فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهدا را با خواندن زیارتنامه شان زیارت کنید .
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ
🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ
🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ
🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِسآءِ العالَمینَ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ
🌷بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم
🌷وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم
وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا
🌷فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکم
«شهید مهناز صحرانورد»، بيست و ششم فروردين 1341 ، در شهرستان سبزوار به دنيا آمد. پدرش «محمدرضا»، بنا بود و مادرش «زهرا»، نام داشت. دانش آموز چهارم متوسطه در رشته علوم انساني بود. دوازدهم شهريور 1360 ، در گرگان هنگام درگيري با نيروهاي سازمان مجاهدين خلق منافقين بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسيد. مزار او در گلزار شهداي امامزاده عبدالله شهرستان گرگان قرار دارد.
مهناز در خانواده ای مذهبی و متدین در شهر سبزوار دیده به جهان گشود. مهناز پنجمین فرزند و کوچکترین دختر خانواده بود. هنوز خردسال بود که خانواده به کردستان رفتند و او تا سن هفت سالگی در کردستان زندگی مرد و از سن هفت سالگی به گرگان آمدند و در همان جا زندگی کردند.
در سال 1348، او به مدرسه رفت و از جمله دانش آموزان ممتاز بود و در بسیاری از امور کنجکاوی می نمودند.
از همان اوایل کودکی مادر او را با بهترین زن عالم حضرت زهرا «س»، آشنا ساخت و از او خواست که این بانوی بزرگوار را الگو قرار دهد. مهناز از سن هشت سالگی نماز خواندن را آغاز کرد و از همان سنین بود که قرآن خواندن را فرا گرفت و با احکام اسلامی آشنا شد.
با وجود اینکه در سال های پیش از انقلاب دختران کمتر به دنبال علم و دانش بودند ولیکن پدر و مادر مهناز او را ترغیب می کردند که به مدرسه برود. مهناز خود نیز به علم و دانش علاقه مند بود، ولیکن در کنار علم و دانش به کارهای هنری زیادی می پرداخت.
وقتی به سن نوجوانی رسید سعی کرد کتاب های زیادی را در مورد افکاری که توسط مکاتب مختلف در جامعه رواج یافته بود. بیشتر مطالعه کند. در همان سال ها بود که با اندیشه های امام و استاد مطهری آشنا گشت در نتیجه راه امام و افکار استاد را سرلوحه هدفش قرار داد.
در کلاس درس تنها به درس خواندن بسنده نمی کرد بلکه در کنار درس بحث های سیاسی و با دوستان و کسانی که بر خلاف افکار او رفتار می کردند، می پرداخت. زیرا به عنوان یک دختر متدین آموخته بود که سیاست ما عین دیانت ماست.
خواهرش نقل می کند هفت روز از مراسم نامزدی می گذشت که به دنبالم آمد، تا با هم برویم برایش جهیزیه بخریم. از بازارهای مختلف گرگان دیدن کردند به بازار نعلبندان رسیدند، آنجا مثل همیشه شلوغ بود.
در سال 1360 گروهک های ضد انقلاب در این قسمت گرگان فعالیت های زیادی انجام می دادند. در امن منطقه جمع می شدند و علیه نظام و انقلاب شعار می دادند. و مردم را نیز وادار می کردند تا شعار دهند. یکی از همراهان مهناز «زن برادرش»، نقل می کند: من نیز آن روز برای خرید جهیزیه مهناز همراهش بودم ولی پدر و مادرش بعد از خرید چند وسیله بازگشتند.
در نتیجه من و خاله مهناز و دختر خاله اش به بازار نعلبندان رفتیم وقتی در یکی از مغازه ها رسیدیم ناگهان موتوری با سرعت نزدیک ما ایستاد دو نفر بودند هر دو لباس های یک رنگ پوشیده بودند و صورتشان را نیز پوشانده بودند.
آنها ما را تهدید کردند که بر علیه نظام شعار دهیم ولی ما از این کار خودداری کردیم. آنها تیری به قلب خاله مهناز شلیک کردند و او همانجا شهید شد. دو نیر هم به سوی مهناز خرد یکی به پا و دیگری به شکم. خون زیادی از او رفت من فریاد می زدم . کمک می خواستم تا اینکه عده ای با آمبولانس مهناز و خاله را به بیمارستان بردند ولی آنها به شهادت رسیده بودند.
آری مهناز که خود را در سال های جوانی برای زندگی مشترک آماده می کرد در دوازدهم شهریور سال 1360، به دست منافقین کوردل به شهادت رسید. این در حالی بود که نوزده بهار از زندگی اش بیشتر نمی گذشت. خانواده اش خزان زندگی او را به نظاره نشستند.
منبع معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید گلستان/ پرنده فرهنگی شهدا
«شهید مهناز صحرانورد»، بیست و ششم فروردین 1341 ، در شهرستان سبزوار به دنیا آمد. پدرش «محمدرضا»، بنا بود و مادرش «زهرا»، نام داشت.
دانش آموز چهارم متوسطه در رشته علوم انسانی بود، دوازدهم شهریور 1360، در گرگان هنگام درگیری با نیروهای سازمان مجاهدین خلق منافقین بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید، مزار او در گلزار شهدای امامزاده عبدالله شهرستان گرگان قرار دارد.
مهناز در خانوادهای مذهبی و متدین در شهر سبزوار دیده به جهان گشود، مهناز پنجمین فرزند و کوچکترین دختر خانواده بود، هنوز خردسال بود که خانواده به کردستان رفتند و او تا سن هفت سالگی در کردستان زندگی مرد و از سن هفت سالگی به گرگان آمدند و در همان جا زندگی کردند.
در سال 1348، او به مدرسه رفت و از جمله دانش آموزان ممتاز بود و در بسیاری از امور کنجکاوی میکردند.
از همان اوایل کودکی مادر او را با بهترین زن عالم حضرت زهرا «س»، آشنا ساخت و از او خواست که این بانوی بزرگوار را الگو قرار دهد، مهناز از سن هشت سالگی نماز خواندن را آغاز کرد و از همان سنین بود که قرآن خواندن را فرا گرفت و با احکام اسلامی آشنا شد.
با وجود اینکه در سالهای پیش از انقلاب دختران کمتر به دنبال علم و دانش بودند اما پدر و مادر مهناز او را ترغیب میکردند که به مدرسه برود. مهناز خود نیز به علم و دانش علاقهمند بود، ولیکن در کنار علم و دانش به کارهای هنری زیادی میپرداخت.
وقتی به سن نوجوانی رسید سعی کرد کتابهای زیادی را در مورد افکاری که توسط مکاتب مختلف در جامعه رواج یافته بود، بیشتر مطالعه کند. در همان سالها بود که با اندیشه های امام و استاد مطهری آشنا گشت در نتیجه راه امام و افکار استاد را سرلوحه هدفش قرار داد.
در کلاس درس تنها به درس خواندن بسنده نمیکرد بلکه در کنار درس بحثهای سیاسی و با دوستان و کسانی که برخلاف افکار او رفتار میکردند، میپرداخت، زیرا به عنوان یک دختر متدین آموخته بود که سیاست ما عین دیانت ماست.
خواهرش نقل می کند هفت روز از مراسم نامزدی می گذشت که به دنبالم آمد، تا با هم برویم برایش جهیزیه بخریم، از بازارهای مختلف گرگان دیدن کردند به بازار نعلبندان رسیدند، آنجا مثل همیشه شلوغ بود.
در سال 1360 گروهکهای ضدانقلاب در این قسمت گرگان فعالیتهای زیادی انجام میدادند، در امن منطقه جمع میشدند و علیه نظام و انقلاب شعار میدادند و مردم را نیز وادار میکردند تا شعار دهند، یکی از همراهان مهناز «زن برادرش»، نقل میکند: من نیز آن روز برای خرید جهیزیه مهناز همراهش بودم ولی پدر و مادرش بعد از خرید چند وسیله بازگشتند.
در نتیجه من و خاله مهناز و دختر خالهاش به بازار نعلبندان رفتیم وقتی در یکی از مغازهها رسیدیم ناگهان موتوری با سرعت نزدیک ما ایستاد دو نفر بودند هر دو لباسهای یک رنگ پوشیده بودند و صورتشان را نیز پوشانده بودند.
آنها ما را تهدید کردند که بر علیه نظام شعار دهیم ولی ما از این کار خودداری کردیم، آنها تیری به قلب خاله مهناز شلیک کردند و او همانجا شهید شد، دو نیر هم به سوی مهناز خرد یکی به پا و دیگری به شکم. خون زیادی از او رفت من فریاد میزدم. کمک میخواستم تا اینکه عدهای با آمبولانس مهناز و خاله را به بیمارستان بردند ولی آنها به شهادت رسیده بودند.
آری مهناز که خود را در سالهای جوانی برای زندگی مشترک آماده میکرد در دوازدهم شهریور سال 1360، به دست منافقین کوردل به شهادت رسید، این در حالی بود که نوزده بهار از زندگیاش بیشتر نمیگذشت، خانوادهاش خزان زندگی او را به نظاره نشستند.
انتهای پیام/2307/
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
ثواب فعالیت امروز کانال هدیه به روح مطهر
#شهیده_مهناز_صحرانورد
🕊🏴🥀🕊🏴🥀🕊🏴🥀🕊🏴🥀
ان شاءالله شفاعتشون شامل حال تک تکمون
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
شادی روح شهدا صلوات.
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
«شهید مهناز صحرانورد»، بیست و ششم فروردین 1341 ، در شهرستان سبزوار به دنیا آمد. پدرش «محمدرضا»، بنا
آخرین دلگویه مون :) 🥀
ممنون از صبوریتون 🌻 ان الله یحب الصابرین✨
بمونید برامون 🙏
مطمئن باشید حضورتون اتفاقی نیست
دعوت شده شهدا هستید😍❤️
آخرین قلم 🍃
التماس دعا🕊
پست آخر
شبتون شهدایی
•|سـرشرابریدنـدوزیرلبگفت
•|فداۍسرتسـرکھقـابلنـدارد
🌻___________
↳🥀🕊』
#تودعوتشدھیشهیدِبےسرۍ💌••
〰🍃✨〰 〰✨🍃〰
﷽ ♦️سلام امام زمانم 🔹امید به آمدنتان ، هر صبح مثل سپیده، در ما طلوع می کند و با هر ضربان در رگ هایمان جاری می شود و با هر نفس در وجودمان زنده می گردد ... 🔹امید به آمدنتان مثل اکسیری حیات بخش و نشاط آفرین ، ما را هر صبح به پرواز وا می دارد ... 🔹امید به آمدنتان، امید به همه ی خوبی هاست، امید به همه ی دل خوشی هاست#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها #رفیقشهیدم ✾✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾ ✾✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾✾
〰🍃✨〰 〰✨🍃〰
﷽
#سلام_به_ارباب 🧡✋🏻
نوشتـہاندڪہجبریـل
هـمدلـشمےخواسـت
بہجایاینهمہمنصـب
فقـطڪَدایتوبـود...! :)
#الـسلامعلیڪیااباعبدالله 🌱
#صبحتون_حسینی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#رفیقشهیدم
✾✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾
✾✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾✾
🌸بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ🌸
🌻قرار اول هرصبح🌻
سلام عزیز برادرم
شروع فعالیت کانال همراه با قرائت یک فاتحه وصلوات هدیه به رفیق شهیدمون
باشد که با دعای خیر شهدا روزمون
منور و در مسیر سعادت و قرب الهی ثابت قدم بمونیم🤲🏻
«زیارتـــــ
نامـــــہ ے شہــ🌷ـــدا»
بسم الله الرحمن الرحیم
اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یَا اَولِـــــیاءَاللهِ و اَحِبّائَـــــہُ،اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یَا اَصـــــفِیَآءَاللهِ وَ اَوِدّآئَـــــہُ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ دیـــــنِ اللهِ، اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ رَسُـــــولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنصارَ اَمیرِالمُـــــؤمنینَ، اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ فـــــاطِمةَ سَیَّدةَ نِســـــآءِالعالَمینَ، اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ اَبے مَحَمَّدٍ الحَـــــسَنِ بنِ عَلِیًَ الوَلِیَّ النّـــــاصِحِ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنصارَ اَبے عَبدِاللهِ، بِـــــاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِـــــبتُم، وَ طابَتِـــــ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِـــــنتُم، وَ فُـــــزتُم فَوزًا عَظیمًا، فَیا لَیتَنے ڪُنتُــــــ مَعَڪُـــــم فَاَفُـــــوزَ مَعَڪُـــــم
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِحَقِزینب
❤شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم❤
🌷الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ فَرَجَهُم🌷
◾️دلتنگے_شهدایے 🌻🍃
این حرف ها را کاش مردم نمےخواندند...
سربسته میگویم: دلمتنگاست!💔
میدانے؟ :)
#شهید_مصطفے_صدرزاده
#صبحتون_شهدایی
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گر بنا باشد
دلم را جز تو آبادش کنم
این دل ویران بماند
بهتر است...:)
#شهیدابراهیمهادی🤍🌱