شهید احمد صمیمی ترک؛ شکارچی هواپیماهای دشمن در لشکر 5
آرشیو زندگی نامه
احمد صميمى ترك - فرزند حسين - در 24 فروردين 1344 در شهرستان بيرجن به دنيا آمد. كودكى بسيار مهربان و با گذشت بود. به علّت تغيير محل كار پدر از بيرجند به فردوس نقل مكان كرد. دوره ابتدايى را در سال 1350 در مدرسه غياث الدين كاشانىِ شهرستان فردوس شروع كرد و در سال 1355 به پايان برد.
: احمد صميمى ترك - فرزند حسين - در 24 فروردين 1344 در شهرستان بيرجند به دنيا آمد. كودكى بسيار مهربان و با گذشت بود.
به علّت تغيير محل كار پدر از بيرجند به فردوس نقل مكان كرد. دوره ابتدايى را در سال 1350 در مدرسه غياث الدين كاشانىِ شهرستان فردوس شروع كرد و در سال 1355 به پايان برد. بار ديگر از فردوس به بيرجند نقل مكان كرد و دوره راهنمايى را در بيرجند گذراند. در اين هنگام - كه هم زمان با اوج گيرى انقلاب اسلامى بود - در پخش اعلاميّه ها و اطّلاعيّه هاى حضرت امام(ره) فعّال بود.
مادرش مى گويد: «روابط بسيار عالى و صميمانه و احترام آميزى داشت و هرگز نمى خواست كسى را از خودش رنجيده خاطر سازد. در عين اينكه آرام بود، وقار خاصّى داشت. فعّال، معاشرتى و پركار بود.»
پس از پيروزى انقلاب اسلامى، به فرمان حضرت امام(ره) با بسيج به همكارى پرداخت و مدّتى كه از حضور ايشان در جبهه هاى حق عليه باطل گذشت، عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامى بيرجند شد كه با خدمت بيش از سه سال در سپاه بيرجند و در پستهاى مختلف، راهى جبهه هاى حق عليه باطل شد. او حضور در جبهه را وظيفه خود مى دانست كه بايد براى دفاع از انقلاب و اسلام و كشور اسلامى انجام مى گرفت.
مادرش مى گويد: «تواضع و فروتنى و محبّت او برجسته تر و جالب توجّه تر بود.» او از جمله شكارچيان هواپيما در لشكر 5 نصر بود كه در اين زمان سمت معاونت گردان پدافند هوايى را برعهده داشت.
ابوالفضل درّانى پور - دوست و همرزم شهيد – مى گويد: «خيلى صبور و شجاع بود. در هنگام عمليّات كه سيل گلوله و باران خمپاره و توپ و راكت بر سر ما مىباريد، شهيد اصلاً روحيّه خود را از دست نمى داد. در عمليّات كربلاى 5 حدود چهار يا پنج تانك دشمن را از ميان نيروهاى دشمن به غنيمت آورد و اين شجاعت خاصّى مى خواست.»
و همچنين مى گويد: «شهيد در گردان ادوات مشغول خدمت بود و به گردان عبداللّه - كه به فرماندهى سردار بزرگ، برونسى در آنجا قرار داشت - مأمور شده بود. در عمليّات مسلم بن عقيل در كنار ايشان بودم. او با يك قبضه خمپاره انداز شصت ميلى مترى انجام وظيفه مى كرد. نحوه شليك خمپاره توسط ايشان خيلى جالب و شجاعانه بود. شهيد با آن كه حدوداً هفده ساله بود، قبضه خمپاره را روى زمين مستقر و محكم نمى كرد و با شهامت و شجاعت آن را در دست نگاه مى داشت و خمپاره ها را شليك مى كرد. اين كار واقعاً صعب و دشوار بود. ديگر اينكه مى توانم بگويم بدون استثنا در شليك هر گلوله اى به طرف دشمن اين آيه را تلاوت مى كرد: و ما رَميتُ اذْ رَميت و لكنَ اللّه رمى.»
همرزم ديگرش – محمّد على سعيدى – مى گويد: «اوّلين بارى كه براى آموزش شنا و غوّاصى و سكّان دارى اعزام شديم، ايشان علاقه وافرى به فراگيرى نشان مى داد و هميشه هم همين طور بود. او اوّلين كسى بود كه به داخل آب مى رفت و آخرين كسى بود كه از آب بيرون مى آمد. با اينكه جثّه لاغر داشت و هوا هم سرد بود.»
او از روحيّه شهادت طلبى خاصّى برخوردار بود و علاقه داشت كه هميشه در خطّ مقدّم قرار داشته باشد و از مشكلات نمى ترسيد. در عمليّات كربلاى 5 - هنگامى كه عراقى ها فرار مى كردند و تانكها را به جا مى گذاشتند - وى با اخلاصى كه داشت و هم تخصّصى كه در مورد هدايت تانك به دست آورده بود، مى رفت و تانكها را سوار مى شد و به عنوان غنيمت مى آورد.
احمد در 29 دى 1365 در عمليّات كربلاى 5 در منطقه شلمچه بر اثر اصابت تركش به ناحيه كتف به شهادت رسيد.
پيكر مطهّرش به زادگاهش - بيرجند - انتقال يافت و در گلزار شماره 2 بيرجند به خاك سپرده شد.
منبع: فرهنگنامه جاودانه های تاریخ/ زندگینامه فرماندهان شهید استان خراسان
احمد صمیمی ترک، در بیست و چهارمین روز از فروردین ماه سال ۱۳۴۴ در محله جوادیه بیرجند متولد شد.
تحصیلات ابتدایی را در دبستان «سندروس» به پایان رساند و وارد مدرسه راهنمایی شد.
دومین دوره تحصیل او، با حرکت های ضد طاغوتی مردم ایران هم زمان بود و او نیز از این حرکت عظیم دور نماند و با وجود این که کم سن و سال بود، در راهپیمایی ها، پخش اعلامیه و شب نامه حضوری فعال داشت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با آغاز کار بسیج در آموزش های نظامی و عقیدتی شرکت کرد و به تدریج به عنوان عضو فعال این نهاد مردمی شناخته شد.
با شروع جنگ تحمیلی، بنا به احساس وظیفه ای که داشت، راهی جبهه شد و برای اولین بار سال ۱۳۶۰ در کردستان حضور پیدا کرد.
از آن جا که پاسداری از دین و کشور را وظیفه خود می دانست، سال ۱۳۶۲ به عضویت رسمی سپاه درآمد.
احمد، در دوره های مختلف آموزشی همانند آموزش های آبی- خاکی و دوره عالی غواصی شرکت کرد و با مهارت هایی که آموخته بود در عملیات های متعددی حضور یافت.
رزمندگانی که با او در عملیات والفجر، بیت المقدس، خیبر، بدر و کربلای یک تا ۵ حضور داشتند خاطرات دلنشینی از او در میادین حق علیه باطل به یاد دارند.
به رغم مهارت فوق العاده در امور نظامی، کمتر حاضر می شد مسئولیتی را بپذیرد و تنها در عملیات کربلای ۴ و ۵ معاونت پدافند تیپ ۲۱ امام رضا (ع) را بر عهده گرفت.
او که در مبارزه با دشمن سر از پا نمی شناخت، بارها و بارها تا مرز شهادت پیش رفت و با جسمی مجروح بازگشت تا این که بیست و نهم دی ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵، در حالی که می کوشید، تانک های به جا مانده از دشمن فراری را جمع آوری کند، مورد اصابت ترکش خمپاره دشمن قرار گرفت و به شهادت رسید.پیکرش را در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپردند.
سازمان بنیاد شهید و امور ایثارگران استان
شهید احمد صمیمی ترک؛ سرداری بود که کمتر از خود نام و نشان بهجای میگذاشت
گروه اجتماعی: سردار شهید احمد صمیمی ترک، قائم مقام فرمانده گردان پدافند هوایی لشگر ۵ نصر استعداد قابل ملاحظهاش در امور نظامی و شهامت و رشادتهای او در جبهه زبانزد خاص و عام بود و در عین حال باید گفت او سرداری بود که کمتر از خود نام و نشان بهجای میگذاشت.
به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از خراسان جنوبی، سردار شهید احمد صمیمی که دوستان و همرزمانش از او به عنوان یک پاسدار جوان و رشید و یک چریک به تمام معنا در جبهه های نبرد و شخصیتی با گذشت و مهربان یاد میکنند، در بیست و چهارم فروردین ماه سال 1344 در میان خانواده مذهبی در محله جوادیه شهرستان بیرجند چشم به جهان گشود، نظامی بودن پدر و شجاعت مادرش از او یک شخصیت نترس و دلیر نام آور جبهه ها ساخته بود، چنانکه دوستان و اقوام به شجاعت احمد از همان دوران کودکی در بازهای کودکانهاش یاد میکنند .
از آنجائی که تنها فرزند پسر خانواده بود او از همان کودکی از محبوبیت خاصی در بین خانواده، اقوام و دوستان برخوردار بود، تحصیلات ابتدائی را در دبستان شهید سندروس و راهنمایی را در مدرسه شهید مدرس آغاز کرد.
در دوران راهنمایی که هنوز یک نوجوان به حساب میآمد با سن کماش در پخش شبنامهها شرکت داشت حضور فعال او در راهپیماییها و تظارهرات دلیلی محکمی بر علاقه باطنی و غیر قابل وصف او به حضرت امام (ره) بود همین امر او را مصمم به همکاری با کادر بسیج و شرکت در دورهها و آموزشهای نظامی و عقیدتی بسیج مینمود تا اینکه به تدریج یکی از اعضای فعال و مؤثر در بسیج شناخته شد.
استعداد فوق العادش در تمام امور از او در مدت زمانی کوتاه یک بسیجی به تمام معنا ساخت و از آنجا که جنگی ناخواسته و خانمان سوز بر امت مسلمان ایران تحمیل شده احساس وظیفه نمود و در کردستان مظلوم برای اولین بار در جبهههای نبرد در مقابل دشمن بعثی سینه سپر کرد و برای حفظ کشورش و آرمانهای بزرگش مردانه میجنگید.
پس از مدتی کوتاه بهعنوان کادر ثابت بسیج درآمد و در این مدت بارها در جبهههای جنگ حضور پیدا کرد و در رستههای مختلف لبیکگوی ندای امام بود و چون پاسداری از اسلام را وظیفه شرعی و یک ایده و عشق تا یک شغل میدانست به عضویت رسمی سپاه پاسداران در آمد.
در عملیاتهای سنگین کمتر عملیاتی دیده میشد که احمد در آن حضور نداشته باشد، او در دورههای مختلف آموزشی بسیج و سپاه شرکت کرد و توانست دورهها را با موفقیت سپری کند از جمله در یک دوره آبی، خاکی در تهران ، یک دوره آموزشی غواصی در منطقه عملیاتی جنوب نیز توانست موج خروشان اروند رود را به خوبی بپیماید.
در عملیاتهای چون والفجر، بیتالمقدس، خیبر، بدر و عملیاتهای نفوذی و زنجیرهای و عملیاتهای والفجر 8 و کربلای 1 و 2 و 3 و 4 و 5 شاهد حماسهها و دلاوریهای پر شور احمد بودند.
استعداد قابل ملاحظهاش در امور نظامی و شهامت و رشادتهای او در جبهه زبانزد خاص و عام بود و با عین حال باید گفت او سرداری بود که کمتر از خود نام و نشان بهجای میگذاشت.
شهید احمد صمیمی بارها تا مرز شهادت با جسمی مجروح پیش رفت و هیچ گاه خسته نمیشد و سر انجام در عملیات عظیم کربلای 5 در 29 دی 1365 در محور شلمچه و حدود شرق بصره که از مستحکمترین خطوط دشمن به حساب میآمد و رمز یا زهرا سلام ا... علیها شروع شده بود در حالی که تلاش میکرد تانکهای به جا مانده دشمن بعثی را جمع آوری کند بر اثر ترکش سلاح دشمن به شهادت رسید و جسم پاکش را در مزار شهدای شهرستان بیرجند به خاک سپردند.
روحش شاد و راهش پر رهرو
***********
هر كس كربلا را عشق مي ورزد،
بايد فاصله خويش را
تا كربلا اندازه بگيرد!
و از خويش بپرسد
بر لب فرات زندگي،
تا كنون چند بار
به خاطر ديگران
از خود گذشته است؟
**************
******************
*********************
آدم های بزرگ رؤیاهای زندگی ما،
آدم هایی هستند از همین دیار،
در همین کوچه و بازار می گردند،
وقتی سفره دلت را برایشان باز
می کنی، آرام گوش می کنند
و تبسم گوشه لبشان به تو
آرامش می دهد.
به جای چهره و جمالشان،
خیالشان نورانی است.
تمام غم های عالم را در
خود جمع و شادی هایشان
را بین مردم تقسیم می کند،
اما غم هایش که اسرار
درونشان است در خودشان
پنهان می دارند.
برای شناخت شان باید هر
روز منتظر حادثه بود، منتظر بود
تا تابوتی بلند شود.
حتی با چراغ هم در شهر
بگردی به سختی پیدایشان می کنی !
نامشان شهید است که خلاصه
تمام صفاتشان است.
ش : شرافت و شب زنده داری
ه : هدایت و روشنگری
ی : یکرنگی و مردانگی
د : دلسوزی و دلداری
با اینکه وجود شان شاید
مجازی باشد اما حقیقت
آن است که محبتشان واقعی است .
پس به دنبالشان باشید تا
پیدایشان کنید و از آنها مدد بخواهید.
آنچه پیش روی شماست
گوشه ای از خاطرات و دست
نوشته های یکی از همین
چراغ های نور است .
عضو مركز توسعه وبلاگ نويسي ديني
خراسان جنوبي با كد عضويت 5011 »
دستنوشته شهید در تنگه چزابه (2)
عملیات شروع شد ناگهان زمین به لرزه در آمد و شب مثل روز روشن بود آتش از همه جا می بارید
چند دفعه با نارنجک تفنگی تیراندازی کردم ولی فایده نداشت تیر بار ژ 3 ای که داشتم
به میدان رزم آوردم و معجزه ای که داشت گیر آن شب خیلی کم می کرد و به حساب خودمان حال عراقی ها را
گرفتیم و تیرها سینه را می شکافتند و زوزه کشان به طرف دشمن می شتافتند .
خلاصه تا ساعت 6 صبح کارمان نوار پر کردن یا خالی کردن بود عراقی ها که دیدند کار از پیش نمی برند
آب را به طرف سنگرهای ما رها کردند
و سیل همه جا را گرفت و تمام جاها پر از آب شد البته ناگفته نماند که عراقی ها زیاده روی کردند
و سیل داخل سنگرهای خودشان را هم گرفت
اما نه مثل ما ...........
معجزه جاتی بود که هر چه خمپاره می آمد داخل آب می رفت و عمل نمی کرد و اگر هم عمل می کرد
ترکشی سرد می شد و اثری نداشت ضمنا از اخلاص برادران که چه خلوصی و چه معنویاتی در آن موقع داشتند
مثلا سنگر ما سنگر امام زمان نامیده می شد چون برادران آقا را چند دفعه دیده بودند و سنگر متبرکی بود
و از این جهت من افتخار می کردم که در این سنگرها علیه بعثی ها می جنگیم چون درست در 70 متری ما دشمن
در حال بد مستی و میگاری و عیاشی عیاش بودند و چنان ترس و آشفته که ناگهان شب را سراسر آتش پیاپی
می ریختند یادم می آید عراقی ها از ترس در 30 متری ما کمین می کردند که ما جلو نرویم و صبح زود به سنگرهای
اصلی خود می رفتند که من یکی از این مزدوران را که که خم خم به طرف سنگر خود می رفت
به آن دنیا فرستادم ............
البته این یک نمونه از به هلاکت رساندن مزدوران بود چون دفتر خاطرات صفحه هایش کم می باشد
از بقیه خاطرات در تنگه چزابه یا به قول امام امت تنگه علی مردان که یادش بخیر معزورم .
دستنوشته شهید در جبهه کردستان
اوایل سال 60 بود چند دفعه که درست یادم نیست جهت اعزام به جبهه ثبت نام کردم
ولی مرا چون کوچک می خواندن و می گفتند که سن شما کم می باشد
بالاخره از راه پیوستن به بچه های کادر ثابت بسیج سپاه که چند ماهی بود در استخدام بسیج بودم
و آموزش به حد کافی دیده بودم مرا راهی مشهد مقدس جهت پیوستن به صفوف دیگر برادران رزمنده کردند
ولی نه ...........
هنوز به مشهد نرسیده بودم که در پادگان بسیج به من و برادر شهید علی رحیمی گفتند
شما انشاءالله نوبت بعد اعزام خواهید شد من به شدت گریه می کردم
که یکی از برادران سپاهی به نام برادر محمود جلایری به من گفت من شما را می برم گریه نکنید
کارتهای جنگی خودمان را به هر زحمتی گرفتیم و به تهران اعزام کردند و بعد هم به باختران جهت گرفتم
تجهیزات رفتیم که آن هم ترتیبش داده شد و سپس موقع تقسیم رسید ..............
یادم نمی آید که چه وقت به مقر مایین بلاغ رسیدیم در آنجا ما را با برادران کلاه سبز ارتشی ادغام کردند
و فرمانده ما هومن مفید برادر همین مقید که بازیگر سینما بود رهبری می کرد
آری شبها هنگام نگهبانی با تفنگ ام یک چوبی که هر تیری می زدیم و تیر دیگر در جان لوله گیر
و با این مشکل بزرگ ضد انقلاب تا 20 متری پیش می آمد جهت از بین بردن ما ولی زهی خیال باطل اگر اسلحه ام
گیر می کرد سریع نارنجک را به دست می گرفتم و از سنگ می آمدم و داخل کانال قرار می گرفتم
و در برف و طوفان برف به طرف آنها پرتاب و آنها هم با چند فاش و توهین که البته جواب شان را می دادم
به عقب می رفتند شبی که اسلحه ام گیر می کرد و چهار نفر با دو اسلحه ژ3 می جنگیدیم .
غواص کویر (سردار شهید احمد صمیمی ترک) (خاطرات به نقل از خانواده و همرزمان)
مؤلفان:
محمد بهلگردی، رحیمه جوان
ناشر: انصار الرضا (ع) (وابسته به فرماندهی سپاه انصارالرضا(ع) خراسان جنوبی)
زبان: فارسی
ردهبندی دیویی: 955.0843092
سال چاپ: 1397
نوبت چاپ: 1
تیراژ: 1000 نسخه
تعداد صفحات: 100
قطع و نوع جلد: رقعی (شومیز)
شابک 10 رقمی: 6226347279
شابک 13 رقمی: 9786226347273
کد کتاب در گیسوم: 11495264

رادیو نما - نمایش
پخش زنده
جدول پخش
برنامهها
آرشیوزمانی
پخش زنده و آرشیو رادیو×
رادیو سراسری
رادیو استانی
رادیو نما
رادیو نما-انقلاب
رادیو نما-گفت و گو
رادیو نما - نمایش
رادیو نما - پیام
رادیو نما - صبا
رادیو نما - تلاوت
رادیو نما - معارف
رادیو نما - زیارت
رادیو نما - ایران
رادیو نما - جوان
رادیو نما - قرآن
رادیو نما - آوا
رادیو نما - تهران
رادیو نما - ورزش
رادیو نما - سلامت
رادیو نما - اقتصاد
رادیو نما - فرهنگ
بال های خیس
۳ مهر از ساعت ساعت ۱:۳۰ بامداد به مدت ۳۰ دقیقه

فرازی از زندگینامه سردار شهید احمد صمیمی ترك، یكی از جوان ترین فرمانده هان جنگ...
📋سردبیر: *مجید نظری نسب* 🎬 كارگردان: *نازنین مهیمنی* 📑نویسنده: *سمیه محسنی نیك* 🎧تهیه كننده: *مهدیه تقی زاده* 🕹️افكتور: *نازنین حسن پور* 🎤صدابردار: *رضا محتشمی* 🎞️ تیزر: *امیر شعیبی* 🖌️گرافیك: *احسان پیرولیان* 🎭هنرمندان: *فریدون محرابی، محمد پورحسن، علی اصغر دریایی، بهرام سروری نژاد، ماكان رضایی پور*
قسمتی از وصیت نامه شهید احمد صمیمی
توصیه ای به خواهران و برادرانم دارم که به وصیت برادرم مسعود و تمامی شهدا عمل کنند
که نماز جمعه را ترک نکنند و دعا به جان امام و رزمندگان کنند و در راه شهدا را ادامه دهند.
وصیت نامه شهید احمد صمیمی
سلام بر خواهر عزیزم صاحب جان :
چون مادری مهربان و دلسوز هستی خواهری که من تمام دنیا بگردم دلسوزتر از تو خواهر ندیدم. خواهر جان زندگیت را در راه خدا هدیه کن و امیدوارم در تربیت فرزندانت موفق باشی
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🌴🍀🌴🍀🌴🍀🌴
*خب دوستان*
*امشب*
*مهمان 💕#شهید_احمد_صمیمی_ترک💕بودیم
*هرکس دوست داره این شهدا دعاشون کنه _یک سوره حمد و سه توحید هدیه کند به این شهدای والا مقام*
*در هیاهوی محشر*
*فراموشمون نکنید*
* برادر شهید*
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
وصیت نامه شهید احمد صمیمی سلام بر خواهر عزیزم صاحب جان : چون مادری مهربان و دلسوز هستی خواهری
آخرین دلگویه مون :) 🥀
ممنون از صبوریتون 🌻 ان الله یحب الصابرین✨
بمونید برامون 🙏
مطمئن باشید حضورتون اتفاقی نیست
دعوت شده شهدا هستید😍❤️
آخرین قلم 🍃
التماس دعا🕊
پست آخر
شبتون شهدایی
•|سـرشرابریدنـدوزیرلبگفت
•|فداۍسرتسـرکھقـابلنـدارد
🌻___________
↳🥀🕊』
#تودعوتشدھیشهیدِبےسرۍ💌••
مداحی_آنلاین_شوق_پرواز_مجتبی_رمضانی.mp3
6.9M
🌴شب زیارتی امام حسین(ع)
🍃تو شوق پر زدن دادی
🍃تو هیئتت وطن دادی
🎙 #مجتبی_رمضانی
⏯ #استودیویی
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌙 #شب_جمعه
🍃🌸♤☆🚩🕌🚩☆♤🌸🍃
〰🍃✨〰 〰✨🍃〰
﷽
#ا_ادب_دست_به_سينه_سلام
سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ...
پدرمهربانم، سلام ...
🌱سلام امام مهربانم🌱
🔖کاش....
هر روز صبح یادمان می افتاد
که چه قدر
دوستمان داری و برایمان دعا می کنی!!
اللهم عجل لولیک الفرج
بأبي_أنت_و_امي_ونفسي_وأهلي_ومالي
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#رفیقشهیدم
✾✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾
✾✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾✾