eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
40.5هزار عکس
17.6هزار ویدیو
348 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به سبکِ‌شهدا♥️ »* *± یہ بنده‌خدایی‌ میگفت‌کہ:* *❣️امام‌علے‌‌‌‌‌ﷺزمانی‌کہ‌* *مقداد رو میدیدن،* *سلمان رو میدیدن،* *ابوذر رو میدیدن،* *ڪِیف‌ میکردن ..🌱* *تاحالاشده امام‌زمانﷺ هم* *تورو ببینہ کیف‌ کنہ؟! ..* *⇦عمیق‌فڪرڪن!* *✨الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ✨* *════✧🌸✧════*
کارخیر ، اگر از جان یک خیّر نشأت بگيرد می ماند👇👇 اگر چيزي لوجه الله نبود هم اكنون فاني است و هم اكنون هالك است و كاري كه به نام خدا شروع نشود، وجه خدا نيست و چون وجه خدا نيست هم اكنون هالك است و گفتم هر كاري را كه شروع مي‌كنيد به نام خدا آغاز كنيد. 1) يعني كار بايد طوري باشد كه بشود به نام خدا شروع كرد 2) و شما وقتي كاري را انتخاب كرديد كه مي‌توان به نام خدا شروع كرد اين را هم به خدا استناد بدهيد 💥 صرف اينكه اين كار خير است اكتفا نكنيد كار خير از يك جان خَيّر اگر نشأت بگيرد، مي‌ماند براي ابد مي‌ماند 👈 آیت الله جوادی آملی حفظه‌الله
تا چشم کار می کند جای تو خالیست ...
معتقد بود میزان رفاقت ما با افراد، بستگی به ارادت آن ها به امام دارد..! شهید سید‌ مرتضی آوینی🕊🌷
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
لیلای جزیره ی مجنونی!! چه تفسیر قشنگی...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هجوم بیوتی‌ بلاگرهای مرد به زندگی ایرانی😐😑😑 ‌ 🔸 مدتیه که پای پدیده آرایش کردن و استفاده از لوازم آرایشی به دنیای آقایون هم باز شده! 🔸 پدیده‌ای که تا چند وقت پیش اگه غیرعادی و زننده بود حالا امروز با ورود بیوتی بلاگرهای مرد سعی در عادی شدن داره.
✨﷽✨ ✅گذشتگان در اندیشهٔ تو بودند و تو در اندیشهٔ آیندگان باش ✍پادشاهی ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﻫﺮﮐﺲ ﺟﻤﻠﻪ ﺣﮑﯿﻤﺎنه‌ﺍﯼ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﺑﻪ ﺍﻭ ۴۰۰ ﺳﮑﻪ ﻃﻼ ﺑﺪﻫﻨﺪ. ﺭﻭﺯﯼ ﺩﺭ حالی که ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺰﺭﻋﻪﺍﯼ ﻣﯽ‌ﮔﺬﺷﺖ، ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ۹۰ﺳﺎﻟﻪ‌ﺍﯼ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﺎﺷﺘﻦ ﻧﻬﺎﻝ ﺯﯾﺘﻮﻥ ﺍﺳﺖ. شاه ﺟﻠﻮ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﻧﻬﺎﻝ ﺯﯾﺘﻮﻥ ۲٠ ﺳﺎﻝ ﻃﻮﻝ ﻣﯽ‌ﮐﺸﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺑﺎﺭ ﺑﻨﺸﯿﻨﺪ ﻭ ﺛﻤﺮ ﺩﻫﺪ، ﺗﻮ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺳﻦ ﻭ ﺳﺎﻝ ﺑﺎ ﭼﻪ ﺍﻣﯿﺪﯼ ﻧﻬﺎﻝ ﺯﯾﺘﻮﻥ ﻣﯽ‌ﮐﺎﺭﯼ؟ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﮐﺎﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﺎ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ، ﻣﺎ بکاریم و ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﺨﻮﺭﻧﺪ. سلطان ﺍﺯ ﺟﻮﺍﺏ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺧﻮﺷﺶ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺟﻮﺍﺑﺖ ﺣﮑﯿﻤﺎﻧﻪ ﺑﻮﺩ. پس ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ۴۰۰ ﺳﮑﻪ ﻃﻼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﻨﺪ. ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺧﻨﺪﯾﺪ. شاه ﮔﻔﺖ: ﭼﺮﺍ ﻣﯽ‌ﺧﻨﺪﯼ؟ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ: ﺯﯾﺘﻮﻥ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ۲۰ ﺳﺎﻝ ﺛﻤﺮ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﺍﻣﺎ ﺯﯾﺘﻮﻥ ﻣﻦ ﺍﻻﻥ ﺛﻤﺮ ﺩﺍﺩ! پادشاه باز ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ۴۰۰ ﺳﮑﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﻨﺪ. ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺧﻨﺪﯾﺪ. پادشاه ﮔﻔﺖ: ﺍین باﺭ ﭼﺮﺍ ﺧﻨﺪﯾﺪﯼ؟ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ: ﺯﯾﺘﻮﻥ ﺳﺎﻟﯽ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺛﻤﺮ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﺍﻣﺎ ﺯﯾﺘﻮﻥ ﻣﻦ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺛﻤﺮ ﺩﺍﺩ! پادشاه مجددا ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ۴۰۰ ﺳﮑﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ‌ﺳﺮﻋﺖ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺩﻭﺭ ﺷﺪ. پرسیدند: چرا با عجله می‌روید؟ گفت: ۹۰ سال زندگیِ با انگیزه و هدفمند، از او مردی ساخته که تمام سخنانش سنجیده و حکیمانه است، پس لایق پاداش است. اگر بمانم خزانه‌ام را خالی می‌کند.
یادَم‌نِمےرَوَدڪه‌خُدا‌هَر‌زَمآن‌زِ‌مَن‌ قَهرَش‌گِرِفت‌واسطہ‌نآمِ‌حُسِین‌شُد:))) ...♥️ مـُبتلا‌بـِه‌حـَـ 𝐇𝐚𝐫𝐚𝐦 ــرَم
شهید مرتضی یاغچیان که بود؟ ایثار و شهادت مرتضی یاغچیان در تیر ماه 1335 در خانواده‌ای مذهبی و از مادری به نام رباب زمخشری، در شهرستان تبریز به دنیا آمد. پدرش - حسن - مغازه‌ای در بازار داشت و وضعیت رفاهی مناسبی برای خانواده فراهم کرده بود.
مرتضی یاغچیان در تیر ماه 1335 در خانواده‌ای مذهبی و از مادری به نام رباب زمخشری، در شهرستان تبریز به دنیا آمد. پدرش - حسن - مغازه‌ای در بازار داشت و وضعیت رفاهی مناسبی برای خانواده فراهم کرده بود. مرتضی قبل از ورود به دبستان مدتی به مکتب‌خانه رفت و در ساعات فراغت در دکان پدر یاری‌رسان او بود. احد پنجه شکار - یکی از دوستانش - می‌گوید: از بچگی با ایشان آشنا بودم و باهم بزرگ شدیم. پدر من در مجاورت مغازه پدر مرتضی دکان داشت. آن زمان هنوز ما به سن تکلیف نرسیده بودیم ولی ایشان دائم نماز می‌خواند و مرتب در جلسات عزاداری سالار شهیدان شرکت می‌کرد و همیشه در مساجد حاضر بود. آن‌ها در محله نوبر تبریز (نزدیک بازارچه حاج جبار نائب) تقریباً با منزل آیت‌الله قاضی طباطبایی - امام‌جمعه شهید تبریز - همسایه بودند و در بازار در همسایگی مسجد ایشان مغازه داشتند. ازاین‌رو مرتضی علاقه زیادی به آن مسجد و خود آیت‌الله قاضی طباطبایی داشت.  مرتضی دوره ابتدایی را در مدرسه ناصرخسرو تبریز سپری کرد و در مدرسه نجات، دوره راهنمایی را به پایان رساند. سپس وارد هنرستان صنعتی تبریز (هنرستان وحدت فعلی) شد و رشته مدل‌سازی را به پایان برد و دیپلم گرفت.  در این دوران، مرتضی اوقات فراغت خود را به مطالعه کتاب‌های مذهبی می‌گذراند و یا با دیگر دوستانش که غالباً شهید شدند - چون شهیدان خدایاری و حبیب شیرازی - فوتبال بازی می‌کرد و یا به پدر یاری می‌رساند.  در سال 1356 به خدمت سربازی رفت و دوره آموزشی خود را در پادگان جلدیان سپری کرد و بعدازآن به شهرهای سوسنگرد، بستان و چند پاسگاه مرزی اعزام شد. در نامه‌ای که در دوران سربازی برای خانواده‌اش نوشته چنین آمده است: ... پدر عزیزم! هم‌اکنون روز دوم ماه محرم است و من روی تختم نشسته‌ام و به صدای دل‌نشین قرآن گوش می‌دهم و خیلی دلم می‌خواست در روزهای تاسوعا و عاشورا در تبریز باشم ولی نمی‌توانم، بدین سبب چون شما شب‌ها به هیئت می‌روید از شما التماس دعا دارم...  در اواسط دوره سربازی، با شکل‌گیری حرکت مردمی و آغاز نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی قدس سره یاغچیان نیز به بهانه‌های مختلف از دستورهای فرماندهان خودسر باز می‌زد. پدرش می‌گوید:  از پادگان به مرتضی و امثال او فشار می‌آوردند که جلوی مردم را بگیرند ولی مرتضی به حرف آن‌ها گوش نمی‌داد. به همین خاطر بازداشت شد.  با فرمان امام خمینی قدس سره مبنی بر فرار سربازها از پادگان‌ها، یاغچیان از پادگان گریخت و در تظاهرات و عملیات علیه رژیم پهلوی شرکت جست. پدرش درباره آن شب‌ها می‌گوید:  در منزل نشسته بودیم و شام می‌خوردیم که ناگهان اطلاع دادند که مردم برای گرفتن صداوسیما در حال حرکت هستند. بلافاصله ایشان نیز برخاستند و رفتند.  پس از پیروزی انقلاب و با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مرتضی یاغچیان از اولین افرادی بود که به عضویت سپاه تبریز درآمد و از آغاز در مسئولیت‌های مهم به انجام وظیفه پرداخت و در بدو امر مسئول تسلیحات سپاه تبریز بود. او در سرکوب گروهک‌های ضدانقلاب شرکت فعال داشت به‌طور مثال در پایان بخشیدن به غائله "حزب خلق مسلمان" تلاش بسیار کرد و در تسخیر مقر فرماندهی این حزب در میدان منجم تبریز از خود رشادت بسیار نشان داد.  یکی از همرزمانش می‌گوید:  بعد از پیروزی انقلاب به توصیه آیت‌الله قاضی طباطبایی خواستم به سپاه ملحق شوم. وقتی به آنجا مراجعه کردم تنها ده نفر عضو سپاه شده بودند. اکثر آن‌ها را می‌شناختم یکی از این افراد مرتضی یاغچیان بود که او را از دوره کودکی می‌شناختم. در آن زمان او مسئولیت سلاح و مهمات را بر عهده داشت. وی از مؤسسین اصلی سپاه تبریز بود. مرتضی به حضرت آیت‌الله سید اسدالله مدنی [دومین امام‌جمعه تبریز] بسیار علاقه‌مند بود و با ایشان ارتباط داشت.  یاغچیان در سال 1359 به همراه احد پنجه‌شکار، امور اجرایی ستاد عملیاتی سپاه را بر عهده گرفت وی مسئول تجهیزات تبریز و معاون اطلاعات و عملیات بود. پس از مدتی به شیراز اعزام شد و در یک دوره آموزش چتربازی و عملیات هوابرد شرکت جست.  در شهریور 1359 با شروع جنگ راهی جبهه شد و قبل از حرکت، تلفنی با پدر و مادر خود صحبت کرد و از آن‌ها اجازه گرفت. یاغچیان در طی جنگ دچار تحول روحی عظیمی شد. چندی بعد از سوی آیت‌الله مدنی به سمت مسئول عملیات سپاه مراغه منصوب شد. انس و الفتی که با نیروهای سپاه داشت باعث شد تا در عملیات‌های مختلف در کردستان و میاندوآب... بیشتر سپاهیان علاقه‌مند بودند با ایشان اعزام شوند.  یاغچیان در مراغه زیاد دوام نیاورد و دوباره به جبهه‌های جنوب (آبادان) بازگشت. وی در جبهه سوسنگرد مسئول محور بود. در جبهه کرخه سنگری بود مشهور به سنگر مرتضی. او پس از آزادی سوسنگرد به آبادان رفت. در عملیات بیت‌المقدس با سمت مسئول محور تیپ عاشورا شرکت جست و در عملیات رمضان معاون تیپ عاشورا بود. پس از تلاش بی‌وقفه، تیپ عاشورا به لشکر 31 عاشورا تب