eitaa logo
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
41.2هزار عکس
17.9هزار ویدیو
353 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
 شهید نادر راوند از لسان مادر خودش از ما خواست تا رضايت دهيم به جبهه برود من هم با بردار بزرگش مشورت كردم پس او هم كه مي ديد نادر خيلي اصرار وپافشاري ميكند اختيار را به دست خودش داد ونادر در اولين فرصت اقدام به تكميل پرونده خود براي جبهه نمود ، چون در آن موقع 13 سال داشت لذا در شناسنامه خود دست برد وسن خود را به  14 سال رساند واز طريق بسيج به جبهه نبرد حق عليه باطل اعزام گرديد . اخلاق ورفتار ي بسيار خوب داشت . خودش بيشتر كارهاي خانه را انجام مي داد . هيچكس را از خودش ناراحت نمي كرد ، هميشه سر به زير ونگاهش در مقابل ديگران پايين بود واز ما مي خواست براي شهيد شدنش دعا كنيم . آخرين بار كه آمد وقتي خواست برود به من گفت مادر دنبالم نيا برگرد داخل خانه وقتي كه نادر به بوشهر مي رود احساس مي كند كه مادرش از او ناراحت شده سپس يكي از دوستانش را فرستاد خانه تا از طرف نادر عذر خواهي كند من باور نكردم كه نادر اين پيام را داده پس از او خواستم تا نامه اي كه نوشته بودم براي نادر ببرد تا برايم نامه بنويسد اما وقتي دوستش به محل خدمت نادر مي رسد مي بيند كه نادر شهيد شده است ابتدا به ما خبر شهادت نادر را نداد حتي بعضي از همسايگان هم مي دانستند ولي به من نمي گفتند تا اينكه قضيه برايم روشن شد وخبر شهادت فرزند عزيزم را به من دادند. او مي خواست كه  گمنام دفن شود ابتدا همين كار را هم كرديم ولي چون من بي صبري وناراحتي مي كردم ومردم كه عبور مي كردند مي گفتند چيزي در اين قبر نيست لذا سنگ او را عوض كردم ونام شهيد را روي سنگش حك كرديم . نادر را در خواب ديدم كه مي گفت جايم خيلي خوب است آنجا  هر ميوه وغذايي بخواهيم فراهم است مادر بيا پيشم بنشين چند دقيقه اي نشستم بعد هم به من گفت بلند شو برو و خودت را براي ناراحت نكن من جايم خوب است .
شهید نادر راوند از برادرش پدرم اسم نادر را براي او انتخاب نمود حالا بنا به چه انگيزه اي نمي دانيم  ما 6 برادر بوديم كه او فرزند آخر بود وبه تحصيل وعلم علاقه داشت به امام عشق مي ورزيد وعلاقه شديدي به جنگ ونبرد عليه دشمنان داشت نسبت به مراسمات مذهبي نيز توجه خاصي داشت . او در 13 سالگي با اينكه سن كمي داشت زندگي را رها و براي  رسيدن به هدف خويش كه همان عشق به خدا بود پا به عرصه نبرد نهاد. با خانواده پدر و مادر و فاميل رفتاري بسيار شايسته و اخلاقي خوب داشت بطوري كه همه از او تعريف مي كردند، هيچكس را از خود ناراحت و دلخور نمي كرد . با خويشاوندان صميمي ورابطه اي گرم داشت عاشق و دوستدار روحانيون ونيروهاي بسيجي و حزب اللهي بود و با آنها ارتباط صميمانه ونزديك داشت .از طريق سپاه به جبهه اعزام شد ولي بنا به درگيرهايي كه با يكي از فرماندهاي خود پيدا كرده بود به خانه برگشت وبا وجود اينكه ناراحت بود و در جنگ موج خورده بود تصميم گرفت كه اين بار با كميته به خدمت سربازي اعزام شود سپس يك سال به كميته خدمت نمود. دیگر برادر شهید نادر راوند و جریان شهادت ديگر برادر شهيد در جايي ديگر مي گويد با سلام و درود فراوان به روان پاك امام شهداء وشهيدان هميشه زنده جنگ تحميلي وانقلاب اسلامي همچنين سلام ودرود بر بسيجيان بزرگوار وانقلاب اسلامي .شهيد نادر راوند در سن 13 سالگي ودر دوران مقطع تحصيلي راهنمايي وبا شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران به نداي امام (ره ) لبيك گفته وآماده جنگ شد با اينكه در سن كودكي ونوجواني بسر مي برد ليكن داراي همتي بلند وغيرت اسلامي بوده كه جنگ وجبهه را بر تحصيل ودنيا ولذت هاي دنيوي ترجيح داده وبه همين دليل نتوانست آرام بگيرد ويك روز پيش من آمد واذن جبهه وجنگ خواست من ايشان را پيش برادر بزرگترم بردم وبا وي در ميان گذاشتم وبه او گفتم نادر عازم جبهه مي شود و اجازه رفتن مي خواهد برادرم به او گفت كه با توجه به اينكه مسئله اسلام وحق وباطل است من نمي توانم مانع شما بشوم واما شما هنوز كوچك هستيد . ايشان با حالتي كه هميشه داشت ( حالت حجب وحياء) وهميشه تبسم روي لب داشت  و سرش را زير مي گرفت وسرش را پايين انداخته بود وكمي تبسم كرد واجازه خواست برادرم به اجازه داد و روز بعد رفت به بسيج مراجعه كرد واما به او گفتند كه شما 13 سال بيشتر نداريد و نمي توانيم شما را اعزام كنيم شهيد با دست كاري شناسنامه اش  وتهيه فتوكپي آن مجدداً مراجعه وبه جبهه جنوب اعزام گرديد وچندين بار به جبهه رفت وهمين طور ادامه داد تا سن 18 سالگي در جبهه بسر مي برد وهر سه ماه يكبار جهت سركشي مي آمد منزل ومجدداً بعد از چند روز به جبهه مي رفت . شهيد يكبار در جبهه جنوب در يكي از عمليات عليه عراقي ها دچار موج زدگي بود ومدتها رنج مي برد ويك بار ديگر در جبهه غرب حين عزيمت به منطقه توسط عوامل گروهك كومله دستگير ودر حين دستگيري برادران سپاه انقلاب اسلامي سر مي رسند و شهيد ورفقايش كه اسير كرده بودند را نجات مي دهند. شهيد در سن 19 سالگي از طريق سپاه انقلاب اسلامي پذيرش و وارد خدمت مقدس سربازي شد كه بعداز مدتي با توجه به اينكه دچار موج گرفتگي بود و فرمانده او كه پاسداري بنام دهقان بود با وي ناسازگاري مي كند ودر نهايت از خدمت فاصله گرفت وبعد از چند ماهي دوباره توسط كميته انقلاب اسلامي مورد پذيرش قرار گرفت وبخدمت سربازي و جبهه شلمچه اعزام گرديد و به مدت يكسال در جبهه شلمچه خدمت نمود لازم به توضيح است كه جبهه شلمچه خطرناكترين جبهه بشمار مي رفت يك مرتبه شهيد جهت مرخصي به منزل آمد .و چند روزي در مرخصي بود با توجه به اينكه مدت شش سال در جبهه بود و از تحصيل وكار وزندگي فاصله گرفته بود مادرش و ما برادرانش به او گفتيم كه نصف منزل پدريمان براي شما وهر كجا كه مي خواهي تا برايت خواستگاري كنيم وزن بگيريم .البته اين مطلب را چند بار به او گفته بوديم ليكن اين بار آخر او قبول كرد و ما خوشحال بوديم كه برايش زن بگيريم واو نظرش را بما گفته است. روز آخر مرخصي بود اول غروب وارد منزل شد وبا دست به من اشاره كرد وگفت حاجي منزل براي خودت وزن هم براي خودتان من گفتم چرا مگر چه شده نادر چرا اين حرفها را مي زني كسي تورا ناراحت كرده است ،گفت هيچي نشده تا اينكه روز بعد كه عازم جبهه بود چند بار رفت تا لب خيابان جلو منزلمان ودوباره بر گشت وسه بار تكرار كرد وهي بچه هاي ما را مي بوسيد وخداحافظي مي كرد بعد عازم شده ودر بين راه آنطرف گناوه داخل ماشين كه مي رفتند وصيت نامه خود را تنظيم وبه يكي از رفقايش مي دهد ومي گويد من اين بار كه رفتم جبهه شهيد مي شوم و شما اين وصيت نامه را به مادرم بدهيد.ضمناً قبل از اينكه وصيت نامه را بنويسد ويا از منزل خداحافظي كند  به پسر عمه اش مي گويد من اول غروب درب منزلمان نشسته بودم يك چيزي مثل فرشته بنظر مي رسيد وداراي بال بود آمد جلو نظرم گذشت و به من گفت كه تو در اين بار شهيد مي شوي و به
خواهر شهید   بعد از شهادت برادرم يكي از همرزمان ايشان اين خاطره را براي ما تعريف كرد قرار بر اين بود برادرم و چند تن از همرزمانش براي مرخصي به برازجان  بيايند كه شب قبل از حركت برادرم در خواب مي بيند كه مردي نوراني به او مي گويد نادر شما فردا به برازجان نمي رويد و فردا روز شهادت شماست . هنگامي كه برادرم از خواب بلند مي شود اين خواب را براي دوستانش تعريف مي كند و مي گويد كه امروز روز شهادت من است . دوستان و همرزمانش كه در حال جمع كردن وسايل خود و آماده شدن براي حركت بسوي برازجان بودند به نادر مي خندند و مي گويند كه ما قرار است امروز همگي با هم به مرخصي برويم پس چگونه شما به شهادت مي رسي. همرزمان و دوستان علي در حال شوخي و خنده بودند كه فرمانده يگان ويژه مي آيد و رو به نادر مي كند و مي گويد لطفاً بچه ها را سازماندهي كن بچه ها در خط مقدم با مشكلي روبرو شده اند و به نيروي كمكي نياز داريم پس مرخصي رفتن بچه ها لغو شد و بچه ها بعد از سازماندهي راهي خط مقدم مي شوند وظيفه برادرم نادر سركشي به سنگرها بوده است نادر سنگر اول دوم و سوم وچهارم را سركشي مي كند هنگامي كه قصد داشته از سنگر پنجم بيرون بيايد بوسيله اصابت تركش به شهادت رسيد.
همين دليل بود كه وارد منزل شده وبه من (برادرش ) گفت منزل وزن براي خودتوبه شهيد الهام شده بودكه به درجه شهادت ميرسد. اين چند كلمه اي كوتاه از خاطرات وزندگي شهيد نادر راوند كه همچون قاسم امام حسن عليه السلام كه در سن كودكي وارد جبهه جنگ مي شود ايشان هم به پيروي از امام خودش واردجبهه جنگ شد و در نهايت روز آخر كه قرار بود از جبهه به منطقه آرام انتقال بشود فرمانده آنها مي گويد نيرو كم آمده وچند نفر داوطلب بماند. كه نادر داوطلب مي شود ومي ماند تا دو روز بعد كه قصد داشتند آنها را تعويض كنند غروب بوده وروز آخر بنا گفته يكي از همسنگرانش نادر غسل مي كند صبح روز بعد نماز صبح را مي خواند و جهت تعويض پاس نگهباني عازم سنگران رفقايش مي شود ودر بين راه يكي از رفقايش كه بچه تهران بوده او را مي بيند و با هم روبوسي مي كنند و دست دور گردن هم مي كنند وبا هم خداحافظي مي كنند كه در همين لحظه خمپاره دشمن به زمين مي خورد وهر دو با هم شربت شهادت مي نوشند. بياد همه شهداء گلگون كفن
در محضر نورانی شهدا باشیم 🌷 پاسدار کمیته انقلاب اسلامی شهید نادر راوند 🌷 تولد ۵ آبان ۱۳۴۶ برازجان استان بوشهر 🌷 شهادت ۱۳ تیر ۱۳۶۶ شلمچه 🌷 سن موقع شهادت ۲۰ سال 🌷 امروز سالگرد شهادت این شهید عزیز می‌باشد ✍ بخش‌هایی از وصیتنامه این شهید عزیز ✅ توصيه اي به مردم شهيد پرور ايران دارم اين است كه مبادا امام اين نعمت بزرگ الهي را كه خداوند بر ما منت گذاشته است ناشكري كرده و او را فراموش كنيد. ✅ مبادا شهدا را فراموش كنيد زيرا آنها بودند كه با نثار خون خود درخت ثمر بخش اسلام و انقلاب را آبياري كردند و صراط مستقيم را به ما راهنمايي كردند ✅ توصيه اي هم به خواهران دارم واينكه خواهران شرعاً مسئولند كه حجاب اسلامي را حفظ كنند زيراحجاب توكوبنده تر ازخون من است كه برروي زمين مي ريزد. شما كه نمي توانيد به جبهه ها بياييد لااقل اين حجاب خود را رعايت كنید.
وصیت نامه انا لله وانا اليه راجعون ان الله اشتري من المومنين انفسهم واموالهم بان لهم الجنه يقاتلون في سبيل الله فيقتلون ويقتلون وعد اعليه حقا في التوريه والانجيل والقرآن ومن اوفي بعهده من الله فاستشروا بيعكم الذي بايعتمم به وذلك هوالفوز العظيم خدا جان ومال اهل ايمان رابه بهاي بهشت خريداري كرده آنها در راه خدا جهاد ميكنند كه دشمنان دين را به قتل رسانند ويا خود كشته شوند ، اين وعده قطعي است بر وعده اي ست كه در تورات وانجيل وقرآن ياد فرموده واز خدا با وفاتر بعهد كيست اي اهل ايمان شما بخود در اين معامله بشارت دهيد كه اين معامله با خدا بحقيقت سعادت و پيروزي بزرگي است .    سوره التوبه آيه 101 اگر آن زماني كه امام حسين (ع) در صحراي گرم وسوزان كربلا به نيزه بي كسي تكيه داده بود وكسي نبود به نداي هل من ناصر او لبيك بگويد حال به ياري فرزند او رفته وحرم مطهرش را از دست كفار آزاد سازم من مي خواهم كه اگر خدا قبول كند اين قطره ناچيز خون خودم را در راه او به زمين بريزم مي خواهم بر گناهان گذشته خود اعتراف كنم واگر بتوانم آنها را جبران نمايم وتوصيه اي هم به مردم شهيد پرور وهميشه در صحنه ايران خصوصاً شهر خودم برازجان دارم اين است كه مبادا اين نعمت  بزرگ الهي را كه خداوند بر ما منت گذاشته است ناشكري كرده واورا فراموش كنيد. مبادا رهبري را كه پس از مدتها رنج وستم و دوري از وطن و مردمش و مدتها تبعيد به خواست خود و خداوند به آغوش شما بازگشته است را فراموش كنيد همه بايد اين گونه باشيم كه امام چشم ماست ما قلبمان را ميدهيم ولي چشممان را هرگز مبادا شهدا را فراموش كنيد زيرا آنها بودند كه با نثار خون خود  درخت ثمر بخش اسلام  و انقلاب را آبياري كردند و صراط مستقيم را به ما راهنمايي كردند  مبادا نماز جمعه را فراموش كنيد زيرا همين نماز جمعه ها هستند كه اتحاد بين مردم را حفظ كرده اند . همين نماز جمعه ها هستند كه مردم را منسجم كرده اند . كمك به جبهه را فراموش نكنيد. توصيه اي هم به خواهران دارم واينكه خواهران شرعاً مسئولند كه حجاب اسلامي را حفظ كنند زيرا حجاب تو كوبنده تر از خون من است كه برروي زمين مي ريزد. شما كه نمي توانيد به جبهه ها بياييد لااقل اين حجاب خود را رعايت كنید.  به گفته حضرت زهرا (س ) اي زن به تو از فاطمه (س)اين گونه خطابست ارزنده ترين زينت زن حفظ حجاب است و اما شما جوانان عزيز جبهه را فراموش  نكنيد و تا آنجا كه مي توانيد جبهه بياييد زيرا تمام اميد مردم مستضعف جهان به جوانان ايران است كه كي مي رويد و آنها را از زير بار ظلم وجهل بيرون مي آوريد اما تو اي خواهر و مادر عزيرم . مادر  براي من بعد از خدا پناهگاهي بودي اي كسي كه شبها بر گهواره من مي نشستي وخواب خوش سحري را بر خود حرام مي كردي اي مادري كه كه نمي توانم زحمات بيكران تو را جبران نمايم من بودم كه مي بايست مرا بپروريد به اين سن و سال از شما سپاسگذارم كه كه به دين خود وفا كردي و اين امانت را بايد به صاحب اصليش بدهي و آن مالك خداوند مي باشد از شما خواهشمندم كه زحمات و شير خودت را بر من حلال كردي . اما خواهرم از شما مي خواهم كه ممكن است از من رنجي ديده باشي مرا حلال كني وچون هميشه كه زينب وار بودي همچنان هم بر آرمان مقدس خودت كه الله مي باشد پايدار بماني از شما مي خواهم كه اگر خداوند شهادت را كه آرزوي ديرينه من مي باشد نصيبم كرد شهادت مرا باعث سرافرازي ومايه افتخار خودتان بدانيد ودر مصائب صبور باشيد ودر شهادتم گريه وزاري را تا آنجا كه مي توانيد منع كنيد نمي توانم بگويم اصلاً گريه نكنيد  زيرا مسئله مادر وفرزند مسئله اي سخت است ولي گريه را كمتر كنيد اما شما دوستان برداران عزيزم كه هرگز شما را فراموش نخواهم كرد.از شما مي خواهم كه امام را فراموش نكنيد.نماز جمعه وجماعات وقطعه شهداء واخلاق ورفتار اسلامي را فراموش نكنيد اگر چنانچه از اين حقير ناراحتي نگراني ديده ايد به بزرگواري خودتان مرا حلال كنيد واز سر تقصير اين حقير بگذريدشايد خداوند از سر تقصيرات ما درگذرد مرا در قطعه شهدا بخاك بسپاريد. اسمم را بر سر قبرم ننويسد وقبرم را گمنام بنويسيد وبرروي آن بنويسيد امام را دعا كنيدعكسم را بروي درب بسيج بكشيد تا كوردلان منافق نگويند كه شبهاي نگهباني را فراموش كرده ام دستاهايم را از تابوت بيرون بگذاريد تا آن از خدا بي خبران نگويند كه چيزي همراه خودش برده است از تمامي دوستان و آشنايان حلال بودي مي طلبم واز شما مي خواهم كه امام را امام را امام رافراموش نكنيد. خدايا خدايا تا انقلاب مهدي حتي كنار مهدي خميني را نگهدار والسلام عليكم ورحمته ا… وبركاته وصيت نامه حقير نادر راوند مورخه63/11/18
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
ثواب فعالیت امروز کانال هدیه به روح مطهر 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 ان شاءالله شفاعتشون شامل حال تک تکمون 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 شادی روح شهدا صلوات. 🕊🍀🥀🕊☘🥀🕊☘🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
25.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صحبت های به حق استاد عالی در خصوص انتخابات.چه باصراحت حتمآ گوش کنید ونشر دهید ببینیدبعد قضاوت کنید. 💚🤍❤️