eitaa logo
کانال جامع سخنرانی اساتید انقلابی
13.8هزار دنبال‌کننده
25.6هزار عکس
36.7هزار ویدیو
318 فایل
eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf نشر ازاد 📛اخبارداغ‌محرمانه‌سیاسی‌ما‌اینجاست!👇👇👇 @Masafe_akhar تبلیغات↙️ @masaf_tabligh ☘مطالب زیبا و انسان ساز عرفا☘
مشاهده در ایتا
دانلود
5.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 هر روز 5 دقیقه با کافی منبر 🎙کانال جامع‌ سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇 https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf 📌 (قسمت پنجم)
‌ 🔴 دلسوزی ملک الموت برای دو نفر روزی رسول خدا (ص) نشسته بود ، عزرائیل به زیارت آن حضرت آمد ، پیامبر (ص) از او پرسید: ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسان‏ها هستی ، آیا در هنگام جان کندن آن‏ها دلت برای کسی رحم آمد؟ عزرائیل گفت: در این مدت دلم برای دو نفر سوخت:اولی روزی دریا طوفانی شد و امواج سهمگین دریا یک کشتی را در هم شکست، همه سرنشینان کشتی غرق شدند، تنها یک زن حامله نجات یافت، او سوار بر پاره تخته کشتی شد و امواج ملایم دریا او را به ساحل آورد و در جزیره‏ ای افکند ، در این میان فرزند پسری از او متولد شد ، من مأمور شدم جان آن زن را قبض کنم ، دلم به حال آن پسر سوخت. دومی هنگامی که شداد بن عاد ، سالها به ساختن باغ بزرگ و بهشت بی نظیر خود پرداخت ، و همه توان و امکانات و ثروت خود را در ساختن آن صرف کرد، و خروارها طلا و گوهرهای دیگر برای ستون‏ها و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل شد وقتی که خواست از آن دیدار کند، همین که خواست از اسب پیاده شود و پای راست از رکاب بر زمین نهاد، هنوز پای چپش بر رکاب بود که فرمان از سوی خدا آمد که جان او را قبض کنم آن تیره بخت از پشت اسب بین زمین و رکاب اسب گیر کرد و مرد، دلم به حال او سوخت از این رو که او عمری را به امید دیدار بهشتی که ساخته بود به سر برد، سرانجام هنوز چشمش بر آن نیفتاده بود ، اسیر مرگ شد. در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رسید و گفت: ای محمد! خدایت سلام می‏رساند و می‏فرماید: به عظمت و جلالم سوگند که آن کودک همان شداد بن عاد بود، او را از دریای بی کران به لطف خود گرفتیم ، بی مادر تربیت کردیم و به پادشاهی رساندیم ، در عین حال کفران نعمت کرد ، و خودبینی و تکبر نمود ، و پرچم مخالفت با ما برافراشت ، سرانجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت ، تا جهانیان بدانند که ما به کافران مهلت می‏دهیم ولی آن‏ها را رها نمی‏کنیم 📚جوامع الحکایات ، ترجمه محمد مهدی اشتهاردی،ص۳۳۰ 🎙کانال جامع‌ سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇 https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf 📌
دراین مراسم عده‌ای ازمأمورین اطراف خواجه‌ربیع رامحاصره کرده بودند.به جزمأموران نظامی، خانواده کافی ویکی ازعلماهم حضورداشتند.یک درگیری لفظی بین برادرکافی و ولیان انجام شد.تصمیم گرفته شد برای دفن مکانی بکراختصاص داده شود.پس ازغسل ودفن درمحل، مراسم خاکسپاری انجام شد.دستوردادندنگذاریم مردم ازمحل دفن آگاه شوند.»      🔴 نوار‌های ممنوعه صدای سخنرانی مرحومکافی از بلندگو‌هابرای یک لحظه هم قطع نمی‌شود.همه آن‌هایی که مشتری ثابت خواجه‌ربیع هستندمی‌گویند ازموقعی که یادمان می‌آید،اینجا نوار‌های آقای کافی راپخش می‌کردندومی‌فروختند. چه زمانی که این غرفه قدیمی‌تر بودودر‌و‌دیوارش پرازعکس‌های مختلف آقای کافی.چه حالا که دستی به سر‌و‌رویش کشیده‌اند و نونوارشده است. اینکه چه کسی برای اولین‌باربه ذهنش رسیده که صوت سخنرانی‌هارادرباغ پخش کند، معلوم نیست. پرس‌و‌جو‌های ماهم خیلی نتیجه‌ای نداردوبه نقطه روشنی ختم نمی‌شود. فقط کسی که درغرفه نشسته به مامی‌گوید:این صوت را پخش می‌کنیم تاهم آن‌هایی که نمی‌دانندایشان اینجادفن است، شاخک‌هایشان تیزشودوهم اینکه اگردوست داشتندسی‌دی سخنرانی‌ها راازما بخرند. روی باغچه کنارغرفه محصولات فرهنگی می‌نشینم.مرحوم کافی دارد داستان تشرف علی‌بن‌مهزیاررا تعریف می‌کند. پیرمردی که همان نزدیکی‌هاکنار سنگ قبری نشسته،می‌آیدو کنارمان می‌نشیند.بعدازچند ثانیه‌ای سکوت می‌گوید: شما سنت قد نمی‌دهد که آقای کافی رایادت باشد. ❌ ادامه در پست های بعدی... 🎙کانال جامع‌ سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇 https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf 📌
🔴 کاهلی در نماز     بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم    ابوبصیر گفت: بعد از در گذشت حضرت صادق - علیه السّلام- پیش ام حمیده رفتم تا او را در این مصیبت تسلیت بگویم. تا چمشمش به من افتاد شروع به گریه كرد من نیز از حال او به گریه افتادم آنگاه گفت:ابا محمد، اگر حضرت صادق - علیه السّلام- را هنگام مرگ مشاهده می كردی چیز عجیبی می دیدی. در آن لحظات آخر چشم باز كرده فرمود: هر كس بین من و او خویشاوندی هست بگوئید بیاید همه را گرد من جمع كنید سفارشی دارم. ام حمیده گفت: تمام خویشاوندان آن جناب را جمع كردیم،در این موقع امام صادق - علیه السّلام- نگاهی به آنها نموده فرمود: ( ان شفاعتنا لاتنال مستخفاً بالصلوه) شفاعت ما خانواده به آن كسی كه نمازش را سبك شمارد نخواهد رسید. 📚 محاسن برقی، ج 1، ص 80   🎙کانال جامع‌ سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇 https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf 📌
در میدان فردوسی که آن زمان تقریبا آخر مشهد بود. صبح روزی که می‌خواستند جنازه را به حرم بیاورند و طواف بدهند، شهر شلوغ شد و مردم تظاهرات کردند. خوب یادم هست که در آن شلوغی یک باتوم هم قسمت من شد. خلاصه پیکر آقای کافی را ارتشی‌ها از دست مردم گرفتند و نگذاشتند به حرم برسد. تا اینجا را من خودم به چشم دیدم. اما یکی از همسایه‌هایمان، خدا رحمتش کند، تعریف می‌کرد که همان شب حدود ساعت یک‌و‌دو چند ماشین جلوی خواجه‌ربیع می‌ایستند و جنازه آقای کافی را بیرون می‌آورند و همان شب دفن می‌کنند که دیگر مردم شلوغ نکنند. حتی من شنیدم دهانه قبر را هم بتن ریختند که کسی فکر نبش‌قبر‌کردن هم نکند.» 🔴 به روایت مسئول وقت خواجه‌ربیع صحبت‌های حاج رسول درمورد دفن شبانه مرحوم کافی را اسناد به جامانده از ساواک و صحبت‌های کسانی که در آن روز حاضر بودند، تأیید می‌کند. مسئول وقت باغ خواجه‌ربیع در گفتگو با مرکز تاریخ‌شفاهی آستان قدس در‌این‌باره گفته است: «من توخونه مون خواب بودم، آن وقت سرپرست خواجه‌ربیع بودم. یک مرتبه تلفن زنگ زد پشت خط ولیان بود. گفت: چرا خوابیدی! بلند شو برو خواجه‌ربیع؟ از ساواک با ماشین آمدند دنبالم. 🎙کانال جامع‌ سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇 https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf 📌 ادامه در پست های بعدی....
🔴 دفن شبانه به همراه بتن از در باغ خواجه‌ربیع که وارد می‌شوید، درست سمت راست بقعه حجره‌مانند کوچکی است که مشخصه‌اش سه‌عدد قبر داخل آن است. قبر‌های چهار‌عضو خانواده کافی. پدر، مادر و محمد و احمد که پسر‌ها یکی تیرماه ۱۳۵۷ در تصادف فوت می‌کند و دیگری سال ۱۳۷۱. مشهدی‌ها که گذرشان به خواجه‌ربیع می‌افتد، امکان ندارد که سراغ قبر شیخ احمد‌کافی نیایند و فاتحه‌ای برایش نخوانند. خصوصا سن و سال‌دار‌ها و ریش‌سفید‌های مشهدی که به قول خودشان با صدای یا‌مهدی گفتن‌هایش و داستان‌هایی که روی منبر تعریف می‌کرده، بزرگ شده‌اند. کسانی هم که مشهدی نیستند، وقتی نزدیک بقعه می‌شوند و صدای آشنای آقای کافی، که پخش می‌شود، به گوششان می‌خورد، تازه متوجه می‌شوند که او اینجا دفن شده و قبل فاتحه خواندن برای خواجه‌ربیع، می‌روند کنار قبر مرحوم کافی. البته خیلی‌ها که سنشان به آن سال‌ها قد نمی‌دهد و خیلی در جریان تاریخ انقلاب نیستند، فکر می‌کنند که شیخ احمد‌کافی را با تشریفات کامل و احترام در خواجه‌ربیع دفن کردند درحالی‌که این‌طور نیست. اصلا ماجرای دفن شیخ احمد را از زبان حاج رسول‌حیدری بخوانید. حاجی از اهالی قدیمی خواجه‌ربیع است و درست کنار قبر مرحوم کافی، ماجرای دفن را با یک واسطه برایمان نقل می‌کند و می‌گوید: «جنازه شیخ احمد را آوردند مشهد و در یک مسجدی که اسمش خاطرم نیست گذاشتند. ❌ ادامه در پست های بعد.... 🎙کانال جامع‌ سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇 https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf 📌
🔴 برصیصای عابد کیست عاقبت آن چه شد؟ در بنی اسرائیل عابدی بود بنام «برصیصا» که مدت درازی از عمر خود را به عبادت و بندگی گذرانیده بود و کار او بجایی رسید که مریضها و دیوانگان به دعای وی بهبودی و شفا پیدا می کردند. اتفاقاً دختری از خانواده ای بزرگ، دیوانه شد و برادرانش او را به نزد همان عابد نامبرده آوردند و خواهر را درمحل عبادت عابد گذاشتند و خود برگشتند تا شاید بر اثر دعای او خوب شود. شیطان از این فرصت استفاده کرده و پیوسته برصیصا را وسوسه نموده و جمال زن را در مقابل وی جلوه می داد. بالاخره عابد نتوانست خود را حفظ کند و با آن زن زنا کرد و زن از آن عابد آبستن شد. برصیصا بر اثر وسوسه های شیطان از ترس آنکه مبادا رسوا شود او را کشت و دفن کرد. شیطان بعد از این پیش آمد به نزد یکی از برادران او رفت و داستان عابد را مفصلاً شرح داد و محل دفن خواهر آنها را نیز نشان داد. وقتی برادرها از این پیش آمد ناگوار اطلاع یافتند نتیجه این شد که مردم شهر نیز تمامی باخبر باشند و شدند و این خبر به سلطان شهر رسید. سلطان با عده ای نزد عابد رفت و از جریان جویا شد و برصیصا که چاره ای جز اعتراف نداشت به تمام کردار خود اقرار کرد. ❌ ادامه در پست های بعدی.... 🎙کانال جامع‌ سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇 https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf 📌
پس سلطان دستور اعدام وی را صادر کرد. همین که او را بالای چوبه دار بردند شیطان بصورت مردی بنزدش آمده و گفت: «آن کسی که تو را به این ورطه انداخت من بودم اینک اگر نجات می خواهی باید اطاعت مرا بنمائی.» عابد پرسید: «چکار باید بکنم؟» شیطان گفت: «یک مرتبه مرا سجده کن.» عابد سؤال کرد: «در این حال که من بر بالای دار هستم چگونه تو را سجده کنم.» شیطان گفت: «من به یک اشاره قناعت می کنم.» عابد فقط با سر اشاره به سجده کرد و در آخرین لحظات زندگی نسبت به پروردگار جهان کافر شد و پس از چند دقیقه به زندگیش خاتمه دادند. می گویند خداوند در قرآن در آیه زیر به این داستان اشاره ای می کند: «کمثل الشیطان اذ قال للانسان اکفر فلما کفر قال انی بری منک انی اخاف الله رب العالمین.» یعنی: کار آنها همچون شیطان است که به انسان گفت: کافر شو! (تا مشکلات تو را حل کنم)، اما هنگامی که کافر شد گفت: من از تو بیزارم و از خداوندی که پروردگار عالمیان است بیم دارم.(1) پی نوشت ها : 1- تفسیر منهج الصادقین منبع : واحد تحقیقاتی گل نرگس، داستان های شگفت آوری از عاقبت هوسرانی و شهوترانی، قم: شمیم گل نرگس، 1386، چاپ ششم. 🎙کانال جامع‌ سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇 https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf 📌
5.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 هر روز 5 دقیقه با کافی منبر یک (قسمت چهارم) 🎙کانال جامع‌ سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇 https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf 📌
🔴 بزرگترین عذاب زمانی اراده خدا بر این امر واقع شد که بر قومی عذاب نازل کنه، بعد از مدتی مشاهده کردند که هیچ عذابی وارد نشد! و اوضاع آرامه… پیامبر قوم، از خدا پرسید: ماجرا چیست؟ خطاب آمد: « ای نبی من! عذابی بالاتر از اینکه لذت مناجاتم را از دل خلائق بیرون ببرم، در خزانه ی خود سراغ نداشتم و اکنون این جماعت را به همان عذاب و بلا مبتلا کرده‌ام. آاااای جماعت! در این روزگار هم بزرگترین عذاب و شکنجه ی خداوند این است که « یاد امام زمان(عج) در دل ما، جایی ندارد و خلایق، آقا و صاحبشان را فراموش کرده اند... 📚 کتاب روز عالم سوز/ص۲۸۴ 🎙کانال جامع‌ سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇 https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf 📌
🔴 دفن شبانه به همراه بتن از در باغ خواجه‌ربیع که وارد می‌شوید، درست سمت راست بقعه حجره‌مانند کوچکی است که مشخصه‌اش سه‌عدد قبر داخل آن است. قبر‌های چهار‌عضو خانواده کافی. پدر، مادر و محمد و احمد که پسر‌ها یکی تیرماه ۱۳۵۷ در تصادف فوت می‌کند و دیگری سال ۱۳۷۱. مشهدی‌ها که گذرشان به خواجه‌ربیع می‌افتد، امکان ندارد که سراغ قبر شیخ احمد‌کافی نیایند و فاتحه‌ای برایش نخوانند. خصوصا سن و سال‌دار‌ها و ریش‌سفید‌های مشهدی که به قول خودشان با صدای یا‌مهدی گفتن‌هایش و داستان‌هایی که روی منبر تعریف می‌کرده، بزرگ شده‌اند. کسانی هم که مشهدی نیستند، وقتی نزدیک بقعه می‌شوند و صدای آشنای آقای کافی، که پخش می‌شود، به گوششان می‌خورد، تازه متوجه می‌شوند که او اینجا دفن شده و قبل فاتحه خواندن برای خواجه‌ربیع، می‌روند کنار قبر مرحوم کافی. البته خیلی‌ها که سنشان به آن سال‌ها قد نمی‌دهد و خیلی در جریان تاریخ انقلاب نیستند، فکر می‌کنند که شیخ احمد‌کافی را با تشریفات کامل و احترام در خواجه‌ربیع دفن کردند درحالی‌که این‌طور نیست. اصلا ماجرای دفن شیخ احمد را از زبان حاج رسول‌حیدری بخوانید. حاجی از اهالی قدیمی خواجه‌ربیع است و درست کنار قبر مرحوم کافی، ماجرای دفن را با یک واسطه برایمان نقل می‌کند و می‌گوید: «جنازه شیخ احمد را آوردند مشهد و در یک مسجدی که اسمش خاطرم نیست گذاشتند. ❌ ادامه در پست های بعد.... 🎙کانال جامع‌ سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇 https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf 📌