eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
40.5هزار عکس
17.6هزار ویدیو
348 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کي مي‌تونه غیر تو بفهمه حالمو؟ مي‌دونم که مي‌شنوی صدايِ قلبمو :))♥️
حتےاگرخسته اےیاحوصله ‌ندارے؛ ‏نمازهایت‌ را عاشقانه ‌بخوان..! تکرار هیچ‌چیز‌ جز نماز در‌ این ‌دنیا قشنگ ‌نیست🙂💕 ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم رب الشهداء سلام وعرض ادب خدمت همه بزگواران ان شاالله امشب بتونیم با مطالب هرچند کم از شهید 🌷عباس صابری🌷 حقشون را ادا کنیم واین شهید بزگوار را بیشتر وبهتر بشناسیم.
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 در هشتمین روز از فصل پاییز غنچه بهاری دیگری در خانواده «صابری » به نام «عباس» شکفته شد هنوز چند ماهی از تولدش نگذشته بود که در فصل بهار، خزان بیماری او را روانه بیمارستان کرد ولی با کرامت حضرت ابوالفضل (علیه السلام) شفا یافت. او از همان دوران کودکی و در سن ۴ سالگی نفرتی عمیق نسبت به خاندان پهلوی داشت تا حدی که بر روی عکس پسر شاه پا می کوبید و می گفت: این شاه نمی شود! او مبارزی کوچک بود که در سنگر انقلاب رشد کرد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی وارد مدرسه شد و همیشه با صوت داوودی اش بر سر صف هنگام صبح قرآن می خواند. عباس از سال ۱۳۶۳ در بسیج مسجد نارمک شروع به فعالیت کرد و در سن ۱۳ سالگی قامت به لباس زیبای بسیج آراست و با تغییر سال تولدش در شناسنامه و ارایه رضایت نامه ای به امضای برادرش«حسن» عازم جبهه شد و در عملیات آبی – خاکی در منطقه فاو عراق شرکت نمود. وی به مسائل اسلامی و انجام فرامین دینی اهمیت زیادی می داد و با روحیه و ایمانی عالی همه کارها را فقط برای رضای خدا انجام می داد و دوست نداشت کسی از کارهای او باخبر شود حتی زمانی که بر اثر بمباران شیمیایی دشمن در شهر فاو مجروح شد به کسی اطلاع نداد. او با توجه به حضور در میدانهای نبرد توانست دیپلم ریاضی را با موفقیت دریافت کند . وی در طول مدت جنگ در عملیاتهای مختلف با عنوان بسیجی با سمت تخریبچی و بی سیم چی شرکت داشت و بعد از جنگ نیز با حضور در عملیاتهای برون مرزی ، بحران خلیج فارس و عضویت در کمیته جستجوی مفقودین همیشه در جستجوی شهداء چون عاشقی دلسوخته در تمنای شهادت بارها روانه بیابانهای قلاویزان، فکه، طلائیه و شملچه شد تا محبت الهی را در دل خود به جایی برساند که به وصال حضرت دوست دست یابد، او پیوسته دعا می کرد تا به برادر شهیدش«حسن» بپیوندد. عباس که همیشه آرزو داشت در محرم شهید شود، سرانجام در روز هفتم محرم مصادف با ۵/۳/۱۳۷۵ برای پیدا کردن شهدا در کانالی معروف به «والمری» مشغول به کار شد و پس از لحظاتی، کربلا لبریز عطر یاس شد، نوبت جانبازی عباس بود و او همچون مولایش ابوالفضل العباس(علیه السلام) با دست و پاهای قطع شده و صورتی در داغ شقایق سوخته بر اثر انفجار مین در منطقه عملیاتی والفجر یک (فکه) به وصال حق رسیده و از چشمه شهادت جرعه ای نوشید. او در جستجوی پیکر شهدا بود که در جوار آن ارواح طیبه مأوا گرفت.
