🎥 خون نهضت 🔹 وقتی دیدند که هر شخصی را که اینها ترور کردند بازار نهضت گرمتر شد و مردم بیشتر به این نهضت اقبال کردند 📅 امام خمینی(ره) | ۲۸ آذر ۱۳۵۸ @Masafe_akhar

🎥 روایت شریعتمداری از خائنانی که تحریم های فلج کننده بر علیه کشورشان را از آمریکا درخواست کردند 🔻 مدیرمسئول روزنامه کیهان: اصل تحریم ها و همین قطعنامه ١۹٢۹ کار فتنه گران در رخداد های سال ۸۸ بود. @Masafe_akhar

خشم روشنفکرها و پادوهای امریکا از دستیابی ایران به #واکسن_کرونا تعجب ندارد، این جماعت سالهاست از هرچه باعث «اعتماد به نفس ملی» و اقتدار ایران بشود نگرانند. نمونه اش صادق زیباکلام که چند سال قبل گفته بود: «هر وقت تیم ملی در بازی های بین المللی شکست میخورد کیف میکنم» مشکل اینها اقتدار ایران است نه جمهوری اسلامی! ‌ 💬 امیرحسین ثابتی @Masafe_akhar

🎥وارثان سردار 🔻کاری از هیأت کودکانه قطره @Masafe_akhar

🎥 نماهنگ «یک و بیست» با تصاویر اختصاصی از محل شهادت حاج قاسم سلیمانی جمعه حدود ساعت یک، نیمه شب، بغداد این ماجرا صد بار در من بازخوانی شد هر بار با این جمله در اخبار جان دادم روح بلند حاج قاسم آسمانی شد... @Masafe_akhar

🎥فیلم کوتاه «دفترچه تلفن» روزها بر ما می‌گذرد و همچنان مرد میدان تو هستی... @Masafe_akhar

📸 انتشار نخستین‌بار؛ تصویری از دیدار خصوصی خانواده شهید سلیمانی با رهبر انقلاب با حضور حاج قاسم @Masafe_akhar

صحبت‌های ایت الله جوادی آملی در رابطه با رهبر انقلاب: "الحمد الله که سکان این کشتی به دست ایشونه! کسانی که خون به دل رهبری کردن فردای قیامت پاسخ همه این بدبینی‌های مردم رو باید بدن..." @Masafe_akhar

🎥⭕️سواستفاده کنندگان از نام دکتر محمد رسوا شدند سردار سعید محمد هیچ پیج رسمی ندارد @Masafe_akhar

🔰 #مرور_سریع | بیانات رهبر انقلاب دیدار دست‌اندرکاران مراسم سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی و خانواده شهید سلیمانی @Masafe_akhar

‌ دفتر آیت الله مصباح یزدی با صدور اطلاعیه‌ای اعلام کرده حال این استاد حوزه علمیه در خلال روند درمانی وخیم شده و از تمامی مؤمنین خواسته برای شفای عاجل و کامل ایشان دعا کنند. ‌ ‌ @Masafe_akhar

🔻اواخر اسفند نود و سه بود. اولین بار در تهران دیدمش ؛ در میان صفحات تاریک ذهنم آن شب سرد زمستانی مانند یک نقطه‌ی سپید درخشان میماند ؛ از ماشین پیاده شد. من اما با فاصله از او ایستاده بودم. چند نفری دورش را گرفته بودند. به رسم نیکان با تک تک آن ها احوالپرسی کرد. من از فاصله چند متری محو خنده های دلنشین و شیرینش شده بودم. لبخندهایش مرا یاد لبخندهای جادویی پدرم می‌انداخت ؛ دلگرمم می‌ساخت . از قبل آن «مَرد» را میشناختم. اما فکرش را هم نمیکردم که او هم مرا بشناسد ؛ او کجا و من کجا ... ذهنم مشغول همین چیزها بود که در یک آن نوایی آشنا به گوشم خورد: مهدی... مهدی... آقا مهدی گل ! خشکم زده بود ! نمیدانستم باید چه بگویم و چه کنم ... همه اما به من خیره شده بودند. اندکی که گذشت آرام سلام کردم. محو جلوه‌اش بودم. چشمان نافذش تا اعماق دلم را دید ؛ آن لحظات پدرم را بیش از هر زمان دیگری در کنارم حس میکردم ؛ نا خود آگاه سرم را پایین انداختم ؛ راستش را بخواهید آن بغض فرو خفته‌ی کهنه خیلی زود سر باز کرد. اشکهایم به اتکای بودن او چنان می‌جوشید که حس میکردم گریه‌ام بی پایان است ... آن دقایق ؛ تنها میخواستم بگریم ؛ بی هیچ ملاحظه‌ای ... کمی که گذشت برای اینکه حال و هوایم را عوض کند به شوخی گفت: خوب جلوی دوربین صحبت میکنی ها مهدی آقا ! امشب هم میتونی توی مراسم شعر برای ما بخونی؟ اشک هایم را با آستین لباس گرفتم. بریده بریده گفتم : بله ؛ چشم ... دستم را گرفت. چه حال عجیبی بود ؛ همراه با او از پله ها بالا رفتم ؛ باقی هم پشت سر ما می آمدند. آن شب فیلم صحبت های من در مراسم پخش میشد.من اما در کناری ، غرق در تبسم های او شده بودم. البته آن شب چشمهایش ، بارانی هم شد ؛ اشکهایش امانم را برید ؛ حال که فکرش را میکنم چه شب عجیبی بود. اشکها و لبخندها مکمل هم شده بودند !!! ساعت پنج صبح بود که خبر شهادتش را به من دادند؛ بلافاصله سراغ فیلم های همان شب رفتم. تا شب بیشتر از بیست بار نگاه کردم. آنقدر نگاه کردم و گریستم که دیگر رمقی برایم نمانده بود . گویا اشقیا دوباره یتیمم کرده بودند ... ای مالکِ سید علی ؛ من و ماندم یادِ تو ... «حاج قاسِم» ؛ نگفتی که با رفتنت بیش از پیش تنها میشویم ؟! به آن دست غرق به خونت قسم که همانند تک تک این خلق رنجور و مظلوم ؛ انتقام در میان سینه‌ام موج میزند ... به حق که او حال بیشتر از هر زمان دیگری پیش ماست ... 📝 مهدی زاده اکبر، فرزند شهید زاده اکبر @Masafe_akhar