رجـایی و بـاهنر انجـام شـد و محمد پیـشاپیش همرزمان بود و آنها را هدایت میکرد. همیشه در جبهه لباس کار میپوشـید، ولـی در روز عملیـات لباس تمیز و مرتّب فرم سپاه را میپوشید و همراه با غسل شهادت عازم عملیات میشد.
یکی از دوستانش میگوید: به شوخی به سید محمد گفتیم: مگر میخواهی شهید شوی؟ با جدیت تمام جواب داد. بله. میخواهم شهید شوم. در سال 1360، ساعت 12 شب عملیات شروع میشود. شهید که خود فرماندهی را بر عهده داشـت، پیشاپیش حرکت میکرد. کمکم که هوا روشن میشود، تیری به پایش اصابت میکند، ولـی بااینحال به نبرد ادامه میدهد. گلولهای دیگر به سمت راست بدنش اصابت میکنـد و در سپیدهدم روز 13/6/1360 در جبهه اللهاکبر خوزستان به مقام رفیع شهادت نائل میشود. برادرش میگوید: ما حدود بیست روز از شهادت ایشان بـی اطّـلاع بـودیم. بعـد از اطّـلاع، شـهادت ایشان برای ما غیرقابلقبول بود، چون جنازهای ندیده بودیم. گفتند: جنازه مانـده بـین دو کانـال و چون سید محمد پیشاپیش همه بود، امکان انتقال آن به عقب نبود. تا اینکه بعـد از 3 مـاه و ده روز جنازهٔ ایشان را آوردند و هیچ قسمتی از جنازه متلاشی نشده بود. محل دفن این شهید بزرگوار در بهشت رضا(ع)، گلزار شهدا، میباشد.
خاطرات:
خاطره ی اول
من به یاد دارم زمانیکه به همراه سید محمد به دبیرستان شبانه می رفتیم سر کلاس درس تاریخ دبیرمان در مورد فتوحات عمر صحبت می کرد و خیلی از عمر تعریف می کرد که به اصطلاح عمر ایران را فتح کرده یا فلان کار را کرده است. ما هم مثل تمام شاگردان این مسائل را جزئی از درسمان می دانستیم و فقط برای یادگیری گوش می دادیم اما بک مرتبه دیدم سید محمد از سرجایش بلند شد و خطاب به معلممان گفت: شمایی که در عمر اینقدر تعریف می کنید درست است که عمر ایران را فتح کرد اما عمر ایران را مسلمان نکرد بلکه مذهب تسنن خودش را در ایران رواج داد. در کل آنروز یک بحث مفصل علمی تاریخی در بین سید محمد و دبیرمان پیش آمد که در نهایت هم معلممان زمانیکه دید محمد خیلی محکم در مورد حرفهای خودش صحبت می کند عذر خواهی کرد.
خاطره ی دوم
سال 1355 بود که ما دیپلممان را گرفته بودیم و من و محمد پورنقی داشتیم خودمان را برای کنکور آماده می کردیم بنابراین شبها هر دونفر دوچرخه هایمان را بر می داشتیم و به همراه یک پتو به میدان راه آهن می رفتیم و این جریان مصادف با همان زمانهایی بود در خیابان راه آهن یکسری برخوردهایی پیش آمده بود و درگیری های مسلحانه ای بود. در هر حال کلانتری 4 یک حالت آماده باشی داشت که از ساعت 12 شب به بعد همه را کنترل می کردند. اتفاقاً یک شب دیر شده بود و ساعت از 12 گذشته بود که ما داشتیم از میدان راه آهن به منزل بر می گشتیم که حوالی میلان ششم بیست متری بلوار ابوریحان یک پاسبان به ما دونفر ایست داد و گفت: تکان نخورید و دستهایتان را بالا ببرید. ما هم یک نگاهی به هم کردیم و چرخهایمان را در کنارمان بر روی زمین گذاشتیم و دستهایمان را هم بالا بردیم و دیدیم که این بنده خدا همینطور کم کم به طرف ما می آمد. من هم در همین حین یک مرتبه به ذهنم آمد که ما محصل و دانشجو هستیم. بهتر است که کارت شناسایی مان را به این بنده خدا نشان دهیم که بفهمد ما کجا بودیم و چه کسانی هستیم. به همین دلیل بدون فکر دستم را پایین آوردم و داخل جیبم کردم که کارت شناسایی ام را از داخل جیبم بیرون بیاورم که یک دفعه دیدم این بنده خدا خیلی سریع بر روی زمین خوابید و اسلحه اش را مسلح کرد و به طرف ما گرفت که ما هم ترسیدیم و سریعاً دستم را از جیبم خارج کردم.این بنده خدا آمد جلو و یکی زد زیر گوش ما و گفتش فهمیدی چه کار خطرناکی کردی؟ من فکر کردم تو می خواهی اسلحه ای دربیاوری و نزدیک بود به سمت شما تیراندازی کنم. بعد برادر پورنقی یک مقداری با این بنده خدا صحبت کرد و گفت: آقای عزیز ما دانش آموز هستیم. شما هم فکر بد به خودت راه نده مسئله خاصی نیستش که حالا شما اینقدر ناراحت شدی و این بنده چونکه نمی دانسته چه خبر است دستش را داخل جیبش برده است. در هر حال این مسئله به خیر گذشت و ما به خانه برگشتیم.
خاطره ی سوم
من دقیقاً به یاد دارم که محمد از زمانیکه جنگ شروع شد دائماً در جبهه بود و رفته بود با نیروهای مرکز خراسان و مرحوم شهید نورالله کاظمیان که به ایشان می گفتیم آقای نوری همراه شده بود. نیروهای خراسانی در تپه ای مشرف به محدوده الله اکبر پایین تر از اهواز مستقر بودند که محمد جزو بچه های اطلاعات عملیاتی و شناسایی بود که به خاطر همین مسئولیت موتوری را در اختیار ایشان قرار داده بودند که با آن کارهای شناسایی را انجام دهند. من فکر می کنم که در یکی از عملیاتها ایشان برای شناسایی رفته بودند که گویا ترکشی به ایشان اصابت می کند و ایشان هم کنترل موتور را از دست می دهند و با موتور به داخل یک کانال آب که گویا خشک بوه می افتد و بر اثر جراحت زیاد و ضربه وارده و خونریزی زیاد که داشته اند و گرمای زیاد هوا نمی توانند خودشان را به عقب برسانند و چونکه در منطقه عملیاتی دشمن بوده نیروهای خودی هم به ایشان دسترسی نداشتند به همین دلیل ایشان در همان کانال به شهادت می رسند و گویا پس از چند ماه که منطقه به دست ظفرمندان انقلاب اسلامی از لوث وجود صدامیان و بعثیان پاکسازی می شود جنازه ایشان را پیدا می کنند و از طریق تعاون سپاه به خانواده شان تحویل می دهند. که من فکر می کنم پیکر پاک این شهید را به همراه چندین شهید دیگر در یک روز با مراسمی با شکوه در بهشت رضای مشهد دفن کردند.
وصیتنامه:
شهید سیدمحمددپورنقی در قسمتی از وصیتنامه خود مینویسد: از ملّت ایران میخـواهم کـه کوچکترین غفلتی در اطاعت از اوامر امام ننمایند و بدانند که پیروزی از آنِ ماست. با چنگ و دندان از این انقلاب و جمهوری اسلامی دفاع نمایند و همیشه درصحنه حاضـر باشـند و نگذارنـد کـه بیخدایان و منافقین، آبرو و حیثیت جمهوری اسلامی را لکهدار نمایند.
فرمانده شهید سید محمد پورنقی جانشین گردان
«از ملت ایران می خواهم که کوچکترین غفلتی در اطاعت از اوامر امام ننمایند و بدانند که پیروزی از آن ماست. با چنگ و دندان از این انقلاب و جمهوری اسلامی دفاع نمایند و همیشه در صحنه باشند و نگذارند که بی خدایان و منافقین، آبرو و حیثیت جمهوری اسلامی را لکه دار نمایند.»
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
در محضر نورانی شهدا باشیم 🌷 بسیجی شهید سیدمحمد پورنقی ♦️ شهیدی که پیکر مطهرش ۱۰۰ روز در محل شهادت
ثواب فعالیت امروز کانال هدیه به روح مطهر
#شهید_سید_محمد_پور نقی
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
ان شاءالله شفاعتشون شامل حال تک تکمون
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
شادی روح شهدا صلوات.
🕊🍀🥀🕊☘🥀🕊☘🥀
﷽❣#سلام_امام_زمانم❣﷽
أَيْنَ وَجْهُ اللّٰهِ الَّذِي إِلَيْهِ يَتَوَجَّهُ الْأَوْلِياءُ؟❤️
کجاست جلوه خدا که دوستان به سویش روی آورند؟
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام اربابم
یاحسیــنبــنعلـیآقــاســلام
باز هم زائرت نیستم از دور سلام ✋
الْسَلٰامُعَلَیْکَیٰاابٰاعَبْدالّلهالْحُسَین ع🙏
أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ کَرْبَلآءَ
سلام بر ساکنِ کربلاء💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام 🤲🥀🤲
#سخنانگوهربارشهیدآیتالله #سیدابراهیمرئیسی☘
#آرامشالهی💚
اللهم عجل لولیک الفرج 🤲💚🤲
🍀🥀🍀🥀🍀
با یک سلام زائر آقا شوید✋
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ
#وقت_سلام | #چهارشنبه_های_زیارتی
🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 پنجره فولاد امام رضا علیه السلام برات کربلا میده
🌷السلام علیک افضل صلوات المصلین ایها الامام الرئوف
🖤السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا المرتضی ع🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غریب اونیه که شمارو نداره...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 زمزمه صلوات خاصه امام رضا(علیهالسلام) توسط رهبر معظم انقلاب | مرداد ۱۳۹۵
#امام_رضا
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋🏻💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از #شهید سید ابراهیم رئیسی
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
صبحتون وعاقبتمون شهدایی☀️✋🏻
#صبحتون_شهدایی
📆امروز چهارشنبه
🔹14 شهریور 1403 خورشیدی
🔹4 سپتامبر 2024 میلادی
🔹30 صفر1446 قمری
💠 سالروز شهادت حضرت امام رضا (ع)
✨شهید علیرضا توسلی(ابوحامد) ✨
وقتی قرار است امام زمان(عج)
به امام حسین علیهالسلام شناخته شود
پس تنها مسیر ظهور
همین مسیر است
راه حضورمان و ظهورشان؛
از کربلا میگذرد ....
#زائران_کربلا
#زمینه_سازان_ظهور
#اللهم_عجل_لوليك_الفرج
🥀صبح و عاقبتمون شهدایی