eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
40.3هزار عکس
17.5هزار ویدیو
345 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
『🎥| 』 اۍشهید... که برکرانہ هاۍ آسمان پرواز میکنے! بہ ماهم بنگر ڪه سخت محتاج نگاه شمائیم(: 🙂💔- -مصداق‌کاملِ: حلال‌زاده‌به‌داییش‌میره🥀- •°
به وقت وصال _1.mp3
2.18M
•°[﷽]°• 『🎙️| ✍🏻دلنوشتـه‌اے‌ برای شهید‌محمدرضا‌ دهقان امیرے • از تو میخواهم برایم بگویی✨ طوری که یادم برود آشفتگی‌های روزگار را🍂 • اصلا بیا برایم بگو از لحظه‌ای که خوشحال تر از همیشه بودی.... همان لحظه‌ایی ڪہ به دیدار معشوق شتافتی💫 • چه حسی داشتی وقتی سربلند، اربابمان را دیدی؟!🌿 • از شب‌های جمعه برایم بگو... شب‌های زیارتی حضرت سیدالشهدا♥ وقتی او را می‌بینی یاد ماهم هستی؟!🥺 • • •
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام زندگی...♥️ سلام علیکم حجت ابن الحسن (عج) . . . خوش به حال اونایی که درس میخونن تا امام زمانشون رو یاری کنن😇 🌷
🕊 🌹 نام و نام خانوادگی: محبوبه دانش آشتیانی تولد: ۱۳۴۰/۱۱/۲، تهران. شهادت: ۱۳۵۷/۶/۱۷، تهران، میدان ژاله، کشتار جمعه خونین. گلزار شهید: تهران، بهشت زهرا سلام‌الله‌علیها، قطعه ۱۴، ردیف ۱۹۱، شماره ۳۰. 🌹🌹🌹 🕊
دانش آموزي از مدرسه رفاه شهيده محبوبه دانش آشتياني يكي از شهداي سرخ هفده شهريور خونين سال 1357 است. او در سنين نوجواني، به عنوان يك دختر مبارز و مسلمان به صفوف فشرده مردم مسلمان ايران پيوست و در تظاهرات پر شكوه عليه رژيم شاه به شهادت رسيد. محبوبه در يك خانواده روحاني و مسلمان متولد شد. پدرش روحاني بود و در حادثه انفجار حزب جمهوري اسلامي به شهادت رسيد. شهيد آشتياني علاقه خاصي داشت كه فرزندانش از تربيت اسلامي برخوردار باشند؛ به همين دليل آنها را به مدارسي مي فرستاد كه جو آنها مذهبي و مبارزاتي بود. يكي از اين مدارس، مدرسه رفاه بود كه محبوبه دوره ابتدايي و راهنمايي را در آنجا گذراند. مدرسه رفاه يكي از پايگاه هاي مبارزاتي شهيد بهشتي، شهيد رجايي و آقاي هاشمي رفسنجاني بود و لذا سعي مي شد از معلمين مبارز استفاده شود تا اهداف مورد نظر آنان تأمين شود. رفتنش مثل زندگي اش باور كردني نبود يكي از دوستانش در توصيف ويژگي هاي اخلاقي او مي گفت، «رفتنش مثل زندگي اش باور نكردني است. عقايد و شيوه تفكر او با همه فرق داشت. مسائل را به قدري دقيق و خوب تجزيه و تحليل مي كرد كه انسان در همان برخورد اول متوجه مي شد كه با يك دختر انسان معمولي 16، 17 ساله روبرو نيست. در او كمترين هيجان و كوته فكري و انحراف سنين جواني به چشم نمي خورد. حرف هايش را راحت مي زد و جز حق چيز ديگري را نمي ديد و نمي خواست و هيچ وقت حقيقت را فداي مصلحت نكرد." محبوبه سمبل جوان هاي آن دوره مسعود برادر محبوبه آشتياني در توصيف خواهرش مي گويد: "اگر بخواهم محبوبه را در چند كلمه معرفي كنم، كلمه اول كنجكاوي است. سريع قانع نمي شد، براي پيدا كردن حقيقت، سرسخت بود. به نظر من محبوبه سمبل جوان هاي آن دوره است. آنها احساس مي كردند مي توانند و بايد دنيا را عوض كنند. آنها تصور مي كردند مجموعه دانش هاي بشري در يك گنجينه جمع شده و ما حالا مي رويم و در آن را باز مي كنيم و همگي خوشبخت مي شويم. به دليل همين نحوه تفكر هم دچار ترديد هايي كه نسل فعلي مي شود، نمي شدند. اين باور جوان هاي آن موقع بود كه در عين حال كه باعث مي شد انسان همه انرژي هايش را روي هدفش متمركز كند، وقتي هم كه به هدف مي رسيد و مي ديد آن طور كه او تصور مي كرده، جامع و مانع نبوده، سرخورده مي شد. واقعاً تفسير جهان به اين سادگي ها نيست. محبوبه هم دقيقاً مثل هم نسل هايش بود و احساس مي كرد همه چيز را مي داند يا دست كم مي تواند بداند." شهيده محبوبه از همان هفت هشت سالگي، خيلي مطالعه مي كرد و درباره اسلام و مذهب. بسيار كنجكاو بود. او با عده اي از دوستانش هفته اي دوبار جلسات خصوصي و بحث و گفتگو داشتند، نهج البلاغه مي خواندند و در مورد اسلام تحقيق مي كردند. محبوبه بعضي از روزها بعد از تعطيل شدن مدرسه، به جنوب شهر مي رفت و با بچه هاي آنجا انس و الفتي پيدا كرده بود. پاي درد دلشان مي نشست و غروب، غمزده به خانه برمي گشت. گاهي مي گفت، «مادر! اين چه زندگي اي است كه عده اي زندگي مرفه داشته باشند و مردم بي نواي جنوب شهر، نان براي خوردن نداشته باشند. بايد كاري كنيم.» چنين ويژگي هايي، طبيعتاً چنان فرجام غبطه برانگيزي در پي دارد. خواب عجيب مادر؛ گل سرخ من در بهشت زهرا چند روز قبل از شهادت محبوبه خواب ديدم براي ادامه تحصيل به كلاسي رفته ام تا ثبت نام كنم. خانمي كه مسئول اين كار بود، از ثبت نام من خودداري مي كرد و هر چه بيشتر اصرار مي كردم، كمتر سود داشت. سرانجام پس از اصرار بسيار من، دري را گشود و گفت،«نگاه كن!» حيرتزده نگاه كردم و ديدم باغي است بي نهايت بزرگ و تا جايي كه چشم كار مي كند، غرق در بوته هاي گل سرخ است، آن هم گل هايي آتشين و تر و تازه. آن روزي كه به بهشت زهرا رفتم، آن باغ گل سرخ را ديدم. گل هاي سرخ مادران ديگر، در كنار گل سرخ من آرميده بودند. شخصيت تأثير گذار، تميز، مهربان، دلنشين يكي از دوستانش مي گويد: آراستگي، نظم و مهرباني اش فوق العاده بود. خيلي منظم بود. واقعا نمي توانم نمونه اش را بياورم. در اوج مبارزات، لباس هايش مرتب و آراسته بودند. چادرش را در مي آورد، حتما به شكل بسيار منظمي تا مي كرد. چهره بسيار مليح و دلپزيري داشت و به خصوص وقار و متانتش به شدت انسان را تحت تأثير قرار مي داد. صدا و لحنش هم گرمي خاصي داشت. وقتي هم كسي را مي ديد، در همان برخورد اول طوري رفتار مي كرد كه انگار سالهاست او را مي شناسد. صبح روز 17 شهريور, نگاهش تنم را لرزاند، انگار با من وداع كرد صبح روز 17 شهريور، حدود ساعت شش بود كه يك بلوز آبي گشاد و شلوار لي پوشيد و مقنعه اش را سر كرد و چادرش را روي سرش انداخت و آمد و گفت، «مادر! دارم مي روم كه با دوستانم در تظاهرات شركت كنم.» گفتم، «چيزي نمي خوري؟» گفت، «ميل ندارم» بعد صورت مرا بوسيد و با لحني مهربان و در ع ين حال جدي گفت، «مادر! اگر شهيد شدم، غصه نخوريد.» وقتي داشت از در خانه بيرون مي رفت، برگشت و ن
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
دانش آموزي از مدرسه رفاه شهيده محبوبه دانش آشتياني يكي از شهداي سرخ هفده شهريور خونين سال 1357 است.
گاهم كرد. در نگاهش چيزي بود كه تنم را لرزاند. انگار با آن نگاه با من وداع كرد. جسد را تحويل نمي دادند مأموران مسلح در اطراف مي چرخيدند و مي گفتند كه جسد به كسي تحويل داده نمي شود. به مرده شوي خانه رفتم و با شيون و ضجه زن مرده شوي را راضي كردم كه جسد دخترم را به من نشان بدهد. او دلش به رحم آمد و گفت، «بيا ببين. شايد اين دختر تو باشد.» همراه او رفتم و آنچه را كه نبايد ببينم، ديدم. محبوبه من بود كه آرام و معصوم خفته بود. گلوله درست به قلبش اصابت كرده بود. سوء استفاده نشريه مجاهد از شهادت محبوبه در اوايل انقلاب، نشريه مجاهد مربوط به منافقين، عكس محبوبه را چاپ و سعي كرده بود او را به نوعي به اين سازمان منتسب كند، در حالي كه محبوبه هيچ ارتباطي با گروه ها نداشت و حركت كلي و مبارزاتي او در بستر اجتماعات مردمي شكل گرفت و ادامه پيدا كرد. من و پدر و خانواده محبوبه هم به جريانات سياسي آگاهي داشتيم و مانع از جذب او به گروه خاصي مي شديم و او را به سوي خط امام سوق مي داديم و نواقص و معايب ايدئولوژي هاي گروه را به او گوشزد مي كرديم. پدر محبوبه سه سال بعد از شهادت او به دخترش پيوست پدر محبوبه پس از شهادت او روحيه خاصي پيدا كرده بودند و اين شهادت، در خانواده عميقاً اثر گذاشت. شهيد علي دانش در زمينه هاي فرهنگي، خدمات شايان توجهي داشتند و پس از انقلاب هم نماينده مردم آشتيان در مجلس شوراي اسلامي شد. او در هفتم تير سال 60 در جمع 72 يار خميني (ره) به ديدار حق شتافت. 🕊
🕊 🌹 محبوبه دانش آشتیانی، روز دوم بهمن ماه سال ۱۳۴۰ در تهران در خانواده‌ای متدین و متعهد به دنیا آمد. از سنين نوجوانی در صفوف اول مبارزه با رژيم منحوس پهلوی قرار گرفت. درس آموخته مكتب پدری بود كه تربيت اسلامی را در رأس همه امور خانواده قرار می‌داد. محبوبه در مدرسه رفاه مشغول تحصيل شد. دوران ابتدايی و راهنمايی‌اش را با موفقيت تمام در آنجا سپری كرد و از دانش‌آموزان ممتاز و نمونه مدرسه شد. همواره تلاش می‌كرد تا پايه‌های اعتقادی خود را تقويت كند. آشنايی محبوبه با حركت‌های انقلابی و اسلامی تأثير زيادی بر شكل‌گيری شخصيت جست‌وجوگر و كنجكاوش داشت. 🌹🌹🌹 🕊
«محبوبه دانش‌ آشتیانی» که بود؟
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
«محبوبه دانش‌ آشتیانی» که بود؟
 مردها به محبوبه گفته بودند: «شما برو اینجا نمان.» محبوبه به آنها جواب داده بود: «اگر کار درستی است که زن و مرد ندارد. اگر کار غلطی است که شما هم نباید بروید.» مردها به محبوبه گفته بودند: «شما برو اینجا نمان.» محبوبه به آنها جواب داده بود: «اگر کار درستی است که زن و مرد ندارد. اگر کار غلطی است که شما هم نباید بروید.» جمله‌های بالا روایت بخشی از آخرین لحظه‌های زندگی نامه شهید «محبوبه دانش‌آشتیانی» است. شهید محبوبه دانش‌آشتیانی امسال از سوی سازمان بسیج مستضعفین به عنوان شهید شاخص سال در قشر بسیج دانش‌آموزی معرفی شده است. او یکی از شهدای دوران انقلاب اسلامی است. هرچند شهید دانش‌آشتیانی عمر کوتاهی داشت اما از عمر پربرکتی برخوردار بود، چرا که با شهادتش درخت انقلاب را آبیاری کرد و موجب قوام و پیروزی جمهوری اسلامی ایران شد. محبوبه دانش‌آشتیانی روز دوم بهمن ماه سال 1340 در تهران متولد شد و با آغاز حرکت‌های انقلابی مردم علیه حکومت شاهنشاهی پهلوی به جمع انقلابیون پیوست. تا اینکه در روز 17 شهریورماه سال1357 در میدان شهدا(ژاله سابق) در حالی که دانش‌آموز17 ساله بود به شهادت رسید. دانش‌آشتیانی همیشه در مسائل درسی ممتاز بود و با آنکه 17سال بیشتر نداشت، معارف اسلامی را خوب می‌شناخت. قرآن،نهج‌البلاغه و صحیفه سجادیه را بسیار مطالعه می کرد و با تفاسیر هم آشنا بود.نظم،مهربانی،صداقت،راستگویی، وفای به عهد، وقت‌شناسی، استقلال فکری و پیگیری مستمر کارهاو ذهن بسیار خلاق از جمله ویژگی‌های اخلاقی و شخصیتی او بود. شرکت مستمر درراهپیمایی ها،پخش اعلامیه ،دیوار نویسی، مطالعه قرآن، نهج‌البلاغه و صحیفه سجادیه، آثار دکتر شریعتی، شهید مطهری و رساله امام خمینی (ره) بخشی از این موارد بخش دیگر زندگی او را شامل می‌شد. نکته قابل توجه در خصوص شهید دانش‌آشتیانی این است که چند سال بعد نیز نامزد او (شهید حسن اجاره‌دار) و پدر بزرگوارش (شهید غلام رضا دانش) در حادثه هفتم تیرماه سال ۱۳۶۰ به شهادت رسیدند و با خون خود انقلاب اسلامی را بیمه کردند. فهیمه دانش آشتیانی خواهر شهید درباره خواهرش می‌گوید:محبوبه خیلی دختر خاصی بود. همیشه فکر می‌کنم چقدر خوب رفت و خوش به حالش که بسیاری از چیزها را ندید. اینها با رفتنشان راه را باز کردند. اگر آنها نمی‌رفتند، پایه‌های انقلاب محکم نمی‌شد. واقعا چه چیز بالاتر از اینکه انسان بداند دارد در راهی جانش را فدا می‌کند که شاید وضعیت بهتری برای آنهایی که پشت سرش می‌مانند ، ایجاد کند. روزی همه به طرف خیابان کوکاکولا می‌رفتند. مردها به محبوبه گفته بودند: «شما برو اینجا نمان.» محبوبه به آنها جواب داده بود:«اگر کار درستی است که زن و مرد ندارد. اگر کار غلطی است که شما هم نباید بروید.» در اوج راهپیمایی یکی از ماموران شاه، او را با گلوله هدف می‌گیرد و به شهادت می‌رساند. 🕊
🕊 🌹 📚 *دشت گل‌های سرخ* صدایش در درگاهی خانه پیچید: «سلام مامان!» - سلام به روی ماهت محبوبه جان چه خبر؟! - سلامتی. امروز داستان راستان رو تموم کردیم. بچه‌ها عاشق این داستان‌ها شدن؛ مامان باورت میشه؟!» باورم می‌شد. چون تو برایشان تعریف می‌کردی. از وقتی غصه‌ات شده بود بچه‌های محروم جنوب شهر، کتابخانه آنجا شده بود گلستان، از بوی صدای محبوبت. سکوت کردم. - عزیزم باید یواش یواش به فکر مراسمت هم باشی، حسن آقا خیلی مرد خوبیه. - می‌دونم مامان چشم. 💠💠💠 جمعه صبح، صبحانه نخورده، پیراهن آبی گشادش را پوشید و مقنعه و چادرش را سر کرد و صدا زد: «مامان من می‌رم با دوستام تظاهرات» سرم را بلند کردم و گفتم: «یه چیز بخور خب» با عجله گفت: «نه مامان میل ندارم!» آمد نزدیک، آرام صورتم را بوسید. - مامان - جانم - اگر شهید شدم غصه نخوریا! دلم هرّی ریخت پایین. سکوت کردم. نگاهش چیز عجیبی داشت. با همان شادابی همیشگی، مثل پرنده‌ها از درب خانه بیرون پرید. هنوز در ذهنم خواب چند روز پیش را مرور می‌کردم دشتی پر از گل‌های سرخ و آتشین! زیبایی آن گل‌ها مرا همچنان مبهوت کرده بود! 💠💠💠 صدایم را به زور از حنجره‌ام می‌شنیدم. نمی‌دانم تا آن موقع چطور راه می‌رفتم! گفتند تن پاکت را تحویل نمی‌دهند! ولی من نمی‌توانستم. باید کاری می‌کردم. پیچیدم سمت غسال‌خانه. آنقدر به زن غسال التماس کردم تا دلش به رحم آمد. - بیا ببین همینه بچه‌ات؟! دلم ریش شد. نمی‌توانستم آنچه را دیدم باور کنم! پیراهن آبی محبوبه من با یک گل سرخ درست روی قلبش. تازه خوابم برایم تعبیر شد! دشت پر از گل سرخ! در اطرافم گل‌های سرخ زیادی پرپر بودند. چه دشتی! مثال دشت کربلا... 🌹🌹🌹 🕊
🕊 🌹 دانش‌آشتیانی همیشه در مسائل درسی ممتاز بود و با آنکه ۱۷ سال بیشتر نداشت، معارف اسلامی را به خوبی می‌شناخت. قرآن، نهج‌البلاغه و صحیفه‌سجادیه را بسیار مطالعه می‌کرد و با تفاسیر هم آشنا بود. نظم، مهربانی، صداقت، راستگویی، وفای به عهد، وقت‌شناسی، استقلال فکری و پیگیری مستمر کارها و ذهن بسیار خلاق از جمله ویژگی‌های اخلاقی و شخصیتی او بود. شرکت مستمر در راهپیمایی‌ها، پخش اعلامیه، دیوارنویسی، مطالعه آثار ارزشمندی چون آثار دکتر شریعتی، شهید مطهری و رساله امام خمینی(ره) بخش دیگری از زندگی او را شامل می‌شد. نکته قابل توجه در خصوص شهید دانش‌آشتیانی این است که چند سال بعد نیز نامزد او شهید حسن اجاره‌دار و پدر بزرگوارش شهید غلامرضا دانش نماینده مردم آشتیان در مجلس شورای اسلامی در حادثه هفتم تیرماه سال ۱۳۶۰ به شهادت رسیدند و با خون خود انقلاب اسلامی را بیمه کردند. 🌹🌹🌹 🕊
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
شهید حسن اجاره‌دار، شهیده محبوبه دانش‌آشتیانی، شهید حجت‌الاسلام غلامرضا دانش‌آشتیانی 🌹🌹🌹
🕊 🌹 فهیمه دانش آشتیانی خواهر شهید درباره خواهرش می‌گوید🎤 محبوبه خیلی دختر خاصی بود. همیشه فکر می‌کنم چقدر خوب رفت و خوش به حالش که بسیاری از چیزها را ندید. اینها با رفتنشان راه را باز کردند. اگر آنها نمی‌رفتند، پایه‌های انقلاب محکم نمی‌شد. واقعا چه چیز بالاتر از اینکه انسان بداند دارد در راهی جانش را فدا می‌کند که شاید وضعیت بهتری برای آنهایی که پشت سرش می‌مانند، ایجاد کند. در روز شهادتش وقتی همه به طرف خیابان کوکاکولا می‌رفتند، مردها به محبوبه گفته بودند: «شما برو اینجا نمان.» محبوبه به آنها جواب داده بود: «اگر کار درستی است که زن و مرد ندارد. اگر هم کار غلطی است که شما هم نباید بروید.» در اوج راهپیمایی یکی از ماموران شاه، او را با گلوله هدف گرفته و به شهادت رساند. 🌹🌹🌹 🕊