❤️ #امام_علی علیه السلام فرمودند:
🍃 نشستن در مسجد برای من، از نشستن در بهشت محبوبتر است زیرا بودن در بهشت مرا خوشنود میسازد و بودن در مسجد خدایم را .
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج
#سلام_فرمانده
#امام_زمان
به ڪسانے ڪه لا به لاے
مشغله شان،
وقتے برایت پیدا مے ڪنند
احترام بگذار
اما عاشق ڪسانے باش ڪه
وقتے به آنها نیاز داری
تمام مشغله شان را
فراموش مے ڪنند
تا تو را به آرامش برسانند !
یکی از چیز هایی که خدا
خیلی براش مهمه حفظ آبروی مؤمنین هست،
که اگر کسی بخواد آبروی
مؤمنی رو ببره با خودِ خدا طرفه....👋🏻
قالَ الصادِقُ (ع) :
إذا رَقَّ العِرضُ اُستُصعِبَ جَمْعُه!
وقتی آبرو ریخت و بیارزش شد دیگر
جمعآوری و جبران آن دشوار خواهد بود!
📙اعلامالدین ، ص ٣٠٣
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
6.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍰همین لحظه
🍫آرزوی سلامتی تان
🍰سبز بودن دلهایتان
🍫سکه بودن روزگارتان
🍰و شاد بود دلتان رادارم
🍫عصرتون شیرین
🍰وچرخش روزگارتون
🍫روی محور خوشبختی باشه
🍰عصرتون بخیر و شـادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚هر چند حال و روز زمین و زمان بد است
♥️یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است
💚حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای
♥️آنجا برای عشق شروعی مجدد است
💚میلاد امام رضا علیهالسلام
بر شیعیان جهان مبارڪ باد💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️از راه دور
🌹دسته گلی با نام مـهر
🌹میفرستم که عطر و
♥️بوی شـادی
🌹را براتون به ارمغان بیاورد
♥️تـقدیم به همه شما خـوبان
💢داستانی تأثیرگذار
عارفی ۴۰ شبانه روز چله گرفته بود تا خدا را زیارت کند تمام روزها روزه بود.
در حال اعتکاف
از خلق الله بریده بود
صبح به صیام و شب به قیام
زاری و تضرع به درگاه او
شب ۳۶ ام ندایی در خود شنید که می گفت ساعت ۶ بعد از ظهر بازار مسگران دکان فلان مسگر برو خدا را ز یارت خواهی کرد
عارف از ساعت ۵ در بازار مسگران حاضر شد و در کوچه های بازار از پی دکان می گشت
میگوید پیرزنی را دیدم دیگ مسی به دست داشت و به مسگران نشان می داد
قصد فروش آنرا داشت
به هر مسگری نشان می داد وزن می کرد و
می گفت ۴ ریال و ۲۰ شاهی
پیرزن می گفت نمیشه۶ریال بخرید
مسگران می گفتند خیر مادر برای ما بیش از این مبلغ نمی صرفد پیرزن دیگ را روی سر نهاده و در بازار می چرخید و همه همین قیمت را می دادند
بالاخره به مسگری رسید که دکان مورد نظر من بود
مسگر به کار خود مشغول بود که پیرزن گفت این دیگ را برای فروش آوردم به ۶ ریال
می فروشم خرید دارید
مسگر پرسید چرا به ۶ ریال
پیر زن سفره دل خود را باز کرد و گفت پسری مریض دارم، دکتر نسخه ای برای او نوشته است که پول آن ۶ ریال می شود
مسگر دیگ را گرفت و گفت این دیگ سالم و بسیار قیمتی است حیف است بفروشی
امّا اگر اصرار داری من آنرا به ۲۵ ریال
می خرم
پیر زن گفت مرا مسخره می کنی
مسگر گفت: ابدا
دیگ را گرفت و ۲۵ ریال در دست پیرزن گذاشت
پیرزن که شدیدا متعجب شده بود دعا کنان دکان مسگر را ترک کرد و دوان دوان راهی خانه خود شد
من که ناظر ماجرا بودم
و وقت ملاقات فراموشم شده بود در دکان مسگر خزیدم و گفتم عمو انگار تو کاسبی بلد نیستی اکثر مسگران بازار این دیگ را وزن کردند و بیش از ۴ ریال و ۲۰ شاهی ندادند
آنگاه تو به ۲۵ ریال می خری
مسگر پیر گفت من دیگ نخریدم
من پول دادم نسخه فرزندش را بخرد پول دادم یک هفته از فرزندش نگهداری کند پول دادم بقیه وسایل خانه اش را نفروشد من دیگ نخریدم
از حرفی که زدم بسیار شرمسار شدم در فکر فرو رفته بودم که
ندایی با صدای بلند گفت
با چله گرفتن و عبادت کردن کسی به زیارت ما نخواهد آمد
دست افتاده ای را بگیر و بلند کن ما خود به زیارت تو خواهیم آمد
گر دست فتادهای بگیری...مردی
📕داستانهای کوتاه
CQACAgQAAxkDAAFtChJioZnAydb0UzbwymbYexxMp-bToQACsgcAAsgg8VNzOakReuZVECQE.mp3
9.48M
🌸 #میلاد_امام_رضا(ع)
💐شده دم لبِ من یا سلطان
💐ترانه شبِ من یا سلطان
🎤 #سید_رضا_نریمانی
👏 #سرود
👌فوق زیبا