❨♥️🌿❩
#استوری|Story
دلَـمحَـرَممیخـوآھَـد؛
نگآھـمبِہگُنبـدتِبآشـدوپـَروآزدِلَـمدرصَحـنُسَرآیَـتِ
ومَـنِبآشَـموگِریھھـآیِنـاتَمـامَـم . . . !
#السلامعلیڪیااباعبدالله
.
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
• حُسن خِتام!🌿🌸•
• نهایتِعُرف!🌕✨•
• منشأ جمیع خوشبختی!🌧♥️
#زیارت_عاشورا •💌🪞•
.
.
نــام :
سعید
نـام خـانوادگـی :
طوقانی
نـام پـدر :
علی اکبر
تـاریخ تـولـد :
۱۳۴۸/۰۱/۱۲
مـحل تـولـد :
تهران
سـن :
۱۵ سـال
دیـن و مـذهب :
اسلام شیعه
وضـعیت تاهل :
مجرد
شـغل :
بسیجی فعال وویژه
مـلّیـت :
ایران
دسـته اعـزامـی :
سپاه پاسداران
مسئولیت نظـامی :
اطـلاعاتی مـوجود نـیست
درجـه نظـامی :
اطـلاعاتی مـوجود نـیست
تـحصیـلات :
دوم راهنمایی
بیوگرافی:
دوازدهم فروردین ۱۳۴۸، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش علی اکبر و مادرش، فاطمه نام داشت. تا سوم راهنمایی درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیست و دوم اسفند ۱۳۶۳، در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت گلوله دوشکا شهید شد. مزار او در گلزار شهدای کاشان واقع است. برادرش محمد نیز شهید شده است.
زندگینامه پهلوان شهید سعید طوقانی
سعید طوقانی، سال ۱۳۴۸ در تهران به دنیا آمد و به لحاظ اینکه پدرش مرحوم حاج اکبر علی طوقانی، از ورزشکاران باستانی بنام تهران بود، در سن چهار _ پنج سالگی به این ورزش علاقه مند شد و به همراه پدر و برادران بزرگترش که آنان نیز از جمله ورزشکاران بودند، در زورخانه حضور پیدا میکرد .
علاقه زیاد او به شیرینکاری در ورزش باعث شد تا در این زمینه رشد بسیاری کند و با ارائه نمایشهای زیبا، همگان را متحیر سازد. شش سالگی او مصادف بود با حضور بیش از پیشش در عرصه ورزش باستانی و در سن هفت سالگی در مراسمی با حضور مسئولین رده بالای مملکتی آن زمان _ سال ۱۳۵۶ _ توانست تنها در عرض ۳ دقیقه ۳۰۰ دور به دور خود بچرخد و با اجرای حرکات منحصر بفرد، بازوبند پهلوانی کشور را از آن خود سازد .
از آن روز به بعد، پوسترها و تصاویری با عنوان «پهلوان کوچولوی کشور سعید طوقانی» زینت بخش زورخانه ها و نشریات ورزشی شد .با شروع تجاوز رژیم بعثی عراق به ایران در مهر ماه سال ۱۳۵۹، باوجودی که سن و سال چندانی نداشت، بر رفتن به جبهه اصرار میکرد، چرا که نمیتوانست بماند و شاهد باشد که برادران بزرگترش علی، محمد و حمید به جبهه بروند و او در خانه باشد.مجروحیت علی و به دنبال آن مفقود شدن محمد در عملیات والفجر یک در بهار سال ۶۲، تصمیم سعید را برای اینکه جای برادرانش را در جبهههای دفاع از دین و شرف پر کند، دوچندان کرد. سرانجام با اصرار فراوان توانست همراه پدرش و گروهی از ورزشکاران باستانی، برای اجرای ورزش برای رزمندگان اسلام، راهی جبهه شود. ولی خود بخوبی میدانست که این همه فقط بهانه ایست برای حضور در صفوف رزمندگان و بس.
در بازگشت از جبهه، اگرچه جسمش به خانه بازگشت و ظاهرا در کلاس درس بود، ولی روحش در جبههها جا مانده بود و همان شد که آنقدر اصرار ورزید و با دستکاری شناسنامه خود و بالا بردن سنش ، توانست در بهار سال ۱۳۶۳، راهی جبههها شود.
شهید سعید طوقانی متولد 1342 از کودکی با هدایت پدر و عمویش در باشگاه جعفری به ورزش باستانی پرداخت و در سن 7 سالگی در جشن هنر طوس نشان و بازوبند طلای پهلوانی کشور را به دست آورد، در بخشی از کتاب در اینباره آمده است: «در آن جشن که هر سال برای بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی و شاهنامهی او برگزار میشد، حدود 500 نفر از بزرگان ورزش باستانی حضور داشتند. در شب نهایی، وقتی همه ورزشکاران هنر خود را به نمایش گذاشتند، سعید هفت ساله وارد شد و با اجرای حرکات نمایشی بسیار خوش درخشید، به طوری که فرح از جا برخاست و به طرف او رفت. پس از گفت و گو با سعید نشان پهلوانی و بازوبند طلای پهلوانی کشور را به بازوی او بست». از آن روز به بعد، پوسترها و تصاویری با عنوان «پهلوان کوچولوی کشور سعید طوقانی» زینت بخش زورخانهها و نشریات ورزشی شد. با شروع حرکت مردم به رهبری امام خمینی(ره) علیه حکومت طاغوت، سعید نیز همراه بزرگترهای خانواده خود در آن شرکت کرد و با سیل خروشان ملت همراه گشت. نامهای به امام نوشت و به نشانه اعتراض و به خاطر ظلم ستم های شاه ملعون دست از ورزش باستانی کشید. بعد از انقلاب به همراه گروهی از ورزشکاران و پهلوانان ورزش باستانی به دیدار حضرت امام (ره) رفت. در سال ۱۳۵۸ طی حکمی توسط مرحوم پهلوان مصطفی طوسی "رئیس وقت فدراسیون ورزش های باستانی" سرپرست نوجوانان باستانی کار کشور میشود. پهوان سعید بعد از شهادت برادر بزرگش محمد در عملیات والفجر1، در سال 1362 تلاش زیادی برای اعزام به جبهه کرد که به دلیل مخالفت خانواده و کمی سن موفق نشد. در آخر با گرفتن موافقت پدر و دستکاری در شناسنامه به جبهه اعزام شد و با حضور در پادگان دوکوهه، به همراه شهید "عباس دائم الحضور" توانست رزمندگان را به ورزش باستانی جذب کند. بعد از حضور چند ماهه در جبهه و اعزام مجدد در پاییز سال 1363 در عملیات بدر در شرق دجله ردای شهادت پوشید و پیکراش بعد 14 سال به خانه برگشت. جالب اینکه شعبان جعفری ملقب به شعبون بی مخ در سال 1378 نوار ویدئویی را برای پدر سعید ارسال کرد که در آن ضمن تسلیت شهادت سعید گفته بود چرا اجازه دادید پهلوان سعید به جبهه برود و کشته شود. حاج اکبر پدر شهیدان طوقانی برای شعبان پیام فرستاد که: «حضور در جبهه و جنگ بر همه واجب بود. سعید که هیچ، حتی اگر لازم بود بچه های دیگرم را نیز می فرستادم جبهه تا از انقلاب و کشور دفاع کنند.»