eitaa logo
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.3هزار دنبال‌کننده
41.5هزار عکس
18هزار ویدیو
359 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
 نام : سلیمان تی تی یان فرزند : حسن متولد : 1324/05/26 در سمنان تحصیلات : زیر دیپلم تاهل : متاهل یگان: سپاه تهران-سپاه اهواز-گروه شهید علم الهدی مدت حضور : 1ماه و10 روز مسئولیت : رزمنده نوع عضویت : بسیجی نوع شغل : کارمند بانک تاریخ شهادت : 1359/10/16 محل شهادت : جنوب هویزه عملیات : آفند محل دفن : هویزه گلزار شهدای
۱ - تولد شهید سلیمان تی تی یان (۱۳۲۴/۰۵/۲۶ سمنان _ ۱۳۵۹/۱۰/۱۶ هویزه) متولد شهرستان سمنان در استان سمنان است. ایشان در خانواده‌ای با ایمان و دوستدار اهل بیت علیه ‌السلام متولد شد، مادرش ؟ و پدرش حسن نام داشت.
۲ - تحصیلات و خانواده سلیمان تی تی یان در سایه محبت های پدر و مادر پاکدامن و مهربانش دوران کودکی را پشت سر گذاشت و بعد وارد مدرسه شد و به فراگیری تحصیل پرداخت، تحصیلات را در مقطع متوسطه به پایان رساند .شهید بزرگوار متاهل و فرزند ؟ خانواده بود.
۳ - شهادت سلیمان تی تی یان در عضویت بسیجی و در لشکر ۱۷ علی بن ابی طاالب به اسلام خدمت می کرد که در ۱۳۵۹/۱۰/۱۶ هجری شمسی در منطقه هویزه شهد شیرین شهادت نوشید و در جوار رحمت الهی جای گرفت. پیکر پاک این شهید عزیز پس از تشییع در گلزار شهدای هویزه به خاک سپرده شد. سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهرش.
شهید سلیمان تی تی، اولین شهید سمنان در گلزار شهدای هویزه شهید سلیمان تی تی، اولین شهید سمنان است که پس از سال‌ها مجاهدت و مبارزه در جوار یاران دانشجویش در مشهد هویزه آرام گرفته است.  در بیست و ششمین روز مرداد سال هزار و سیصد و بیست و چهار به دنیا آمد، نامش را سلیمان گذاشتند، شش ساله بود که به همراه خانواده از زادگاهش لنگر به سمنان مهاجرت کرد و تا اول راهنمایی در سمنان بود و بعد ترک تحصیل کرد و به قریه‌اش بازگشت.   مدتی در لنگر به کار کشاورزی پرداخت و پس از مدتی مجدداً به سمنان آمد و در کارگاه جوشکاری مشغول شد. برای خدمت سربازی به تهران رفت و در سال پنجاه و یک ازدواج کرد، برای تأمین معاش بنایی می‌کرد تا اینکه به عنوان کارمند رسمی جذب بانک مرکزی تهران شد.   سلیمان همزمان با کار اداری به فعالیت‌های مبارزاتی ادامه می‌داد و در پخش اعلامیه و تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی شرکت فعال داشت. در مسجد حضرت ابوالفضل (ع) سمنانی‌های مقیم مرکز حضور مستمر داشت و در اغلب جلسات مذهبی شرکت می‌کرد.   منابر و سخنرانی های مسجد را ضبط کرده و در منزل تکثیر می‌کرد وبه دست علاقمندان می‌رساند. به گفته همرزمانش همیشه در جوش و خروش بود نوارها و اعلامیه های حضرت امام را که از نجف می‌رسید تکثیر و پخش می‌کرد و برای جوانان از نهضت امام و فداکاری های شهید نواب صفوی و یارانش می‌گفت.   یکی از دوستانش خاطره حادثه 17 شهریور 57 یا جمعه سیاه را اینطور نقل می‌کند: به اتفاق سلیمان و سه نفر دیگر از دوستان به میدان ژاله آن زمان رفتیم قضیه از این قرار بود که روز قبل یک راهپیمایی با شکوهی بعد از نماز عید فطر توسط شهید مفتح از قیطریه تا دانشگاه تهران انجام شده بود و در پایان قرار شده بود که روز بعد در میدان ژاله تجمع عظیمی علیه شاه صورت گیرد.   رژیم شاه که از راهپیمایی روز قبل به شدت عصبانی شده بود تحمل این تجمع را نداشت و از صبح مدام در رسانه‌ها تهدید می‌کرد ولی مردم توجهی نداشتند و خیل جمعیت به سمت میدان ژاله سرازیر شد. آنچه در آنروز اتفاق افتاد قابل وصف نیست بالغ بر چهار هزار زن و مرد و پیر و جوان به خاک و خون کشیده شدند ما در صد متری میدان ایستاده بودیم و در زیر رگبار سربازان شاه به عقب برگشتیم صدای غرش تیرها از بالای سرمان عبور می‌کرد و نهایتا به داخل کوچه ای پناه بردیم و تنها کاری که توانستیم انجام دهیم این بود که به بیمارستان رفتیم تا برای مداوای مجروحان خون بدهیم.   در جریان اعتصابات روحانیان در دانشگاه تهران برای اعتراض به بسته شدن فرودگاه‌ها حضوری فعال داشت و همچنین در راهپیمایی عاشورا و تاسوعا انتظامات را برعهده داشت. وی در روزهای پایانی رژیم یعنی 19 و 20 و 21 سه روز و سه شب به منزل نیامد. آن روزها اکثر خیابان های تهران آتش و خون بود. مردم پادگان‌ها وکلانتری ها را خلع سلاح می‌کردند به همين علت خانواده به شدت نگرانش بودند.   روز بیست و یکم حکومت نظامی اعلام شد اما با دستور حضرت امام این توطئه خنثی شد و بالاخره 22 بهمن فرا رسید و سلیمان به خانه برگشت. در اوایل پیروزی انقلاب نيز در برنامه‌ها فعالانه حضور داشت به ویژه دانشگاه تهران و مسجد حضرت ابوالفضل (ع).   در شکل گیری کمیته های انقلاب اسلامی و جذب نیرو از دانشگاه تهران همکاری می‌کرد بچه های انقلابی در دانشگاه تجمع می‌کردند و برای تداوم انقلاب برنامه ریزی می‌کردند.   در اوقات فراغت به جمع آنها می‌رفت و علاوه بر فعالیت در انجمن اسلامی ادارات در جهاد سازندگی هم فعال بود و روزهای جمعه برای کمک به کشاورزان اطراف تهران به مزارع کشاورزی می‌رفت از ذوقی که داشت یک داس هم برای خودش تهیه کرده بود.   یکی از خصوصیات بارز این شهید بزرگوار بی ادعایی و احساس مسئولیت بود. همواره می‌گفت من برای این انقلاب کاری نکردم. با شروع جنگ تحمیلی جزو اولین کسانی بود که در دوره فشرده بسیج شرکت کرد و به جبهه اعزام شد.   اوایل جنگ بود و بنی صدر با کارشکنی و خیانت توطئه می‌کرد. 150 نفر بودند جمعی دانشجو و جوان و بسیجی. روز اول با دشمن که کیلومترها پیش روی کرده بود در هویزه درگیر می‌شوند و دشمن را تا لب مرز عقب می‌رانند ولی در فردای آن روز چه اتفاقی افتاد، معلوم نیست گفته می‌شود که بنی صدر گفته بود این‌ها عده ای خود سر هستند و نباید به آن‌ها پشتیبانی برسد و دشمن در پاتک روز 16 دی ماه با سیلی از نیرو و توپ و تانک به جان این بچه های مظلوم افتاد و قتل عامشان کرد به طوری که حتی پیکرهایشان هم پیدا نشد.   زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت       کانکه شد کشته او نیک سرانجام افتاد
خاطرات شهدای استان سمنان خاطرات شهید سلیمان تی تی خاطرات آن طوری صوت قرآنی که حفظ می کرد به مراتب دلنشین تر می شد.  قرآن کیسه‌ی پول را در دستم لمس کردم و گفتم:«چیه، کیسه ی طلاست؟». سلیمان کیسه را از من گرفت و با لبخند آن را جلوی گوشم تکان داد. صدای سکّه ها در گوشم زنگ می زد. گفتم:«نه، مثل این که گنج پیدا کردی!» سلیمان کیسه را خالی کرد روی زمین. سکّه های دو ریالی و یک ریالی غل خوردند و هر کدام در جایی نشستند. گفت:«پول درشت بدم، برام خورد می کنی؟». ته جیبم سکّه پیدا کردم. یکی یکی دو ریالی را جدا می کردم. پرسیدم:«کلکسیون جمع می کنی؟». لبخند زد و گفت:«حافظ قرآن جمع می کنم. به بچّه ها گفتم اگه سوره های قرآن رو خوب از حفظ بشن بهشون یک قرونی و دو زاری جایزه می دم». شهید سلیمان تی تی برگرفته از خاطره صفر علی (برادر شهید) حفظ قرآن محمد حسین مرتّب زیر لب زمزمه می کرد. موتور هم که سوار می شد از اول تا آخر راه می خواند؛ شبیه شعر بود منّظم و ریتم دار، امّا دقّت که می کردی می شنیدی که شعر هم نیست. خودش آن را به شکل شعر در می آورد تا راحت تر از حفظ کند. آن طوری صوت قرآنی که حفظ می کرد به مراتب دلنشین تر می شد. شهید محّمد حسین تی تی برگرفته از خاطره جواد اقدامی پناه (همرزم شهید) خاطرات شهدای استان سمنان شهید سلیمان تی تی