کتاب دیدار با ملائک: زندگینامه و خاطرات سردار شهید جلیل ملکپور
نویسنده:گروه نویسندگان
۴٫۶
(۱۱)
خواندن نظرات
دریافت نمونه کتاب
برای دریافت این کتاب و خواندن و شنیدن هزاران کتاب دیگر، اپلیکیشن طاقچه را به صورت رایگان نصب کنید.
نصب
مشخصات کتاب
انتشارات
انتشارات شهید ابراهیم هادی
نوع
epub
دستهبندی
دفاع مقدس
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
خرید نسخهٔ الکترونیکی
۱۲,۰۰۰تومان
دریافت از بینهایتهدیهدادن
معرفی کتاب دیدار با ملائک: زندگینامه و خاطرات سردار شهید جلیل ملکپور
«دیدار با ملائک» زندگینامه و خاطرات سردار شهید جلیل ملکپور است که به همت گروه فرهنگی انتشارات شهید ابراهیم هادی گردآوری شده است. در بخشی از کتاب میخوانیم: نشسته بود داخل اتاق. با چند تا ذرهبین و یک لوله و لامپ و چند عدد نگاتیو فیلم! شروع به کار کرد. حالتهای مختلف را تجربه میکرد. یک بار عدسیها را نزدیک میبرد. یک بار فاصلهها را زیاد میکرد و... ما هم کنار اتاق ساکت نشسته بودیم. با تعجب به او نگاه میکردیم. بالاخره پس از ساعتها کار و فکر دستگاه او آماده شد! خیلی جالب بود. آنچه روی دیوار میدیدیم مانند پرده سینما بود. نگاتیو عکسها روی دیوار افتاده بود. جلیل با کمترین امکانات دستگاه اسلاید و پخش تصاویر ساخته بود. بار دیگر او را دیدم که توی حیاط با دستگاه جوش و چند تا لوله آهنی و چوب مشغول به کار است. خیلی دقیق کار میکرد. بعد هم رفت شیراز مقداری وسایل دیگر خرید و به خانه آورد. چوبی که در خانه داشت را با رنده آماده و با دقت به آهن وصل کرد. وقتی کار جلیل تمام شد دیدیم یک اسلحه ساخته! بعد هم با یک تکه آهن و مفتول محفظه و ماشه را درست و نصب کرد. روز بعد هم به کارهای دیگر اسلحه پرداخت تا تکمیل شد. حالا موقع امتحان بود! با چند نفر از بچههای محل به صحرا رفتیم. فشنگی را داخل اسلحه گذاشت و آماده شلیک شد. یکی از جوانان محل که سربازی رفته بود خیلی ما را ترساند. میگفت: شاید این لوله مقاومت نداشته باشد. ممکن است موقع شلیک، لوله اسلحه منفجر شود. اما جلیل میگفت فکر همه چیز را کرده. فشنگ را داخل اسلحه گذاشت. ما همه فاصله گرفتیم. جلیل هدفگیری و شلیک کرد. با ترس به جلیل نگاه میکردم. گلوله به هدف خورده بود.
کتاب میعاد در شلمچه (زندگینامه و خاطرات سردار شهید جلیل ملک پور)
ویژگیهای محصول
مقدار:1 عددی
نویسنده:گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
قطع:پالتویی
ناشر:شهید ابراهیم هادی
تعداد صفحات:120
سال نشر:1398
درباره محصول
کتاب میعاد در شلمچه، مشتمل بر زندگی نامه و خاطره های سردار شهید «جلیل ملک» (1341ـ1365هـ.ش) است. این خاطره ها به روایت خانواده، دوستان و هم رزمان شهید به نگارش در آمده و اطلاعاتی را درباره کودکی، نوجوانی، ویژگی های اخلاقی، نحوه حضور در عملیات های مختلف همچون فتح المبین، کربلای 4 و شهادت این شهید ارائه می دهد. شایان ذکر است در پایان کتاب میعاد در شلمچه وصیت نامه شهید به همراه تصاویری از ایشان و خانواده اش آورده شده است. برشی از کتاب: نشسته بود داخل اتاق. با چند تا ذرهبین و یک لوله و لامپ و چند عدد نگاتیو فیلم! شروع به کار کرد. حالتهای مختلف را تجربه میکرد. یک بار عدسیها را نزدیک میبرد. یک بار فاصلهها را زیاد میکرد و… ما هم کنار اتاق ساکت نشسته بودیم. با تعجب به او نگاه میکردیم. بالاخره پس از ساعتها کار و فکر دستگاه او آماده شد!خیلی جالب بود. آنچه روی دیوار میدیدیم مانند پرده سینما بود. نگاتیو عکسها روی دیوار افتاده بود. جلیل با کمترین امکانات دستگاه اسلاید و پخش تصاویر ساخته بود. بار دیگر او را دیدم که توی حیاط با دستگاه جوش و چند تا لوله آهنی و چوب مشغول به کار است. خیلی دقیق کار میکرد. بعد هم رفت شیراز مقداری وسایل دیگر خرید و به خانه آورد. چوبی که در خانه داشت را با رنده آماده و با دقت به آهن وصل کرد. وقتی کار جلیل تمام شد دیدیم یک اسلحه ساخته! بعد هم با یک تکه آهن و مفتول محفظه و ماشه را درست و نصب کرد. روز بعد هم به کارهای دیگر اسلحه پرداخت تا تکمیل شد. حالا موقع امتحان بود! با چند نفر از بچههای محل به صحرا رفتیم. فشنگی را داخل اسلحه گذاشت و آماده شلیک شد. یکی از جوانان محل که سربازی رفته بود خیلی ما را ترساند. میگفت: شاید این لوله مقاومت نداشته باشد. ممکن است موقع شلیک، لوله اسلحه منفجر شود. اما جلیل میگفت فکر همه چیز را کرده. فشنگ را داخل اسلحه گذاشت. ما همه فاصله گرفتیم. جلیل هدفگیری و شلیک کرد. با ترس به جلیل نگاه میکردم. گلوله به هدف خورده بود.
وصیتنامه شهید جلیل ملک پور
«اي كساني كه ايمان آورده ايد! فرداي قيامت بايد جوابگو باشيد، جوابگوي اين همه خون شهيد كه قدم به قدم اين خاك و تپه ها و دشتها برزمين جاري است. چه پدر و مادرهايي كه فرزندان خود را به اين مكانهاي مقدس فرستاده اند كه حتي جسد آنها را هم پس نگرفته اند. خدايا! اگر من هم لياقت شهادت را دارم، مرگم را شهادت در راهت قرار بده. شما اي دوستان حزب اللهي! مستضعفان را فراموش نكنيد. ما هر چه داريم از اين پا برهنه هاست. به تبليغات فردي در زمينة اعتقادي و سياسي و مذهبي كه همگي در خط امام خلاصه مي شود، ادامه دهيد كه خدا با شماست.»

فرازی از وصیتنامه شهید جلیل ملک پور:
خدايا اگر لياقت شهادت را دارم، مرگم را شهادت در راهت قرار بده و اگر زنده ماندنم براى اسلام مفيدتر است، ما را زنده نگهدار تا بتوانيم به اسلام خدمت كنیم. برادران عزيزم، امروز آبروى اسلام و مسلمين در خطر هست؛ مبادا یک گام به عقب برويم و دشمن بر ما مسلط شود. با تمام توان به پيش برويد، هوشيار باشيد و سخنان بیهوده و دلسرد کننده نزنید. واى به حال شما كه سخنانتان را بدون تفكر بگویید. اگر سخنى را بگویید که به ضرر اسلام باشد، فرداى قيامت بايد جوابگو باشيد. جنگ پيروزى دارد، شكست دارد، كه البته براى ما شكستى نخواهد بود. شكست ما روزى است كه بر هواهاى نفسانى خودمان غلبه نكنيم. اين را بدانيد كه خدا هميشه شاهد و ناظر است و شما هستید كه مورد آزمايش قرار خواهید گرفت. خدایا يك لحظه ما را به خودمان وا مگذار و ما را به راه راست هدايت فرما.
شهید جلیل ملک پور
شهید جلیل ملک پور
قسمتی از وصیتنامۀ شهید جلیل ملک پور
«خداوند در قرآن کریم فرموده است که ما سرنوشت هیچ قومی را تغییر نخواهیم داد، بلکه خودشان اقدام کنند و آنها حرکت کنند و از من بخواهند، در کارهای خیر کمکشان خواهم کرد. شما چه می کنید؟ می خواهید که اسلام تنها بماند؟ امام تنها بماند؟ آیا راضی میشوید به روزی که امام تنها باشد و مانند امام حسین علیهالسلام در صحرای کربلا فریاد «هل من ناصرٍ ینصُرُنی» را بلند کند؟ مگر شما نگفتید که ای حسین! اگر ما در روز عاشورا نبودیم که تو را یاری کنیم ولی امروز به پیام تو لبیک گفتهایم و به سویت می آییم. مگر نمیخواهید به او برسید؟ پس بیایید خودمان را بسازیم؛ جهاد اکبر را از نو شروع کنیم و با تمام توان به پیش برویم.
خدایا اگر من لیاقت شهادت دارم، مرگم را شهادت در راهت قرار بده. و اگر زنده ماندن ما برای اسلام مفیدتر است، ما را زنده نگه دار تا بتوانیم بیشتر برای اسلام خدمت کنیم و اگر گنهکارم ای ستّارالعیوب، ای کاشف الکروب و ای مقلّب القلوب!
ما را ببخش و به منِ ضعیف رحم کن و ما را به راه راست هدایت بگردان و ما را یک لحظه به خودمان وامگذار که خیلی روسیاه هستم پیش تو، ای بزرگ آفرینندهای که همۀ جهان محتاج تو و تو محتاج هیچ {چیز نیستی}.
گویی که نوید پیروزی می آید، ولی خداوند گفته که شما چه بکُشید و چه کشته بشوید پیروزید. این سخن است که به ما قوّت قلب می دهد و اجازۀ هیچ حرامی را به ما نمی دهد.
خوشا آنان که با عشق حسینی
شهادت را پذیرفتند و رفتند
خوشا آنان که در هنگامۀ مرگ
بهجای گریه خندیدند و رفتند
والسلام
جلیل ملکپور ۱۳۶۲/۱۲/۱۲»
(رحمهاللّه علیهم اجمعین)