eitaa logo
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.3هزار دنبال‌کننده
41.6هزار عکس
18هزار ویدیو
363 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔گفتم غم تو دارم... گفتا غمت سرآید.... نه! نه! این غم هیچگاه به سر نمی‌آید و تمام نمی‌شود.... ا┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄ا قرارگاه شهدا 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 eitaa.com/joinchat/3399418009Ceebccf2e58 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 @martyrscomp
8.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥روایت شنیده نشده از زبان سردار دلها شهید والامقام قاسم سلیمانی قرارگاه شهدا 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 eitaa.com/joinchat/3399418009Ceebccf2e58 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 @martyrscomp
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا.... هیچ نسبتی با شـهــدا ندارم...🥀 اما دلم به دلـشان بند است... خون سرخشـان بد جوری پاگیرم کرده... میدانم لایق شهادت نیستم... اما آرزویش را داشـتن که عیب نیست... فریاد مـــــیزنم تو را... در لابلای نوشته هایم...🗒 شاید انعکاسـش جواب تو باشد... اما میدانم پاســـــخم میدهی.. وقتی شرمنده تر از همیشه بگویم....... شهدا شــرمنده ایم... 🦋🦋🦋 قرارگاه شهدا 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 eitaa.com/joinchat/3399418009Ceebccf2e58 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 @martyrscomp
معرفی کتاب های سردار شهید قاسم سلیمانی:👆 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ قرارگاه شهدا 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 eitaa.com/joinchat/3399418009Ceebccf2e58 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 @martyrscomp
36.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 نماهنگ راهیان نور ___________ ↙️ موسسه مبشران نور امید 🌹 🚎 ستاد شهید صیاد شیرازی 🚗 ستاد شهید حسن باقری ا┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄ا قرارگاه شهدا 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 eitaa.com/joinchat/3399418009Ceebccf2e58 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 @martyrscomp
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀🕊!! 🌷آخرین باری که می‌خواست اعزام شود، همراهش رفتم تا او را برسانم، در بین راه گفت: مادرجان! برگرد، تو حالت مثل این‌که خوب نیست؛ گفتم: برای چی بَرگردم؟ تو مگر مادرت را دوست نداری؟ انگار فهمیده بود در دلم چه می گذرد. گفت: مادرجان! الهی فدایت شوم؛ ان‌شاءالله خداوند آن‌قدر به من قدرت بدهد که فردای قیامت بتوانم پایت را ببوسم. مادرجان! می‌دانم که از درون می‌سوزی و دلت نمی‌آید به من بگویی ولی دعا کن خدا شهادت را نصیب پسرت بکند. مادرجان! این آخرین خداحافظی من و توست، حلالم کن. از حرف‌های رحمت‌اله بی تاب و سرگردان شده بودم و فقط منتظر بودم که به من بگویند: رحمت‌اله آسمانی شد. 🌷روزها و شب‌ها برایم به سختی می‌گذشت و همه فکرم شده بود رحمت‌اله.... سوم فروردین سال ۱۳۶۵ در ادامه عملیات والفجر ۸، دشمن منطقه‌ای از فاو را شیمیایی زد. بچه‌ها داشتند از شدت گاز می‌سوختند، رحمت‌اله و دوستانش حیرت زده شده بودند و نمی‌دانستند چه کار کنند، هیچ‌کس جرأت نمی‌کرد برای نجات بچه ها به طرف منطقه برود. رحمت‌اله عبا و عمامه‌اش را در آورد، تویوتا را از دست راننده‌اش گرفت تا برود مجروحین را به عقب منتقل کند. دوستانش مانع او شدند ولی حرف رحمت‌اله یکی بود و باید می‌رفت، انگار گازخردَل بوی بهشت می‌داد. به او گفتند: حداقل ماسک بزن. گفت: وقت نیست بچه‌ها دارند پَر پر می‌شوند. 