eitaa logo
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.3هزار دنبال‌کننده
41.5هزار عکس
18هزار ویدیو
359 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
11.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهدا را با خواندن زیارتنامه شان زیارت کنید . 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ 🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ 🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ 🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ 🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِسآءِ العالَمینَ 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ 🌷بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم 🌷وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا 🌷فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖇 از دو سال قبل همراهی‌مان می‌کرد. وقتی دوتا از برادران دوستش را که به شهادت رسیده‌اند معرفی کرد، رزق روز دوم ما فراهم شد. سرکار خانم «زهرا کلهر» واسطه آشنایی ما با خانواده‌ی محترم و باصفای «شهیدان جعفر و حسین فرج» است.
🍏🍎 نام و نام خانوادگی شهید: حسین فرج تولد: ۱۳۴۶/۱۰/۲۱، تهران. شهادت: ۱۳۶۴/۱۱/۲۵، فاو، عراق. گلزار شهید: تهران، بهشت زهرا سلام‌الله‌علیها، قطعه ۵۳، ردیف ۵۲، شماره ۱. نام و نام خانوادگی شهید: جعفر فرج تولد: ۱۳۴۳/۷/۲۵، تهران. اسارت: ۱۳۶۵/۱۰/۲۵، شلمچه، عملیات کربلای ۵. شهادت: نامعلوم؛ حدودا سه سال بعد در اثر شکنجه نیروهای بعثی. رجعت: ۱۳۷۸. گلزار شهید: تهران، بهشت زهرا سلام‌الله‌علیها، قطعه ۵۳، ردیف ۸۷، شماره ۱۷. 🌷🌷 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍎🍏 📚قنداق آخر یازده سال بود هروقت دلشوره‌ی جعفر به دلش چنگ می‌انداخت، به مزار پسرش حسین پناه می‌برد. این بار هم وقتی از سر مزار بلند شد آرام بود؛ خیلی آرام. کار مهمی داشت که باید قوی می‌ماند... جای زنجیر روی استخوان‌های جعفر را که دید دلش لرزید اما دستش نه! به دست‌های محکم و بی‌لرزشش نیاز داشت تا بعد از ده سال استخوان‌های دست و پای پسرش را کنار هم بچیند و بینشان پنبه بگذارد. هنوز قنداق کردن را فراموش نکرده بود... ✍🏻الهه قهرمانی ۱۴۰۲/۹/۲۳ 👩🏻‍💻طراح: مطهره‌سادات میرکاظمی 🎙با صدای: فاطمه گنجی 🎞تدوین: زهرا فرح‌پور 🌷🌷 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🍎🍏 حسین فرج بیست و یکم دی ۱۳۴۶، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش علی، و مادرش، کبری نام داشت. تا سوم راهنمایی درس خواند. با دست بردن در شناسنامه و وساطت مادرش در ۱۷ سالگی عازم جبهه‌ها شد و بیست و پنجم بهمن ۱۳۶۴، در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش، به شهادت رسید. برادرش جعفر نیز یک سال بعد در پاسگاه زید عراق به اسارت نیروهای بعثی درآمد. پس از سه سال شکنجه در اثر ضربه به سر به شهادت رسید و بعد از ۸سال پیکرش به وطن بازگشت. او متولد مهرماه ۱۳۴۳ بود. تا دوم متوسطه درس خواند و بعد از آن جذب سپاه شد و به عنوان پاسدار در جبهه حضور پیدا کرد. در سال ۱۳۶۳ ازدواج کرد و ثمره این ازدواج یک دختر است. روحشان شاد و نامشان جاوید و راهشان پر رهرو باد. 🌷🌷 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🍎🍏 سواد خواندن و نوشتن نداشتم. حتی الفبا را هم بلد نبودم و این موضوع بسیار ناراحتم می‌کرد. مخصوصاً وقتی به جلسات قرآن می‌رفتم، مجبور بودم فقط سوره‌های کوچک را بخوانم، که آن هم بیشتر از نخواندنش خجالت‌زده‌ام می‌کرد. شبی خواب حسین را دیدم. گفت: «مامان چرا اینقدر ناراحتی؟! بیا این کتاب را بخوان.» با عصبانیت گفتم: «حسین جان! تو که می‌دانی من نمی‌توانم چیزی بخوانم، داری مرا مسخره می‌‌کنی؟!» اصرار داشت «بیا این را بخوان. بگو بسم الله الرحمن الرحیم...» حس می‌کردم می‌خواهد سربه سرم بگذارد. با اکراه گفتم: «لعنت خدا بر شیطان. بسم الله الرحمن الرحیم...» گفت بگو: «کلمه قرآن را می‌خوانم...» تکرار کردم. گفت «مامان! دیگر قرآن را یاد گرفتی.» الآن حدوداً ۲۰ سال است که تمام قرآن و دعاها را می‌خوانم. برای تکمیل دانسته‌هایم، اندکی هم اساتید دخترانم در حوزه کمکم کردند که دیگر غلط هم ندارم. 🌷🌷 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid