11.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهدا را با خواندن زیارتنامه شان زیارت کنید .
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ
🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ
🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ
🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِسآءِ العالَمینَ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ
🌷بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم
🌷وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم
وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا
🌷فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکم
🖇
بعضیا با دل آدم یه کاری میکنن که تا آخر عمر مدیونشون بمونی. بدون اینکه بخوان براشون جبران کنی. جنس این آدما از نوره. از خداست. انگار خود خدا میاد کنارت میشینه، حرفاتو میشنوه و دلتو آروم میکنه.
سالها پیش به خاطر اتفاق تلخ و غیرمنتظرهای، وقتی هیچ آدم و دکتری نتونست حال بدمو که ناشی از شوک شنیدن اون خبر بود خوب کنه، پناه بردم به خونهی خدا؛ همونجا بود که چشم تو چشم شدم با عکسهای شهدایی که دور تا دور مسجد داشتن نگاهم میکردن. نفهمیدم چی شد؛ اما مثل آبی که روی آتیش ریخته باشن قلبم خنک شد و دلم گرم، به اینکه خداوند راهی جلوی پام گذاشته برای آرامش درونم!
و این شد که من همیشه خودم رو به شهدای اون مسجد به ظاهر محقر، مدیون میدونم.
و شما هر سال، در آخرین پنجشنبه ماه مبارک رمضان، روزی که اهالی اون مسجد در گلزار شهدای بهشت زهرا(س)، کنار قبور مطهرشون، براشون یادواره برگزار میکنن، مهمان یکی از اون شهدائید.
«شهدای مسجد شریفیه»
و شهید غریب امروز رو فقط رفقاش تونستن به تصویر بکشن.
با تشکر از دوست عزیز و دلسوزم «فاطمه رضاپور» و همسر محترم و پیگیرشون بابت مصاحبه و جمعآوری مطالب امروز.
☀️
نام و نام خانوادگی شهید: غلامرضا آقاکوچک افشاری معروف به بیژن افشار
ولادت: ۱۳۳۷/۸/۲۲، تهران.
شهادت: ۱۳۶۰/۸/۱۹، بستان.
گلزار شهید: تهران، بهشت زهرا سلاماللهعلیها، قطعه ۲۴، ردیف ۱۸، شماره ۳.
🌻🍃
#سی_روز_سی_شهید_۱۴
#شهید_غلامرضا_افشار
#شهدای_دفاع_مقدس
#شهدای_مسجد_شریفیه
#شهدای_استان_تهران
#روز۲۴
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☀️
📚 پایان بیقراری
حدود ده روز از شروع حمله رسمی عراق به کشور میگذشت. بیژن را داخل مسجد دیدم؛ نگران بود. شنیده بود جبهه با کمبود نیرو و امکانات مواجه است. میخواست برای کمک برود اما راهی پیدا نکرده بود. پرسید: «شما میدونی چطوری میشه به منطقه رفت؟ فقط نظامیها اعزام میشوند؟»
من که از قبل پرس و جو کرده بودم گفتم: «فقط یک راه داره؛ آقای چمران برای ستاد جنگهای نامنظم، ثبت نام داره و بعد از آموزش، به جبهه اعزام میکنند.» برق خوشحالی در چشمانش درخشید. همان شب موضوع را به دو نفر دیگر از دوستانمان گفتیم و فردایش باهم به شورای مرکزی مساجد تهران رفتیم. صف طولانی و شلوغ بود. بیژن آرام و قرار نداشت.
آنقدر رفت و آمد تا بالاخره توانست زودتر از بقیه وارد بشود و اسم هر چهار نفرمان را بنویسد. آموزشها در پادگان ۰۶ ارتش که شروع شد تمرینها طاقتفرسا شد. اما بیژن برای آمادگی بدنی کامل، حتی ساعتهای بیشتری نسبت به بقیه ورزش میکرد. مرحله آخر آموزش، عبور از موانع بود. خیلی از مدعیان کم آوردند. ولی او همه موانع را چابک و حرفهای گذراند.
اواخر آبان ۵۹ که برای اولین بار به منطقه اعزام شدیم پایان بیقراری او و آغاز حماسهاش بود.
✍🏻فاطمه رضاپور ۱۴۰۲/۱۲/۱۱
👩🏻💻طراح: مطهرهسادات میرکاظمی
🎙با صدای: کوثر راد
🎞تدوین: زهرا فرحپور
🌻🍃
#سی_روز_سی_شهید_۱۴
#شهید_غلامرضا_افشار
#شهدای_دفاع_مقدس
#شهدای_مسجد_شریفیه
#شهدای_استان_تهران
#روز۲۴
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
☀️
شهید «غلامرضا آقا کوچک افشاری» در روز ۲۲ آبان ۱۳۳۷ در تهران دیده به جهان گشود.
ششمین و آخرین فرزند محمدآقا و حاجیه مهردخت بود. در منزل و محله او را «بیژن» صدا میزدند. دوران تحصیل و نوجوانیاش را در محله نظامآباد تهران گذراند.
درسش خوب بود و به مطالعه غیردرسی هم اهمیت میداد. خانواده افشار مذهبی بودند و به احکام دینی اهمیت میدادند. به همین خاطر بیژن نسبت به همسن و سالانش اطلاعات خوب و کاملی درباره مذهب و احکام داشت و به همین نسبت بیشتر هم مقید به احکام بود. قرآن کوچک جیبی داشت که همیشه همراهش بود و از خود جدا نمیکرد در هر شرایطی اگر زمان خالی داشت قرآن میخواند. صوت قرآنش زیبا بود.
قبل از انقلاب، در جلسات قرآن و سخنرانیهای مذهبی شرکت میکرد. گاهی اوقات پدرش برگزارکننده جلسات قرآن در مسجد محل بود. سعی میکرد همیشه نمازش را اول وقت و به جماعت در مسجد محل اقامه کند.
شوخطبع، خوشرو و پرنشاط بود و روابط اجتماعی بالایی داشت. دیگران مجذوب صحبت کردنش میشدند.
با پیروزی انقلاب اسلامی، فعالیتهای جوانان محل در مسجد شریفیه بیشتر شد.
مسجد، محل تجمع و برنامهریزی جوانان انقلابی بود و بیژن هم حضوری فعال در مسجد داشت. بعد از شروع جنگ تحمیلی، در همان روزهای اول مهرماه سال ۵۹، به ستاد جنگهای نامنظم به فرماندهی شهید چمران مراجعه کرد و بعد از آموزش، به خوزستان اعزام شد.
در یک دوره ۴ ماهه، در پاییز و زمستان ۵۹، با یک مرخصی کوتاه ده روزه میانش، درست در سختترین شرایط جبههها، به طور کامل در منطقه حضور داشت.
در آبان ماه سال ۶۰ مجدداً به ستاد جنگهای نامنظم مراجعه کرد و در خط مقدم در منطقه بستان حاضر شد.
در تاریخ نوزدهم آبان ماه سال ۶۰، در سن بیست و سه سالگی، بر اثر اصابت ترکش خمپاره به فیض شهادت نائل آمد.
پیکر مطهرش در تهران تشییع و در قطعه ۲۴ گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها تهران به خاک سپرده شد.
🌻🍃
#سی_روز_سی_شهید_۱۴
#شهید_غلامرضا_افشار
#شهدای_دفاع_مقدس
#شهدای_مسجد_شریفیه
#شهدای_استان_تهران
#روز۲۴
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid