eitaa logo
اشعار مرضیه عاطفی
484 دنبال‌کننده
262 عکس
27 ویدیو
0 فایل
💌 شما به دعوت #مادر_سادات اینجایید 💌 نذر شادی دل حضرت زهرا(س)👇 ⚘️ سلامتی و فرج امام زمان(عج)،سلامتی رهبرعزیزمان صلوات ⚘️ لینک کانال ایتا و تلگرام: @marziyehatefi آیدی مدیر👇 @marziyehatefi313 اللهم عجل لولیک الفرج🤲💚
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌺 نذر ولادت پربرکت عقیلهٔ بنی هاشم 🌺🍃 بسکه بر «ألله» با قدرت توکل میکند پیش پایش کوه احساس تزلزل میکند ماه کنج چادرش آرام میگیرد پناه بر لبش لبخندی از دلدادگی گل میکند رونمایی کرده از نام دلارایَش پدر میرسد هر کس به توصیفش تأمل میکند زینب(س) است و لحظهٔ تفسیر ایثارش مدام «عقل» کم می آورد؛ فکرِ تکامل میکند «صبر» پای مکتبش حاضر شده ست و باز هم پیش از وارد شدن قدری تعلل میکند دختر کعبه قنوتش فرق دارد با همه دستهایش را برای بندگی پل میکند حضرت أم البنین(س) بعد از خدا و فاطمه(س) در تمام کارها بر او توسل میکند وای بر آنکه به او دل داده اما سالهاست در فدایی اش شدن دارد تغافل میکند خواندمش أمّ المصائب! در کنار این لقب معنیِ غم! غصه و ماتم تنزّل میکند این دل بیچاره یک عمر است حسّ غربتِ دوری از صحن و سرایش را تحمل میکند! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
از ذکرِ علیِ (ع) در اذان میترسد از شیعهٔ آخرالزمان میترسد گرگیج👊 نشان داد که دشمن امروز مانند سگ از وحدتمان میترسد! @marziyehatefi
🍃🏴 در عزای ایام فاطمیه 🏴🍃 داغش به دل نشست و، بنیانگرِ غم ماست امسال هم دوباره، بانیِ ماتم ماست اصلا خودش از اول، هیئت نشینمان کرد عمر کمَش عزایِ، سنگین و اعظم ماست شد روضه های زهرا(س) دارالشفای عالم گرد و غبار پرچم، دارو و مرهم ماست تا کارمان گره خورد پشت درش نشستیم دریایِ استغاثه، در اشکِ نم نم ماست والله فاطمیه هم خط قرمز ما هم تا قیام مهدی(عج)؛ خطّ مقدم ماست گفتیم دردمان را، شد مادرانه درمان شد رازدار ما و یک عمر محرم ماست در کفن و دفن و برزخ، در صبح روز محشر نامش بدون تردید، در هر دو عالم ماست ایکاش که بگوید، بر پاسبانِ دوزخ زنجیر از دو پایش، بردار!...آدم ماست این داغدارِ من بود، عشق علی(ع) به دل داشت گریه کن حسین(ع)و...ماهِ محرّم ماست! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 نذر شهادت غریبانهٔ مادرسادات 🍃🏴 بیهوا آغاز شد فصل خزانِ خانه اش بسته شد دستان حیدر در میانِ خانه اش در ازای نانِ نذری ها که زهرا(س) پخته بود با هجوم انداختند آتش به جانِ خانه اش فکر و ذکرش روز و شب «الجّار ثمّ الدّار» بود سنگ بود اما دلِ همسایگانِ خانه اش کوچه ای باریک، دیواری که دودآلود بود یک درِ آتش گرفته شد نشانِ خانه اش در سکوتِ نیمه شب، آهسته، دلتنگ پدر رفت مظلومانه یار مهربانِ خانه اش عاقبت از آنچه می ترسید آمد بر سرش راهیِ تابوت شد یارِ جوانِ خانه اش خانهٔ بی فاطمه(س) شد بیت الأحزانِ علی(ع) تیره شد با کوهی از غم، آسمانِ خانه اش بغض کرد و بچه هایش را در آغوشش گرفت اشک آمد بیهوا شد میهمانِ خانه اش   گریه میکردند با هم! بیشتر اما حسن(ع)... چادری پا خورده میشد روضه خوانِ خانه اش گرچه می بوسیدشان اما غم بی مادری بود معلوم از نگاهِ کودکانِ خانه اش تشنه لب بیدار میشد نیمه شب تا که حسین(ع) آه برمیخواست فوراً از نهانِ خانه اش باز زینب(س) تکیه بر دیوار خوابش برده بود می شکست اینگونه هر آن استخوانِ خانه اش! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🌺 نذر سلطان تشنه لب عالم 🌺🍃 -لطفا حق روضه ادا شود- دلخوشی هایِ کم ِ دور و برت را بردند از دلِ باغ تمام ثمرت را بردند بر زمین خورد و همان لحظه زمینگیر شدی تیرها خوش قد و بالا پسرت را بردند علَم افتاد و تنِ علقمه را خون برداشت کمرت خم شد و قرص ِ قمرت را بردند  دست شش ماهه تکان خورد میان دستت تا که با تیرِ سه پر، بال و پرت را بردند پایِ گودال؛ به پیشانی تو سنگ زدند عمرسعد(لع) تشر زد! سپرت را بردند ضرب شمشیر به فرق سرت آسیب رساند تا در آن همهمه نام پدرت را بردند رو به زینب(س) به تنت پیرهنت شد پاره پایکوبان به سرِ نیزه «سرت» را بردند رفتی و حالِ حرم لطمه زنان ریخت به هم تا که با مشعلِ آتش خبرت را بردند شک ندارم دَله دزدانِ حرامی حتی خیمهٔ سوخته و شعله ورت را بردند حرمله(لع)شمر(لع)سنان(لع)بر شتری بی محمل خواهرت، جانِ دلت، همسفرت را بردند! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🏴 در بزرگداشت 🏴🍃 لحظهٔ وصف جوانمردی و ایثار شده بخت از روز ازل با وطنم یار شده باز هم حرف وفاداریِ بسیار شده وقت یادآوری غیرتِ سرشار شده شعله ور شد تب عشق و جنم و جرأت ما مانده در ذهن خیابان شرف و عزت ما شهر را زوزهٔ یک عده یزیدی پُر کرد هتک حرمت شد با نقشهٔ چندین نامرد یاعلی(ع) گفته و هر چند شکستیم از درد ایستادیم چه محکم وسطِ فصلی سرد تا زمینگیر شد آن فتنه و آشوبِ عظیم با بصیرت نُهِ دی خورد رقم در تقویم تا که فهمید غیوریم و کماکان بیدار نیست در مکتب ما سازش ِ با استکبار سنگی انداخت و ترسید و بنا کرد فرار دشمنی کرد و غلط کرد و شدیداً شد خوار نهراسیده از این غائله ها میهنِ ما عددی نیست به والله قسم دشمن ما خاک ما رهبری از وارث حیدر دارد إذن فرماندهی از ساقی کوثر دارد خیلِ سربازِ فدایی؛ علی اکبر دارد همت و باکری و مالک اشتر دارد مالکِ اشترمان نیمه شبی در بغداد خواب بودیم که افتاد به خاک و جان داد بیقراریم! از این غم به خدا بیماریم هر شب جمعه کلافه، نگران بیداریم... یاد آن دستِ قلم سینه زنان میباریم خاطرات بدی از سیزده دی داریم بی علمدار شدیم و خبری از او نیست علم افتاد زمین ساعتِ تلخ یک و بیست رفت و هر آنچه که میخواست گرفت از دنیا رفت و برگشت أباالفضلی و إربا إربا رهبرم گریه کنان خواند نمازی زیبا کشت ما را غم ِ «لانعلمُ إلا خیرا»... زنده شد داغ شهادت، دلمان شد بیتاب غبطه خوردیم به حالش که خریدش ارباب روضهٔ حضرت زهرا(س) به لبش بود مدام داشت از مادر سادات همین پُست و مقام عاقبت شد نفَسَش در وسطِ شعله تمام سوخت در آتش و با گریه به او داد سلام یاد آن لحظه که «در» سوخت و بر سر افتاد جان سپرد از غم ِ آن لحظه