✯شفای عباس به دست حضرت عباس (ع) اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۲ عباس هنوز نوزادی چند ماهه بود که به بیماری سختی مبتلا شد. پس از مراجعه به چند دکتر او را در بیمارستان بستری کردیم. حالش طوری بود که اصلاً به هوش نبود ، تنها یک لحظه هنگامی که پدرش بالای سرش بود چشمانش را باز کرده و دوباره از هوش رفت که بسیار ناراحت شده، سروصدا کردم! آخر او با بچه های دیگرم فرق داشت . قبل از اینکه او را باردار شوم در عالم خواب دیده بودم که آقایی گفت: این فرزند شما پسر است و نامش عباس است، یاد آوری این خاطرات، در آن لحظه مرا بی تاب می کرد ، همه دکترها مرا دلداری می دادند و می گفتند: این بچه خوب می شود و بزرگتر که شد دکتر می شود. اما طولی نکشید که عباس دچار خونریزی پوستی شد ، دلم شکست و بدون هیچ اعتمادی به دکترها به امامزاده سید نصرالدین بازار که علمای بزرگی نیز در آنجا آرامیده اند رفتم، به حضرت ابوالفضل(ع) متوسل شدم وقتی به منزل بازگشتم از بیمارستان تماس گرفتند تا پدرش برای عباس دارو ببرد. من هم هر لحظه منتظر خبر بودم وقتی آقا نصیر(پدر عباس) به خانه آمد با رویی گشاده گفت: عباس خوب شده ، می گویند دیشب شفا پیدا کرده است. دکتری هم از آمریکا آمده بود و پس از معاینه اذعان داشت که او هیچ دردی ندارد و وضعیتش فرق کرده است. پنج ماه مراقب او بودم ولی دراین چند ماه حتی تب هم نکرد با اینکه دکتر خواسته بود تا ۱۶ سالگی تحت نظر باشد و کوچکترین خراشی هم به بدنش وارد نشود ولی در ۱۳ سالگی روانه جبهه شد او به کرامت آقا ابوالفضل العباس (ع) بهبودی کامل یافته بود. راوی : مادر شهید
✯دو خطر کار تفحص را از محور «قلاویزان» ، «فکه»، «شلمچه» و «طلائیه» شروع کرده ، ادامه دادم در این مدت ۲ خطر جدی مرا تهدید کرد: یک بار به همراه سرهنگ غلامی و برادران تفحص لشگر مستقر در فکه ، صبح قرار گذاشتیم تا برای ظهر عاشورا که می خواستیم در مقتل شهداء مراسمی برگزار کنیم (منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی) بعد از زیارت عاشورا آنجا را کنترل کرده و سرکشی کنیم. ساعت از ۶ گذشت حرکت کردیم. به مقتل شهید آوینی که رسیدیم معبر حالتی پیچ مانند داشت و من خواستم از راه دیگری رفته زودتر برسم . به قول معروف پیچ پیچید، من نپیچیدم در ۸ متری ما راننده دستگاه بیل مکانیکی که از بچه های ۷۷ خراسان بود در جایش روی زمین نشست و تکان هم نمی خورد پرسیدم: قضیه چیست؟! گفت: آرام پایت را از روی زمین بردار و اصلاً آن را نچرخان. وقتی پایم را برداشتم یک مین والمری که کلاهک آن تکان نخورده و فقط شاخکهایش شکسته بود را دیدم ولی گویا لیاقت نداشتم و یکبار هم هنگامی که در منطقه شلمچه برای بچه های تفحص لشکر ، محور و معبر باز می کردیم در پاسگاه مرزی شلمچه نزدیک کانالی که هر ۶ متر به ۶ متر یک مین T.X.50 قرار داشت مأمور پاکسازی شدیم من به منطقه آشنایی کافی داشتم یک روز قرار شد نحوه پاکسازی و وضعیت محل بررسی شود زمانی که بیست متر از نقطه شروع معبر دور شدم احساس کردم دومتر به هوا پرت شده به زمین افتادم. وقتی بلند شدم دیدم یکی از همان مینها که به خاطر وزن تقریباً سه کیلویی اش بچه هابه آن مین بطری می گفتند آن طرف تر از من افتاده و بچه ها هم مرا نگاه می کنند گویا پایم به آن خورده و چاشنی اشتعالی آن عمل کرده، ولی چاشنی انفجاری عمل نکرده بود. این دومین خطری بود که به خیر گذشت . سومی چه زمانی خواهد بود[خدا می داند].
✯همه چیز دست اوست حضور عباس در جنگ دلم را بی تاب می کرد. یکبار که منزل آمد، خون بالا می آورد، با اصرار او را به بیمارستان امام حسین(ع) بردم. دکتر بعد از معاینه و شستشو گفت: او شیمیایی شده است، خانه شما در منطقه جنگی قرار داشته؟ ازآنجایی که عباس نمی خواست کسی متوجه شود او در جبهه خدمت می کند به همین خاطر آهسته به دکتر گفتم: که ایشان جبهه بوده است . دکتر کنار عباس آمد و گفت: شما جهت معالجه به بیمارستان سپاه برو بعد دوباره می توانی به جبهه بروی اما او قبول نکرد، و گفت: من بیمارستان برو ، نیستم اگر دارو و درمانی دارید، بدهید وگرنه … چند روز بعد خوب شد و دوباره راهی جبهه گشت . اما هر لحظه منتظر خبری تأسف بار بودم، ناراحتی در چهره ام غوغا می کرد ولی عباس با آرامشی دست نیافتنی می‌خندید . یکبار که لباسهایش را از جبهه آورد وقتی آن ها را می شستم ، دیدم پیراهنش سوراخ سوراخ و پایین شلوارش هم پاره شده ، در فکر و خیال این بودم که خودش آسیبی ندیده باشد که عباس آمد و گفت: مامان ببین! با اینکه پیراهن و شلوارم اینطور شده ولی [من سالمم] اگر خدا بخواهد چیزی نمی شود و همه چیز دست اوست. راوی:مادر شهید
✯برات شهادت در عالم خواب دیدم که یک عده از بسیجی های آشنا پشت در ورودی مسجد جامع نارمک تهران جمع شده التماس می کنند که داخل مسجد شوند. ولی اجازه نمی دادند، من و چند نفر از بچه های تفحص وارد مسجد شده، پشت سر امام جماعت نماز خواندیم، سپس پشت سرم را نگاه کرده ، دیدم بقیه نیروهای تفحص هم هستند، پرسیدم: شما هم آمدید؟ گفتند: بله، بالاخره اجازه ورود دادند. آنجا برگه هایی را امضاء می کردند [وشاید] برای شهادت تأییدشان می کردند. یکبار هم خواب دیدم: سید سجاد به من گفت: عباس تو در فکه شهید می شوی . وقتی وارد محور فکه شدم، کتاب حماسه قلاویزان را دیدم با ناراحتی و برای متوجه شدن تعبیر خوابم به آن کتاب تفعلی زدم واین شعر آمد: شهادت تو را خلعتی تازه داد تو از سمت خورشید می آمدی راوی :خود شهید
✯وصیتنامه و دست نوشته شهید وصیت نامه : راضی نیستم آنان که با امام (ره) رهبر و انقلاب اهلیت ندارند در مجلس تشییع و ختم ما حضور یابند راضی نیستم کسی که نماز نمی خواند به مجالس ما بیاید. دستنوشته: آخر پس[چه وقت] این شمع، مار ا به جمع پروانه های سوخته خود راه خواهد داد، این موانع [چه زمانی] برداشته خواهند شد. این ندا[چه هنگام] در گوش من خوانده خواهد شد که ای عباس! موقع وصال فرا رسیده. وای چه خوب ، چه زیباست کاش خود آقا این ندا را به من بدهد، چه خوب است به دست آقا امام زمان(عج) جرعه ای از چشمه زلال کوی حسینی بنوشم و حسینی بمیرم… دشمن خیال می کرد می توان سیر تاریخ را تغییر داد و از مکر شیطان و شر آن در امان بود. حاکمیت شیطان در محدوده ضعف و ترس انسانهاست و اگر می خواهی از علائق دنیوی خارج شوی نباید بترسی و این چنین بود شناسنامه مردان جبهه که در آن دشتها جان خود را فدای حقیقت ازلی کردند… خداوندا! بهشت را دوست داریم و چون حسین(ع) و ائمه در آن ساکنند حاضریم جهنمی با شیم ولی عشق به راه حسین (ع) را از ما نگیر خدایا چه می شد حاجت مرا روز تاسوعا و عاشورا و یا بالاخره ایام دهه اول محرم برآورده می فرمودی، عشق من این است که در محرم شهید شوم، … خوش به حالتان شهداء، خوش به حالتان که سرنوشتتان معلوم شد،‌ اما ما جا مانده از قافله شما هنوز در تلاش برای رسیدن به آن قافله هستیم و انشاءالله که خداوند برگه عروج مرا امضاء خواهد کرد. ای شهدا! شما مرا به فکه دعوت کردید ولی اکنون ندایی نمی آید که بگوید: عباس بیا، بیا، بیا،‌ با هم برویم بیا تا تو هم حسینی شوی. باور کنید روز و شب خوابیده و نشسته و ایستاده و در همه حال زیارت عاشورا را می‌خوانم مبادا این روزها از دستمان برود و حسرت روزهای رفته در دلمان بماند، ای برادران! غروب بهشت زهرا(س) انسان پاک دل را به یاد خیلی چیزها می اندازد، حداقل هفته‌ای یکبار به این مکان مقدس بیائید . عجب صفایی دارد… کارهای خود را با یاد و نام خداوند و معصومین و شهدا شروع کنید. امید رهبر بعد از خدا به شما است سلام همه شما را به شهداء و امام می رسانم. ای پاهایم چه وقت ایستادن است، سبقت ، پیشه کنید که دنیا با همه مظاهرش میدان مسابقه است ، مسابقه انسانیت و محبت. مبادا از هر بادی مانند خسی از جا کنده شوید. استوار باشید مثل کوه و صبور باشید که خداوند به شما قوت خواهد داد. ای دستهایم توان بگیرید وقت ایستادن نیست.
ثواب فعالیت امروز قرارگاه رو هدیه میکنیم به روح مطهر شهید عباس صابری
✨بسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ✨ خطبه ۱۸۹ نهج البلاغه: (خداوند) اسلام را طورى قرار داده كه شاخه هايش قطع نگردد، ضيق و تنگى در راههايش يافت نشود، سهولت آن موجب دشوارى نگردد، تيرگى در روشنائيش به چشم نخورد، و در طريق مستقيمش كژى راه نيابد ستونش پيچيدگى نبيند و در جاده هاى وسيع آن لغزندگى نباشد، در چراغش خاموشى و در شيرينيش تلخى پيدا نشود. 📙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه وقتایی باید دورباشی نزدیکی همیسه باعث عزیز شدنت نیست ! بخصوص که کلا عزیز نباشی از قدیم گفتن دوری و دوستی بیخودی نگفتن باید دور باشی تا بفهمه هیشکی واسش مثل تو نمیشه بالاخره میفهمه دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره ! 🌼🌼🌼
امام صادق علیه‌السلام از‌ سخن‌ گفتن‌ با‌ کسی‌ که‌ کلامت‌‌ را‌ نمیفهمد بپرهیز که‌ تو را‌ به‌ ستوه‌ می‌آورد...!
- به تنم درد ِفراق ِحرمت افتاده .. - هوس ِگرمی ِآغوش ضریحت دارم .. !♥️ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
. . اگر به دامن وصل تو دست ما نرسيد؛ كشيده ايم در آغوش آرزوى تو را..♥️ -اباعبدلله-
-میگفت.. چنان زندگی کن که کسانی که تو را می‌شناسند؛ اما خدا را نمی‌شناسند به واسطه‌ی تو، با خدا آشنا شوند.🌱 -شهیدچمران-
⛔️ میدونی‌رفیق‌‌ بیا‌یه‌کوچولوتغییربدیم‌خودمونو بیا‌گناه‌نڪنیمـ.. ببینم‌خدا‌‌چجورۍحالمو‌نوجا‌میاره🌱 زندگیمونو‌پر‌از‌وجود‌خودش‌میڪنہ(: - عصبےشدیم؟!😠 +نفس‌عمیقی‌بکشیم‌بگیم: ‌بیخیال،اگه‌چیزی‌بگم ؛ اما‌م‌زمان‌‌ناراحت‌میشه...☝🏻 - دلخورمون‌کردن؟!😢 +بگیم‌:خدا‌میبخشه‌منم‌میبخشم‌ پس‌ولش‌کن😌❤️ - تهمت‌زدن؟😬 +آروم‌باشیم‌و‌‌توضیح‌بدیمـ باخودمون‌بگیم:بہ‌ائمه‌هم‌خیلی‌تهمتازدنا❗️ ماکه‌کسی‌نیستیم💔 - کلیپ‌و‌عکس‌نامربوط‌خواستیم‌ببینیم؟!😱 +بزنیم‌بیرون‌از‌صفحه‌به‌نفسمون‌بگیم: مولا‌مهم‌ترهـ💔 - نامحرم‌نزدیک‌مون‌بود؟🤕 +بگیم‌‌:مهدی‌زهرا(عج)‌خیݪےخوشگلتره بیخیال‌بقیه ... ! قبول‌داری ؟!🤗 بیاین‌باهم‌بسم‌الله‌بگیم‌وشروع‌کنیمـ😍✌️🏼 توشھ‌برگیرید ؛ قرارنیست‌اینجابمانیم ! مقصدجایِ‌دیگری‌ستـ♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📿وَالْمَرْءُ أَحْفَظُ لِسِرِّهِ 🟠انسان اسرار خويش را (بهتر از هر کس ديگر) نگهدارى مى کند ✍زيرا انسان نسبت به اسرار خود از همه دلسوزتر است ، چون افشاى آنها گاه موجب ضرر و زيان و گاه سبب آبرو ريزى و هتک حيثيت او مى شود در حالى که ديگران از افشاى سر او ممکن است هيچ آسيبى نبينند بنابراين اگر مى خواهد اسرارش محفوظ شود بايد در صندوق سينه خود آن را محکم نگه دارد 📙
شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید مگر مساحت رنج مرا حساب کنید خط محیط دلم را شکسته رسم کنید خطوط منحنی خنده را خراب کنید طنین نام مرا موریانه خواهد خورد مرا به نام دگر غیر از این خطاب کنید دگر به منطق منسوخ مرگ میخندم مگر به شیوه ای دگر مرا مجاب کنید چو صخره های یخ از انجماد دلگیرم مرا به هرم نفس های عشق آب کنید در این درنگ طویلی که پای من لنگ است ز دست میروم ای دوستان شتاب کنید مگر سماجت پولادی سکوت مرا درون کوره ی فریاد خود مذاب کنید بلاغت غم من انتشار خواهد یافت اگر که متن سکوت مرا کتاب کنید
🔸امام علی علیه السلام: فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ ـ: يَجِبُ عَلَيكَ أن تُشفِقَ عَلى وَلَدِكَ أكثَرَ مِن إشفاقِهِ عَلَيكَ 🔹در حكمت هاى منسوب به ايشان ـ: شفقت تو به فرزندت بايد بيشتر از شفقت او به تو باشد. 📚 شرح نهج البلاغة: ج ٢٠ ص ٢٧٢ ح ١٥٢
🎋دوچیزمنفعت بسیاردارد 🍃اخلاق نیڪ وجوانمردی 🎋دوچیزبقاندارد 🍃جوانی وقوت 🎋دوچیز بلارادور‌ڪند 🍃صـلـۀ رحم وصدقہ 🎋دوچیز مقام رافزون ڪند 🍃حل مشڪل دیگران وفروتنی
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ┅─✵💝✵─┅┄ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ┄┅─✵💝✵─┅┄ 🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷 ســـــلام علیکم پنجشنبه تون پر امیـد 🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷 ┄┅─✵💝✵─ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَيْنِ ه وَعَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَيْن  ┅─✵💝✵─┅┄ 💠 ذکر روز پنجشنبه: لااِلهَ اِلَّا الله المَلک الحقُّ المُبین ┄┅─✵💝✵─┅┄ پنج شنبه که می شود،یادکسانی که هرگزتکرارنمی شود،وهیچ حضوری جبران نبودشان رانمی کند، ازامام راحل،بزرگان ومراجع تقلید 🌷ازپدران ومادرانمان 🌷شهداء 🌷شهدای مظلوم و تشنه کام فاجعه منا🌺 یاد و خاطره سردار دلها و دیگر شهدای گرانقدر و جان باختگان عرصه سلامت و همه درگذشتگان: ♦️روح همگی شاد با نثار فاتحه و صلوات ✨ اَلــلــّهــُم صـَل ِّ عـَلـَی مـُحـَمـَّدٍ وَآل ِ مـُحـَمـَّدٍ وَعـَجــِّل ْ فــَرَجـَهـُم ✨🌹🌹 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ (1) اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ اَلْعٰالَمِينَ ﴿۲﴾ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ ﴿۳﴾ مٰالِكِ يَوْمِ اَلدِّينِ ﴿۴﴾ إِيّٰاكَ نَعْبُدُ وَ إِيّٰاكَ نَسْتَعِينُ ﴿۵﴾ اِهْدِنَا اَلصِّرٰاطَ اَلْمُسْتَقِيمَ ﴿۶﴾ صِرٰاطَ اَلَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ اَلْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاَ اَلضّٰالِّينَ ﴿۷) ┄┅─✵💝✵─┅┄ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ (1) قُلْ هُوَ اَللّٰهُ أَحَدٌ ﴿۱﴾ اَللّٰهُ اَلصَّمَدُ ﴿۲﴾ لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ ﴿۳﴾ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ ﴿۴﴾ 🌼🌹🌷🌺🌼🌹🌷 اَللَّـهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ملتمس دعا ┄┅─✵💝✵─┅┄
{🍂🍁} 🕊 ‏نوکرت‌راچندروزی‌ دعوتش‌کن‌مشهدت ناخوش‌احوالم برایم‌استراحت‌لازم‌است💔 ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