قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
💫˹
/بســــم الله النور/
شهید ماشاءالله عزیزی:
همواره به یاد ضعیفان و درمانگان باشید،
به فکر مستضعفین و محرومین باشید،
همواره ملامتگر نباشید دنیا را زندگی جاوید
خود قرار مدهید، یتیمان را دلنواز دهید و با
آنان مهربان رفتار نمایید.
(بخشی از وصيت نامه)
🗓|دوشنبه ۷/۲۵
📿|ذکر روز :«یا قاضِیَ الْحاجات»
<🌱
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
『🗣| #کلام_امام』
بلبل به میان گل چه گوید🌷
حی ست یکی که جان ندارد
ما طاقت عدل تو نداریم
کز فصل کسی زیان ندارد🌱
#دمی_با_صحیفه_سجادیه ✨
˹💌|
5.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
『🎥| #استوری』
آقا حسن جانم..
غلط گفتم که چیزی توی کاسم نیست!
منو دست رضا'علیهالسلام'
دادی حواسم نیست:)💙
#مولایغریبم
#دوشنبههایامامحسنی
💚💚
گناه گرفتاری می آورد، ضیق معاش می آورد،
ناراحتی های روحی می آورد.
گناه نکنید، خدا کمک میکند، مشکلات حل می شود
آیت الله خوشوقت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچی نمیشه اگر تو نخوای!!🌸
حاج قاسم صاحب نوههای دوقلو شده بود.
نوزادانی که زودتر از موعد به دنیا آمده و نارس بودند.
باید در بخش ایزوله بستری میشدند.
به مادر یکی از نوزادانی که شرایطش بحرانی نبود گفتم:«نوههای حاجقاسمسلیمانی توی بیمارستان ما هستن.
اتاق خالی ایزوله نداریم که بستری شون کنیم.
اگه موافقید شما برید یه اتاق دیگه بچههارو اینجا بستری کنیم»
مادر نوزاد تا اسم حاجقاسم را شنید نه نیاورد.
همینطور که داشت برای دیدن حاجقاسم میرفت با خودش میگفت:«عمری که حاجقاسمسلیمانی وقف آرامش و امنیت ما کرده با چی جبران میشه؟ این کمترین کاره.»
حاجقاسم که از ماجرا بو برد ناراحت شد.
گفت:«دست نگه دارید. چرا این کار رو کردید؟ یک نوزاد بیمار رو از اتاق ایزوله بیرون آوردید تا نوههای من رو بستری کنید؟ هیچ تفاوتی بین بچههای من و دیگران نیست. لطفا اون نوزاد رو برگردونید به اتاق ایزوله.
ماهم صبر میکنیم تا اتاق خالی بشه مثل بقیه بیمارا!.»
گفتم:«مادر اون بچه تا شنید میخوایم نوههای شمارو بستری کنیم خودش اصرار داشت اتاق رو خالی کنه.»
اما حاجقاسم زیر بار نرفت گفت:«نه آقایدکتر! کاری رو که گفتم بکنید.»
خانواده محبوبترین فرد نظامی کشور سه ساعت در بیمارستان منتظر ماندند تا اتاق ایزوله خالی شود.
راوی:دکتر محمد ترکمن
شام نیمه شعبان تصمیم می گیرد بعد از هیئت رفقای نوجوانش را از نارمک تا محله خاک سفید تهران بدرقه کند.
شاید نگران بود. اضطراب اینکه نکند نیمه های شب برای هم هیئتی های کم سن و سالش خطرساز باشد.
غیرتش اجازه نداد تنها راهیشان کند.
اما در میان راه متوقف شد.
غیرتش به جوش آمد.
عده ای خناس در حال آزار و اذیت دختر جوان بودند. دخترک وحشت زده استمداد می طلبید. تاب نیآورد. امر به معروف کرد. محل نگذاشتند. طاقت نیآورد.
جلو رفت. جامه به دندان گرفتند و گریختند. دخترک دامنش آلوده نشد.
اما لحظاتی بعد...قمه جاهلی و اب دیده دیوان و ددان، خون علی را بر زمین ریخت. ماهها گذشت؛ تا در خلسه بهاری نوروز زهرائی سلام الله علیها، نام علی در قطعه آسمانی و بهشتی شهدای غیرت نقش ببندد.
شهید علی خلیلی🕊🌷
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
شام نیمه شعبان تصمیم می گیرد بعد از هیئت رفقای نوجوانش را از نارمک تا محله خاک سفید تهران بدرقه کند
از او پرسیدیم آیا لحظه ای و ذره ای از عمل خود برای حفظ ناموس مردم که منجر به خانه نشینی تو شد پشیمان هستی؟!
پاسخ داد: من پاسخم را خطاب به رهبر عزیزم میگویم. آقا جان! خون من، تمام وجود من، فدای یک تار موی شما باشد. من فقط میخواهم یک لبخند رضایت داشته باشی از من.
شهید امر به معروف علی خلیلی🕊🌷