که مادر افتاد میرود روضه پس از «در» به کنارِ بستر مادری میکشد آه از سرِ شب تا به سحر میشود از ورم گوشهٔ ابرو مضطر خیره مانده ست به دیوار و ندارد باور- -که زمین خورد و زمانِ ستمی دیگر شد لگدی آمد و شش ماهه گلش پرپر شد وای از نیمه شب و بغضِ یتیمانِ علی(ع) اشکِ آهسته و دلشورهٔ پنهانِ علی(ع) بر لب آمد به خداوند قسم جانِ علی(ع) زخم ها شد سبب حال پریشانِ علی(ع) غسل میداد و همین دید کبودی ها را اشک میریخت و میگفت عزیزم زهرا(س)! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 🏴🍃 تا گِرا دادند و در وجدان و ایمان جا زدند پای قتلِ قطعیِ سردارمان امضا زدند عده ای پست نفوذي؛ با تبسم در نقاب بر تمام زحمتش ناجور پشت پا زدند خانهٔ ایرانمان را داد دستِ امنیت تیشه را نامردها بر مرهم ِ غم ها زدند مردِ رو در رو شدن با او نبودند عاقبت تیرشان را بزدلان از آن سرِ دنیا زدند شد مواجه بیهوا با کینهٔ پهبادها آتشی بر پیکرِ عشق عزیزِ ما زدند زیر نور ماه دستش شد جدا از پیکرش حضرت عباس(ع) را هم سخت بی پروا زدند رفت و از داغش ستونِ خیمهٔ دلها شکست پس گریز روضه هایش را به تاسوعا زدند ساعت از یک رد شد و رزق شهادت را گرفت در همین ساعت دقیقاً حاج قاسم را زدند! ١_و_٢٠_١٣_دی_٩٨ ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 نذر ایام فاطمیه و عزای مادرسادات 🏴🍃 چه کسی دیده جوانی بشود خون به جگر شود آزرده؛ نبیند دل خوش را دیگر چه کسی دیده بیایند و به آتش بکشند «درِ» آن خانه که هستند عزادارِ پدر رسمش این نیست به قرآن که چهل مردِ شرور با لگدهای پیاپی برسانند شرر چه کسی دیده؟!...به والله قسم جان داده... مادری را وسطِ شعله کسی دیده اگر چه کسی دیده زنی بین فشار در و میخ وضع حملش شود آغاز و شود کشته پسر من ندیدم که مریضی عوض ِ حمد شفا حاجتش مرگ شود یکسره با دیدهٔ تر چه کسی دیده که یک خانم هجده ساله نفَسَش بند بیاید نگران در بستر درد دارد که همه شهر شود دشمن او وَ نگیرد کسی از حالِ بدش هیچ خبر چه کسی دیده زنی طالبِ تابوت شود مرد خانه شود از این غم ِ سنگین مضطر هیچکس کاش نبیند که غریب و مظلوم بشود نیمهٔ شب خاکسپاری مادر! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 نذر شهادت گره گشای دو عالم 🏴🍃 -لطفا حق روضه ادا شود- پیر شد خانوم ِ خانه... حیف شد... رفت با غربت شبانه...حیف شد... دید جای دلخوشی آزار از- فتنهٔ دوره زمانه... حیف شد... حیف شد آن دستِ خیّر شد کبود با غلاف و تازیانه، حیف شد... روی پهلو شب به شب سر باز کرد زخم ها دانه به دانه... حیف شد... همدم و سنگ صبورش را علی(ع) بُرد حیران روی شانه... حیف شد... بیقرارانه سپردش دستِ خاک بی مزار و بی نشانه... حیف شد... بی توقع، با کسالت، زود رفت با محبت! بی بهانه... حیف شد... بچه ها عادت به مِهرش داشتند مادریِ عاشقانه، حیف شد... بعد از این دیگر مبدّل شد به اشک خنده های کودکانه، حیف شد!... ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 ، نذر وفات أمّ الأدبِ وَ الوفاء 🏴🍃 -لطفا حق روضه ادا شود- پسرهای مرا کشتند! دیگر- مسلمانان مرا مادر نخوانید پریشانم پریشانم پریشان مرا أم البنین دیگر نخوانید شنیدم دستِ عباسم قلم شد به خاک افتاد با پیشانی از زین بشیر از کربلا آورده سوغات برایم صد هزاران داغِ سنگین دلم آشوب شد، قلبم تکان خورد شد آن لحظه که مَشکش تیرباران حلالم کن شدم شرمندهٔ تو... «علیِ مرتضی ای شاه مردان» شنیدم قامتش شد إزباً إربا میانِ روضه می میرم بزودی چه بد کشتندعلیِ اکبرم(ع) را «اگر دردم یکی بودی چه بودی»؟! بمیرم!...ضربه هایِ کُندِ خنجر دلیل گریهٔ چشم ترم شد حسینم(ع) عاقبت لب تشنه جان داد «فلک دیدی چه خاکی بر سرم شد»؟! دلش آشفته شد؛ شد بی برادر فدای زینبم(س) تنهایِ تنها... لب گودال، آن لحظه که میخوانْد «گلی گم کرده ام می جویم او را» کنار پیکرِ بی سر، گمانم چنین گفته ست بی صبرانه، ممتد «من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد» نبودم تا ببوسم صورتش را شنیدم داشته حالِ وخیمی رقیه(س) سخت سیلی خورده از زجر(لع) «یتیمی درد بی درمان یتیمی» منِ أم البنین را پیر کرده غم ِ طفلِ رباب و اینکه شبها- -میان خواب میگوید عزیزم... لالالالا لالالالا لالالا! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🌺 نذر ولادت پناه سائلان 🌺🍃 میدهد بر جسم عالم؛ جان، گلِ یاس نبی با خودش می آورد باران، گلِ یاس نبی آمد و زد سورهٔ کوثر به دستش بوسه ای عطر نابی داد بر قرآن، گلِ یاس نبی شد پیمبر(ص) عاشقش، پیچیده شد طومارِ جهل داد بر دخترکُشی پایان، گلِ یاس نبی در حضورِ مرد نابینا حجابش حفظ شد اسوهٔ زن های با ایمان، گلِ یاس نبی مادر آل کسا، می گشت دور پنج تن پنج تن را کرد جاویدان، گلِ یاس نبی می دَوانَد ریشه در توحید هنگام سجود می برَد دل از خدا آسان، گلِ یاس نبی شد گلستان عالم بالا شبی که با وقار بست با شاه نجف پیمان، گلِ یاس نبی خواست با دست امام منتقم پیدا شود شد اگر که مرقدش پنهان، گلِ یاس نبی! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🏴 نذر وفات مظلومانهٔ زینب صغرای کربلا 🏴🍃 میان قحطیِ انسانیت؛ دریایِ دیگر داشت برایش زندگی در اوج غم معنای دیگر داشت نگاهش کرد و روحش تازه شد از آن وقارِ ناب کنارش غرقِ آرامش شد و دنیایِ دیگر داشت حسین بن علی(ع) بعد از غم بی مادری یک عمر کنار زینبش(س) یک خواهر والایِ دیگر داشت برادر را مدد میداد در روز دهم، وقتی- تک و تنها هزاران داغِ ناپیدایِ دیگر داشت پس از خود، پیش زینب(س)با بصیرت أم کلثومش(س) به طومار قیام ِ کربلا امضایِ دیگر داشت خیالش راحت از روشنگری بود و شبیهِ خود میان کاروان، خورشیدِ بی همتایِ دیگر داشت همان که دختر خیبرشکن بود و شجاعانه زمانِ گفتن از اجدادِ خود غوغایِ دیگر داشت کلامش موجز و نافذ، بیانش تیغِ برّنده کنارِ خطبه اش در کوفه عاشورایِ دیگر داشت دلش خون بود از بزم یزید(لع) و خندهٔ خولی(لع) به یاد خیزران در گوش خود آوایِ دیگر داشت پس از سیلابِ داغ و آه؛ در چشمش پس از گریه نشست ابری که پشتش سیلِ باران هایِ دیگر داشت! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