⚫ آیا میدانستیدشهید محمد جواد تند گویان وزیر نفت ایران دوازده سال تمام در یک سلول انفرادی بعثی های کثیف بسر برد!؟
طوری که فقط به اندازه ای جا داشت که میتونست بشینه وحتی نمیتونست دراز بکشد..و
نمیدونست الانش چه ساعتی وچه موقع از روز وشب وماه وساله؟ !!😭
الان بهاره یا پاییز ؟
الان روزه یاشب؟
وهر روز بلا استثناء با شکنجه شروع میشده....
اونم چه شکنجه ای!؟
که در اثر شکنجه زیاد گردنش صدوهشتاد درجه میچرخیده...
واین آخرین شکنجه اون بوده که منجر به شهادت این وزیرجوان و برومند سرزمین اسلامی امان شد!
تنها مونسش کتاب قرآنی بوده که یک سرباز عراقی برایش آورده بوده وتمام سربازهای عراقی که نگهبان این بودن باشنیدن صوت قرآنش شیفته اش شدند.
وبعد از شهادتش کتابها در وصفش نوشتند؟!
اینها رو ما راحت مینویسیم
وخیلی سر سری میخونیم
وراحت از کنارشون رد میشیم.
اما لحظه ای فکر نمیکنیم
دوازده سال به والله خیلی زیاده...
دوازده سال... ۱۴۴ ماه!
یک بچه رو چقدر زحمت میکشیم تا دوازده سال بشه؟
حالا فکر کنیم دوازده سال نتونی یک لحظه دراز بکشی ونفهمی روزه یاشب؟..لعنت به کسانی که راحت خون شهداراپایمال میکنند...
11.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهدا را با خواندن زیارتنامه شان زیارت کنید .
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ
🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ
🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ
🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِسآءِ العالَمینَ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ
🌷بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم
🌷وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم
وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا
🌷فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکم
نام و نام خانودگی: حسن شوکت پور
فرزند: محمد کاظم
متولد: 1331/09/12 در مهدی شهر- درجزین
تحصیلات: لیسانس
تاهل: متاهل
یگان: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی لشکر 14 امام حسین (ع)
مسئولیت: جانشین لجستیک ستاد مشترک سپاه
نوع عضویت: نظامی
نوع شغل: پاسدار
تاریخ شهادت: 1368/05/29
محل شهادت: بیمارستان بقیة الله تهران
عملیات: والفجر 8
نحوه شهادت: قطع نخاع
محل دفن: گلزار شهدای درجزین
زندگینامه سردار شهید حسن شوکتی پور
وقتي از جنازه عراقي ها فيلم مي گرفتم، ديدم يك جنازه نيم سوخته حركت مي كند، ناگهان وحشت كردم و داد زدم، حسن آقا
حسن شوكتي پور، چهارمين فرزند 1 كاظم و شهربانو، 2 در سال 1331در شهرستان سمنان، در خانواده اي مذهبي به دنيا آمد 4
شهربانو اسكندريان، مادرش، بيان مي كند: «به خاطر اين كه در شب قتل امام حسن (ع) به دنيا آمد، نامش را حسن گذاشتم5«.
تحصيلاتش را در سمنان و بعد هم در محلات 6 تا ششم ابتدايي 7 در مدرسه ي قوام (چمران فعلي) ادامه داد. 8 حسن 9 ساله بود كه باخانواده اش
از تهران به درجزين آمدند. 9
او در كار كشاورزي به پدرش كمك مي کرد. 10 به پدر و مادرش احترام زيادي مي گذاشت. 11 انساني صبور، متواضع، 12 سخت كوش، مسئوليت پذير، كم حرف، پركار، با اخلاص 13 ، بذل هگو 14 ، با تقوي، بی ريا، ساده زيست، 15
مسئوليت پذير، دلسوز، 16 خوش اخلاق، خوش برخورد و مهمان نواز بود. 17
هيچ وقت با تندي با كسي برخورد نمي كرد . 18 به بيت المال اهميت زيادي مي داد، به طوري كه براي استفاده شخصي اش به هيچ عنوان از بيت المال استفاده نمي كرد. 19
نماز شبش و مستحبات و دعاهايي چون زيارت عاشورا، دعاي كميل، سمات، توسل او هيچ گاه ترك نمي شد و هميشه بعد از نماز صبح دعاي عهد را مي خواند. 20
حسن جاذبه خاصي داشت. همه تيپ آدم را به خودش جذب مي كرد 21
و روحيه ايثارگري خاصي داشت و قبل از اين كه ديگران را تشويق به خودسازي كند، خودش را مي ساخت. 22
او به ائمه معصومين(ع)، 23 خصوصاً امام حسين(ع)، 24 مسايل فرهنگي، 25
خدمت به مردم، 26 كار، عبادت، فعاليت هاي سياسي و اجتماعي 27 و مطالعه همه نوع كتاب 28 از جمله سياسي و مذهبي علاقه زيادي داشت. 29
خدا خودش مشكل را برطرف» : در برخورد با مشكلات هميشه مي گفت30«.مي كند او دوران نوجواني و جواني اش را در روستاي درجزين مهدي شهر گذراند. 31
حسن خدمت سربازي اش را در مشهد گذراند و محل مأموريت او زندان ساواك بود. در آنجا طلبه هايي محبوس بودند كه حسن با آن ها در ارتباط بود. بعد از تمام شدن خدمت، شروع به فعاليت عليه رژيم- در ارتباط با آن مسايلي كه آنجا ديده بود- كرد و به مشكلات رژيم براي مردم توجه داشت. 32
ما انقلاب را » : او در راه پيمايي ها شركت مي كرد و هميشه مي گفت شروع كرديم و تا آخرش ادامه مي دهيم و نبايد بگذاريم كه آمريكا در
33«. صفوف ما نفوذ كند
حسين يك وانتي را خريداري كرده بود و ميوه مي خريد و به بهانه پخش ميوه، نوارها و اعلاميه هاي امام خميني را در مسير ترددش در
شهرهاي گرمسار، سمنان، دامغان، شاهرود، شمال مازندران، آمل، بابل، قائمشهر و ساري پخش مي كرد. اما كسي اطلاع نداشت كه او اين كار را مي كند، حتي كساني كه رابط دوم و سوم پخش اطلاعيه ها بودند، چندين بار دستگير و زنداني شدند، اما حسن با زيركي خاصي كه داشت هيچ وقت گير نيفتاد. 34
سال 1353 بود كه من با حسن در » : حمد صابري، همرزمش، مي گويد مدرسه ي امام زمان(عج) مدرسه اي كه در نوع خودش بسيار استثنايي در زمان طاغوت بود- آشنا شدم. اكثر كادر معلمان از فراريان زمان شاه بودند و با نام هاي مستعار در آنجا تدريس مي كردند . حسن مسئوليت كل تداركات مدرسه را بر عهده داشت و دانش آموزان هم، دانش آموزاني بودند كه عموماً پدر و يا مادرشان در زندان ساواك گرفتار بودند . با اين كه دبستان بود ولي از سطح علمي و فضاي معنوي بسيار بالايي برخوردار 35«. بود
حسن در زيرزمين مدرسه- كه نمازخانه اي داشت فعاليت مي کرد- برنج، حبوبات و مواد غذايي را بسته بندي و بين مستمندان و نيازمندان
تقسيم مي كرد. 36
او سرپرستي خانواده هاي مستمند را بر عهده داشت و بخشي از آن خانواده ها كساني بودند كه در ارتباط با فعاليت هاي انقلابي شان سرپرست خودشان را از دست داده بودند. 37
حسن بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و آمدن امام خميني(ره) به ايران وارد سپاه پاسداران شد 38 و با حزب جمهوري اسلامي و كميته امداد امام خميني در ارتباط بود و با تمامي نهاد هايي كه به فرمان امام تشكيل مي شد همكاري داشت و جزو افرادي بود كه در تصميم گيري و هدايت و انجام كارها نقش داشت. 39
او در منطقه كردستان دو ماه اسير كومله ها بود كه بعد از مدتي شكنجه و با هزار سختي از دست آن ها نجات يافت. 40
زماني كه خوزستان در محاصره سيل قرار گرفته بود، او با گروهي از دوستانش براي نجات سيل زده ها رفت. 41
حسن در سال 1361 با خانم خورشيد همتي 42 ازدواج كرد كه حاصل زندگي مشتركشان دختري به نام فاطمه زهرا 43متولد4/3/1365
مي باشد.
حسن با شروع جنگ عراق عليه ايران، از طريق سپاه 44 به جبهه هاي نبرد حق عليه باطل اعزام شد. انگيزه او از رفتن به جنگ اطاعت از خدا، رسو