🌷سه بار با تویوتا به جلو رفت و مجروحین را به عقب آورد. چهارمین باری که می‌خواست برود، از شدت گاز خردل بی‌حال شده بود و گفت: مرا بگیرید، دیگر تحمل ندارم، جگرم دارد می‌سوزد. او را به بیمارستان صحرایی بردند و از آن‌جا هم با هلی‌کوپتر، مجروحین را به بیمارستان بقیة الله تهران انتقال دادند. ما هم خبردار شدیم، به تهران رفتیم تا او را ببینیم. پاسداران بیمارستان وقتی که فهمیدند من، مادرِ رحمت‌اله هستم. گفتند: مادرجان! چه شیر پاکی به پسرت دادی که او با این حال وخیمش فقط دارد خدا را شکر می‌کند. به ما اجازه نمی‌دادند رحمت‌اله را ببینیم. بالاخره با هزار مکافات و اصرار و گریه‌های زیاد من، من و عروسم رفتیم داخل، به ما گفتند: ماسک بزنید ولی ما قبول نکردیم، دلمان نمی‌آمد. 🌷چند قدمی دیگر نمانده بود، به رحمت‌اله برسم که صدای رحمت‌اله بلند شد: - مادرجان! فدای صدای پایت شوم. آمدی مادرم؟ آمدی رحمت‌اله را ببینی؟ وقتی وضعیتش را دیدم، بدنی کوچک شده، پُر از تاول و زخم‌های عمیق، با خودم گفتم: آیا این رحمت‌الهِ من است؟ رحمت‌الهِ من که این‌جوری نبود؟ بی‌حال شدم و افتادم. گفت: مادرجان! خوش آمدی. صبر داشته باش، خودت را نگه دار، با آبرویم بازی نکن. من خون ریختم، زهر خوردم. مادرجان! گریه نکن. من با خدا ملاقات دارم. کوتاه نیا و استوار باش. خیلی برایم سخت بود، پسرم جلوی چشمانم داشت زجر می‌کشید و پَر پر می‌شد. هر چقدر تعریف کنم کسی نمی‌داند مادر شهید در آن لحظه چه می‌کشد؟! 🌷بعد از چند روز رحمت اله را به لندن منتقل کردند که در آن‌جا هم دوام نیاورد و همان‌جا به آرزویش رسید و آسمانی شد و خدا این هدیه ناقابل را از من پذیرفت.... 🌹خاطره ای به یاد سردار شهید رحمت‌اله اسدی معاون گردان امام محمد باقر (ع) لشکر ۲۵ کربلا ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ قرارگاه شهدا 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 eitaa.com/joinchat/3399418009Ceebccf2e58 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 @martyrscomp
. یعنۍ✋🏼 متفاوٺ ‌بھ ‌آخر برسیم‌ وگرنھ .. مرگ‌ پایانِ‌ همہ‌ی ‌قصہ‌هاست . شهید‌علاء‌حسن‌نجمــہ⚘ ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ قرارگاه شهدا 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 eitaa.com/joinchat/3399418009Ceebccf2e58 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 @martyrscomp
♦️ماجرای دست مجروج سردار سلیمانی|| روزی که همه فکر کردند حاج قاسم در جنگ شهید شده است.. سردار مرتضی قربانی، همرزم حاج قاسم در دوران دفاع مقدس: من با حاج قاسم تماس گرفتم دیدم صدایش قطع شد به بیسیمچی او گفتم بیسیم را بده دست حاجی بیسیمچی گفت حاج قاسم شهید شد. گفتم گوشی را به بنی‌اسدی یا رحیمی بده. در تاریکی گشت آنها را پیدا کرد. گفتم چی شده؟ گفت حاجی افتاد روی زمین و شهید شده. حاجی بیهوش شده بود و آنها در تاریکی شب خیال می‌کردند شهید شده است. دوشکایی که حاجی را زد، صد برابرش در هر نقطه شلیک می‌شد. بچه ها رفتند و ایشان رابا برانکار آوردند. رفتم بالای سرش، دستم را روی پیشانی حاجی گذاشتم دیدم گرم است. دستشان کامل منهدم و رها شده بود. خونریزی زیاد بود و ترکش به سینه حاج قاسم اصابت کرده بود. ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ قرارگاه شهدا 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 eitaa.com/joinchat/3399418009Ceebccf2e58 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 @martyrscomp
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا