوری را به مدت 2 ماه به عهده داشت که برادران اعزامی هیچ کدام بیش از 10 روز تاب و توان مقاومتش را نداشتند. در همین مدت مأموریت دچار حملات شمییایی نیروهای بعثی شد که بر اثر امداد های غیبی و الطاف لایزال الهی نجات یافت و در همین ایام برادر کوچکترش که در منطقه عملیاتی مریوان مشغول خدمت سربازی بود با وجود دوری راه بدیدارش آمد و پس از چند روزی ملاقات با هم قرار گذاشتند که در تاریخ معین به زادگاهشان روستای خانیک و شهرستان فردوس مراجعت نمایند. بر همین اساس برادر کوچکتر ایشان «شهید محمد حسین ناظری» به منطقه مریوان بازگشت و پس از چند روزی در همین منطقه به شهادت رسید و نتوانست به وعده خود را جامه ی عمل بپوشاند و طبق قرار قبلی «شهید» «غلامحسین ناظری» به فردوس مراجعت نمود ولی نتوانست برادرش را در روز تعیین شده ملاقات نماید چرا که برادرش دعوت حق را لبیک گفته بود. این شهید بزرگوار در تشیع پیکر مطهر برادرش شرکت نمود و کمال صبر و بردباری را از خود نشان داد و کما فی السابق در جهاد سازندگی در قسمت های کشاورزی مشغول به کار شد و با رغبت بیش از پیش به انجام وظایف شغلی محوله خویش پرداخت. گفتنی است: وی در اواخر اردیبهشت 1367 (ازدواج) عقد کرد.  او با تمام مشکلات و کمترین چشم داشت همیشه در تب و تاب جبهه های حق علیه باطل سوخت و به خوبی آیه ی قرآن مجید را که مردم به زندگی دنیا دلشادند در صورتی که دنیا در قبال آخرت متاعی بیش نیست درک کرده بود و سرانجام طاقت نیاورد و برای سومین بار در مورخه 13/4/67 مشتاقانه به فرمان امام خود لبیک گفت و عازم مناطق جنگی کشورمان شد و پس از چند روز ایثار و از خود گذشتگی بر اثر بمباران های شیمیایی و اقدامات ناجوانمردانه رژیم بعثی و منافقین کوردل در مورخه 31/4/67 روح ملکوتیش که در قفس کالبدش محبوس بود آزاد گردید و پر کشید و به سوی معبودش شتافت.