11.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهدا را با خواندن زیارتنامه شان زیارت کنید .
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ
🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ
🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ
🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِسآءِ العالَمینَ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ
🌷بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم
🌷وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم
وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا
🌷فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکم

نام شهید: جعفر
نام خانوادگی شهید: حیدریان
نام پدر : رضا
محل تولد:روستای فردو
تاریخ تولد : 1335/03/10
وضعیت تاهل : متاهل
تاریخ شهادت : 1361/01/02
محل شهادت :تپه چشمه
نحوه شهادت :اصابت تیر به پا
نام عملیات : فتح المبین
رمز عملیات : یا زهرا (س)
محل دفن :گلزار شیخان
شهید «جعفر حیدریان»؛ از قهرمانی در فوتبال تا عروج بر سکوی شهادت
طلیعه سال ۱۳۶۱ سالروز عملیات «فتحالمبین» است و نام فرماندهان شهیدی همچون سردار «جعفر حیدریان» در آن عملیات میدرخشد.
شهید جعفر حیدریان فرزند رضا متولد دهم خرداد سال ۱۳۳۵ در روستای فردو بخش کهک قم بود. این شهید بزرگوار در ۱۰ سالگی پدرش را از دست داد و مسئولیت سرپرستی خانواده را بر عهده گرفت. او در اوقات فراغت از کار و تحصیل، درس اخلاق آیتالله مشکینی شرکت میکرد.
شهید حیدریان، چون از کودکی با نام امام خمینی (ره) و مبارزات سیاسی ایشان آشنا بود، در راه اندازی تظاهرات مردم قم در دوران انقلاب، نقش مؤثری داشت و با سخنرانیهای آتشین، جوانان قم را به کوه انفجار علیه سلطنت پهلوی مبدّل ساخت. او که در تظاهرات قم دستش شکسته بود، شب و روز نداشت. هر جا حرکت جدیدی علیه رژیم ستمشاهی بوجود میآمد، جعفر از جمله طراحان آن بود.
پس از پیروزی انقلاب، در زمره تیپ حفاظت از بیت امام خمینی (ره) قرار گرفت و پس از تشکیل سپاه به عضویت این نهاد مقدّس درآمد و در واحد عملیات، در کشف خانههای تیمی منافقین در قم تلاش کرد. سپس در واحد آموزش نظامی، به تعلیم و آموزش پاسداران همّت گماشت.
وقتی سنندج میدان تاخت و تاز ضدانقلاب قرار گرفت، گروهی از پاسداران قم به فرماندهی جعفر به آن منطقه اعزام شدند. شهر در دست ضدانقلاب بود و در باشگاه افسران جمعی از برادران ارتشی در محاصره بودند، جعفر توانست با یک مدیریت قوی محاصره را شکسته و وارد باشگاه شوند. اما چیزی نمیگذرد که با حمله مجدد ضدانقلاب، باشگاه بار دیگر به محاصره درمی آید و به مدت نوزده روز آنها در محاصره میمانند. آنان در این مدّت از کمبود غذا و آب در رنج بودند و برای رهایی از محاصره تمام تدابیرشان را به کار میبندند.
بالأخره با استقامت نیروهای تحت امر و تدبیر صحیح جعفر محاصره باشگاه شکسته میشود و با کمک نیروهای دیگر به تعقیب ضدانقلاب در شهر میپردازند و به فرماندهی شهید، محمد بروجردی از سپاه، شهید صیاد شیرازی از ارتش و دلاوریهای جعفر و همرزمان او، سنندج و سپس جاده سنندج- مریوان از لوث وجود ضدانقلاب پاکسازی میشود و جعفر و همرزمانش بعد از پاکسازی سنندج، به قم مراجعت مینمایند. تعدادی از دوستان و نیروهای او در سنندج شهید شد. این داغ بزرگ قلبش را میسوزانَد و همیشه زانوی غم به بغل میگیرد.
در سال ۱۳۶۰ جعفر مأموریت پیدا میکند این بار در جبهه جنوب در مقابل متجاوزان عراقی بایستد. قبل از اعزام در زادگاهش سخنرانی میکند و با بیان شیوا و پرصلابتش از انقلاب دفاع میکند و اهداف تجاوز عراق را به کشور اسلامی تبیین مینماید. بعد از سخنرانی ۱۵۰ نفر از جوانان غیور روستای «فردو» به همراهی جعفر به جبهه اعزام میشوند و در محور تپه چشمه در کنار او با متجاوزان بعثی میجنگند.
دوکوهه شاهد سخنرانی حیدریان در سال ۱۳۶۰ بود که جعفر در حضور شهید صیاد شیرازی و جمعی از نیروهای مسلح با خدای خود عهد و پیمان بست که برای بیرون راندن متجاوزان از کشور اسلامی، تا آخرین نفس بجنگد.
به ادعیه و مناجات مخصوصاً دعای فرج امام زمان (عج) علاقه زیادی داشت، هر موقع از کار خسته میشد یک گوشهای مینشست و با یک حالت غریبانه و انقطاع از همهچیز، به دعا و مناجات مشغول میشد و تعجیل در ظهور امام زمان (عج) را از خدا میخواست؛ همچنین نام پرآوازه شهید جعفر حیدریان در زمره جوانان فوتبالیست قم و بر بالای بزرگترین ورزشگاه استان دیده میشود.
شهید بروجردی با شنیدن خیر شهادت جعفر میگوید: «جعفر در کردستان چه حماسهها آفرید و چه رشادتها از خود نشان داد، چطور میشود او را نشناخت؟»
شهید جعفر حیدریان در عملیات فتح المبین فرماندهی محور تپه چشمه را به عهده داشت، اما در این عملیات تیری به پایش اصابت کرد و در راه انتقال به پشت جبهه، به شهادت رسید و در گلزار شهدای شیخان قم به خاک سپرده شد.
برادرش ابوالفضل حیدریان که ۱۰ سال از جعفر کوچکتر بود در بهمن ماه همان سال در منطقه عملیاتی رقابیه در والفجر مقدماتی بر اثر اصابت ترکش به سر و سینه به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
عملیات فتحالمبین از جمله عملیاتهای دفاع مقدس بود که به طور مشترک توسط سپاه و ارتش انجام شد؛ رزمندگان قمی در قالب گردان اباذر از تیپ هفت، ولی عصر (عج) دزفول از لشکر ۲۱ حمزه سیدالشهدا (ع) در منطقه تپه چشمه به انجام این عملیات مبادرت ورزیدند و فرماندهی این گردان را شهید حیدریان بر عهده داشت.
شهید حیدریان؛ نام او بخش مهمی از خاطرات مردم شهر است

جعفر حیدریان در سال ۱۳۶۰ مأموریت پیدا میکند در جبهه جنوب در مقابل متجاوزان عراقی بایستد؛ اما قبل از اعزام در زادگاهش سخنرانی میکند و با بیان شیوا و پرصلابتش از انقلاب دفاع میکند و اهداف تجاوز عراق را به کشور اسلامی تبیین مینماید. بعدازاین سخنرانی، ۱۵۰ نفر از جوانان غیور روستای «فردو» و رزمندگان قمی به همراه جعفر به جبهه اعزام میشوند.
بعضی نام ها، مثل نام خیابان ها، اماکن، اشخاص و... با خاطرات یک فرد، یک محله یا فامیل یا یک شهر و کشور گره خورده اند. بعضی نام ها را هیچ وقت نمی توان از ذهن ها پاک کرد حتی با تغییر نام آن مکان یا تغییرات دیگر.
شهید حیدریان نیز از همان اسم هایی است که با خاطرات ۴۰ ساله مردم قم گره خورده و به جزیی از سرمایه ذهنی مردم از این شهر مبدل شده است. ورزشگاه شهید حیدریان که هم اکنون هم بزرگترین ورزشگاه قم و میزبان همه رویدادهای ملی و حتی بین المللی شهر است، جزء مهمی از فرهنگ اجتماعی این شهر به حساب می آید.
این ورزشگاه برای سالهای سال است که میزبان علاقه مندان به ورزش و به نوعی آبروی ورزش قم به حساب می آید. اما کمتر شده است که پرداختی به شهیدی که نام ورزشگاه به وجود مبارکش مسمی یافته است صورت گیرد.
