eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
40.5هزار عکس
17.6هزار ویدیو
348 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حرف خاص.mp3
20.5M
| چرا مشکلاتت رو با این ذکرها حل نمی‌کنی؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 به مناسبت شهادت امام رضا علیه‌السلام 🏴 امام رضا خیلی دوست دارم 🎤 امیر کرمانشاهی 📎 📎
◼️امام حسین علیه السلام فرمودند: ◾️ شَرُّ خِصالِ الْمُلُوكِ: اَلْجُبْنُ مِنَ الاَْعْداءِ، وَالْقَسْوَةُ عَلَى الضُّعَفاءِ وَالْبُخْلُ عِنْدَ الاِْعْطاءِ. ▪️امام حسين عليه السلام فرمود: بدترين خصلت پادشاهان عبارت است از: ۱ ـ ترس در مقابل دشمنان ۲ ـ قساوت در مورد ضعيفان ۳ ـ بخل ورزيدن هنگام بخشش 📚مناقب ابن شهرآشوب، ج4، ص65 📚بحارالانوار، ج44، ص189
◼️امام کاظم علیه السلام فرمودند: ◾️اَلْعَجَـبُ كُلَّ الْعَجَـبِ لِلْمُحْتَمينَ مِنَ الطَّعامِ وَالشَّرابِ مَخافَةَ الدّاءِ اَنْ يَنْزِلَ بِهِمْ، كَيْفَ لايَحْتَمُونَ مِنَ الذُّنُوبِ مَخافَةَ النّارِ اِذَا اشْتَعَلَتْ فى اَبْدانِهِمْ. ▪️شگفتـا! شگفتـا! از آنان كه از خوردنى و آشاميدنى پرهيز مى كنند، از بيـم آنـكه درد، بر آنـان فرود آيـد، چـگونه از گنـاهان پرهـيز نمى كنند، از بيم آتش، آنگاه كه در بدنهايشان شعله افكند! 📚مسند الامام الكاظم عليه السلام، ج 3 ص 251
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلم شکسته دلم را نمیخری آقا؟ مرا به صحن بهشت نمیبری آقا؟ اگرچه غرق گناهم ولی خبر دارم تو آبروی کسی را نمیبری آقا........ آقا امام رضا تسلیت
کشف سلاح در هویزه کشف سلاح در چابهار کشف سلاح در دهلران کشف سلاح در تبریز کشف سلاح در سیستان و بلوچستان کشف سلاح توسط مرزبانان و… 🔹چیزی نیست اینا لوازم تحریرهای نخبه های برای اعتراض ساده مدیونید اگه فکرکنید بایه مشت وحشی طرفیم
🕊 ♥️ 🔰راز شهیدی که جای پنج انگشت سبز بر کمرش نقش بست😢🥺 🌺🍃چهل روز قبل از تولد او خواب آقایی سبزپوش و نورانی را دیدم که مرا به فرزند پسر مژده داد و نام "رضا" را برای او انتخاب کرد . دو ساله بود که به همراه مادرش برای زیارت امام رضا ع به مشهد رفتیم. اطراف ضریح مطهر مشغول دعا بودم که یکدفعه متوجه شدم دست های کوچک او به طرز عجیبی به ضریح چسبیده است. با نگرانی سعی کردم دست او را بکشم زیرا بقدری محکم گرفته بود که جدا کردنش محال بود. 💥مردم که این صحنه را دیدند به سمت او هجوم آوردند، آرام و قرار نداشتند و دست خودشان نبود، کمی طول کشید تا اورا از ضریح جدا کنیم. انگار به ضریح مطهر قفل شده بود. متولی حرم کمک کرد تا او را از ضریح جدا کنیم و از میان مردم بیرون بیاوریم. همین که به خانه رسیدیم، با مادرش لباس او را عوض کردیم. با کمال تعجب جای پنج انگشت سبز را روی کمر او دیدیم ...😢 ✨راوی پدر شهید شادی روح شهدا صلوات🌹 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
🔰ماجرای عنایت امام رضا(ع) به سرباز خوزستانی 🌹🌹🌹🌹🌹 سالها پیش یک سرباز خوزستانی پس از گذراندن دوره آموزشی موقع تقسیم دید افتاده مشهد. دلگیر و غمگین شد، و از طرفی ارادتش به آقا و از طرفی اوضاع بد مالی خانوادش... اولین شبی که مرخصی گرفت با همون لباس سربازی رفت حرم آقا تا درد دل کنه و دلتنگیش رو به آقا بگه. ساعتها یه گوشه حرم اشک ریخت. وقتی برگشت به کفشداری تا پوتینهاش رو بگیره دید واکس زده و  تمیزن کفشدار با جذبه با اون هیبت و موهای جوگندمی وقتی پوتین هاش رو داد نگاهی به چشم سرباز که هنوز خیس و قرمز از گریه بود کرد و گفت چی شده سرکار که با لباس سربازی اومدی خدمت آقا؟ سرباز گفت: من بچه خوزستانم؛ اونجا کمک خرج پدر پیرم و خانواده فقیرمم؛ هیچکس رو ندارم که انتقالی بگیرم؛ نمیدونم چکار کنم کفشدار خندید و گفت آقا امام رضا خودش غریبه و غریبنواز؛ نگران هیچی نباش. دوسه روز بعد نامه انتقالی سرباز به لشکر ٩٢ زرهی اومد؛ اونم تایم اداری. سرباز شوکه بود؛ جز آقا و اون کفشدار کسی خبر نداشت ازین موضوع. هرجا و از هرکی پرسید کسی نمیدونست ماجرا رو سرباز رفت پابوس آقا و برگشت شهرش ولی نفهمید از کجا و کی کارش رو درست کرده. چند سال بعد داشت مانور ارتش رو میدید؛ ناگهان فرمانده نیرو زمینی رو موقع سخنرانی دید؛ چهرش آشنا بود.اشک تو چشماش حلقه زد فرمانده حال حاضر نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران، قدرت اول منطقه امیر سرتیپ احمدرضا پوردستان مَرد با جذبه با موهای جوگندمی، همون کفشدار حرم آقا بود که اون زمان فرمانده لشکر ٧٧ خراسان بود. فرمانده لشکری که کفش سربازش رو واکس زده بود، و انتقالی اون رو به شهرش داده بود. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ╰┅❀🍃🌼🍃❀┅╯
❣|↫ 🌿شھید‌آوینی‌میگفت: بالی‌نمیخواهم... این‌پوتین‌ھای‌ڪھنہ‌ھم‌میٺواند مرابہ‌آسمانھاببرد🪐 🌻من‌ھم بالی نمی‌خواھم... بی‌شك‌با'چـادرم'می‌توانم‌مسافرِ‌آسمانھا باشم چادرمن،بال‌پروا‌زمَن‌اسٺ.🕊 ✨「قـول‌ِمن‌بہ‌شـہـداچـادرمہ」 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
💥راز چفیه رهبر معظم انقلاب سردار شهید حاج قاسم سلیمانی: ◀️ این عظمت، ◀️ احترام ◀️ و قداست فرهنگ ایثار و شهادت است که موجب شده است ولی فقیه ما که برجسته‌ترین شخصیت این نظام و فقیه جامع الشرایط است، در جلسات رسمی و غیررسمی و در دیدار روسای جمهور کشورها چفیه را به عنوان نماد جنگ، دور گردن خودشان بیندازند و همیشه حائل جسم خودشان کنند. ✨✨✨✨✨  🔻حجت الاسلام والمسلمین ماندگاری: به مقام معظم رهبري گفتم فلسفه چفيه شما چیست؟ فرمودند: دوستان اگر می دانستند که دشمن چگونه آماده شده است برای زمین زدن نظام و اسلام، هیچگاه! حالت رزم را از خودشان دور نمی کردند. دست خدا بر سر ماست خامنه ای رهبر ماسـت ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 شـــهــــ💔ــــیـــدانــه 🕊 🏴 _شهیدی که زمین با او حرف میزد! شهید🕊🌹 ‌ ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 في حديثِ المِعراجِ: ما عَرَفَني عَبدٌ و خَشَعَ لي إلاّ خَشَعَ لَهُ كُلُّ شيءٍ. در حديث معراجِ پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله، به نقل از خداوند متعال آمده است: هيچ بنده‌اى مرا نشناخت و در برابرم خاشع نشد مگر آن كه همه اشياء در برابر او خشوع كردند. 🌹 📚 إرشاد القلوب، ص٢٠٣
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
خداحافظ روضه و گریه... خداحافظ مشکی ماتم،خداحافظ... 🎼🎼
حسین‌جآن شبِ‌آخرِماه‌صفر حلالم‌کن‌اگه‌واسه‌غمِ‌تو‌نمردم؛ حلالم‌کن‌اگه‌کم‌برا‌تـو‌غصہ‌خوردم💔((:
ما خِرِ دشمن رو در دیواره‌های بیت المقدس گرفتیم، داره دست و پا میزنه، داره خفه میشه، سر انگشتای پاش که داره جون میکنه، گرد و خاک به پا کرده و جلوی چشم دختر و پسر ما رو گرفته، تبدیل شده به فتنه!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در همه ‌روزای سخت این آب و خاک، دلمون به تو گرم بود و در حرم تو جون می‌گرفتیم و راهی جبهه می‌شدیم؛ بسم الله الرحمن الرحیم اینجانب محمدحسین حسینی یکتا...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 خاطره ای از دقت نظر در مدیریت دفاع مقدس حسین آقا گفت: گوش‌ات با منه؟ رسیدید روی جاده، یک منطقه‌ی باز باتلاقی هست تا جاده‌ی بصره. این‌جا رو باید لایروبی کنی، بعد خاکریز بزنی. نزنی، صبح تانک‌های عراقی میان بچه‌‌ها رو درو می‌کنن. خیلی آتششان کم بود، گشتی‌هاشان هم می‌آمدند، نارنجک می‌انداختند. بی‌سیم‌چیم دوید. گفت: بیا. حسین آقا باهات کار داره. صد‌متر به صد‌متر بی‌سیم می‌زد... می‌گفت: حالا کجایی؟ گفتم:صدمتری شده. گفت: نشد. برو از اون خاکریز اندازه بگیر، بیا. گوشی را گرفتم. گفتم: حسین آقا! روی جاده‌ایم؛ جاده‌ی بصره. کنار دست من تیرهای چراغ برقه. خاطرتون جمع. گفت: دارم می‌بینم. دستت درد نکنه. بعد از پشت خاکریز پیدایش شد... ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از برادرانم میخواهم که غیر حضرت آقا حرف کس دیگری را گوش ندهند ... ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🌷 🌷 !! 🌷در سال ۱۳۶۵ من و عمو سلطان در عملیاتی با هم شرکت داشتیم. یک شب را در موضع انتظار ماندیم. هوا خیلی سرد بوده و عمو سلطان با آب سرد، غسل شهادت انجام داد. با خنده و شوخی به او گفتیم: «تو شهید نمی‌شوی، با آب سرد غسل نکن؛ سرما می‌خوری و نمی‌توانی دفاع کنی.» در طول مسیر از موضع انتظار تا خط مقدم، شهید مدام به شهادت فکر می‌کرد و می‌گفت: اگر شهید نشدم دلم می‌خواهد یک جایی دور از همه‌ی مردم و تعلقات مادی زندگی کنم. 🌷به خط مقدم که رسیدیم، در داخل چند سنگر که کاملاً در تیررس عراقی‌ها بود. مستقر شديم. لحظاتی گذشته بود که متوجه شدم عمو سلطان از سنگرش خارج و به سمت سنگر ما می‌آمد و در بین راه پیکر شهیدی که قد و قواره‌ای مثل من داشت و صورتش بر اثر اصابت گلوله از بین رفته بود را در آغوش گرفت و شروع به صحبت با آن شهید کرده و اشک می‌ریخت. من سریعاً خود را به او رساندم؛ که با دیدن من، همدیگر را به آغوش کشیدیم. عمو سلطان همان‌جا به من گفت: «اگر من زودتر شهید شدم و تو سالم بودی، پیکر مرا به عقب ببر و به خانواده‌ام برسان.» 🌷با هم به سنگر رفتیم. آتش دشمن خیلی شدید شد و من که آر.پی.جی‌زن بودم، بلند شدم تا به طرف دشمن شلیک کنم؛ که همزمان با بلند شدن من، تیر دشمن به من اصابت کرد و به داخل سنگر افتادم. عمو سلطان سریعاً چفیه‌ای را روی زخم من بست؛ و به همراه دیگر مجروحین به عقب منتقل شدم. چند روز بعد، برادرم و شهید غلامحسن میرحسینی به عیادت من و جانباز اسفندیار میر، که در تخت کنار من بود آمدند. آن‌جا بود که از شهادت عمو سلطان با خبر شدم. 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز سلطانعلی آشوغ و شهید معزز غلامحسن میرحسینی : رزمنده دلاور علیرضا جامی 📚 کتاب "عمو سلطان" ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