در اینجا با این شهید سعید بیشتر آشنا می شویم:
شهید جعفر حیدریان در دهم خرداد سال ۱۳۳۵ در روستای فردو به دنیا آمد. در سال ۱۳۴۲ پدرش وقتی خبر دستگیری و تبعید امام را شنید، اهالی روستای فردو را علیه رژیم شاه شوراند و سبب شد مردم روستا کفنپوش و شمشیر به طرف قم حرکت کنند.
جعفر در ۱۰ سالگی پدر را از دست داد و مسئولیت سنگین خانواده هشت نفره را بدوش گرفت و در کنار تحصیل، در یک کارگاه طلا سازی در قم مشغول کار شد و از دوران نوجوانی نیز به روحانیت و دروس حوزوی علاقه مند شد.
شهید جعفر حیدریان چون با نام امام خمینی(ره) و مبارزات سیاسی او، از کودکی آشنا بود، در راهاندازی تظاهرات مردم قم در دوران انقلاب، نقش مؤثری داشت و با سخنرانیهای آتشین، جوانان قم را به کوه انفجار علیه سلطنت پهلوی مبدّل ساخت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و ورود امام به قم، حفاظت بیت ایشان را به عهده گرفت، با تشکیل سپاه، به عضویت این نهاد درآمد و در واحد عملیات و کشف خانههای تیمی منافقین در قم تلاش کرد، سپس در واحد آموزش نظامی، به تعلیم و آموزش پاسداران مشغول شد.
وقتی در گیری های کردستان پیش امد با گروهی از پاسداران قم به کردستان اعزام شد، شهر در اشغال گروهای ضد انقلاب بود و جمعی از افسران در باشگاه افسران در محاصره ضدانقلاب بودند؛ جعفر با یک مدیریت قوی محاصره را شکسته و وارد باشگاه شد. اما چیزی نگذشت که با حمله مجدد ضدانقلاب، باشگاه بار دیگر به محاصره درآمد و به مدت نوزده روز محاصره ادامه یافت تا اینکه بالأخره با استقامت نیروهای تحت امر و تدبیر صحیح جعفر محاصره باشگاه شکسته شد.
در سال ۱۳۶۰ جعفر مأموریت پیدا میکند در جبهه جنوب در مقابل متجاوزان عراقی بایستد. قبل از اعزام در زادگاهش سخنرانی میکند و با بیان شیوا و پرصلابتش از انقلاب دفاع میکند و اهداف تجاوز عراق را به کشور اسلامی تبیین مینماید. بعدازاین سخنرانی، ۱۵۰ نفر از جوانان غیور روستای «فردو» و رزمندگان قمی به همراه جعفر به جبهه اعزام میشوند.
سرانجام در دوم فرودرین ۱۳۶۱ در عملیات فتح المبین که از جمله عملیاتهای مشترک سپاه و ارتش بود و جعفر نیز در آن فرماندهی محور تپه چشمه را به عهده داشت به شهادت رسید و در گلزار شهدای شیخان قم آرام گرفت.
بخشی از سخنرانی شهید حیدریان
بسمالله الرحمن الرحیم
میخواهم به نمایندگی از طرف کلیه برادران مستقر در جبهه تپه چشمه دزفول چند کلامی سخن بگویم: مردم شهیدپرور! روزی که امام عزیز ما فریاد خروشان بر سر شاه و اربابانش آمریکا و شوروی و انگلستان و اسرائیل فرود آورد و از نجف اشرف و پاریس، تا امروز ادامه یافت، همه ما متحداً همپیمان شدیم تا با احیای اسلام و قرآن و سنت اهلبیت عصمت و طهارت، با تمام قدرت، با کفر جهانی به سرکردگی امپریالیزم آمریکا بجنگیم و به دنیا ثابت کنیم که قدرت تسلیحاتی هرچقدر هم که زیاد باشد در برابر ایمان مردم مسلمان نمیتواند خودنمایی کند.
مگر در پانزدهم خرداد ۴۲ این پیمان با شرافت، توسط خون سرخ پانزده هزار شهید منعقد نشد؟ مگر در اوایل انقلاب سال ۵۷ با اهدای خون سرخ شهید سید مصطفی حسینی به پیمانمان با امام جامه عمل نپوشاندیم؟ آیا میتوان این همه عظمتی را که به دست آوردهایم با پیمانشکنی – خدای ناکرده – از دست بدهیم؟ هرگز! حتی اگر به ریختن خون همه افراد امت اسلامی منجر شود.