✍(دو قضيه عجيب!!)
از مرحوم "حاج شيخ مرتضى طالقانى" در مدرسه سيد نجف اشرف ، شنيدم كه فرمود در اين مدرسه در زمان مرحوم آقاى "سيد محمد كاظم يزدى" دو قضيه عجيب و متضاد مشاهده كردم:
🔹يكى آنكه در فصل تابستان كه عده اى از طلاب در صحن، و عدهاى بالای پشت بام مى خوابيدند، شبى از صداى هياهوى طلاب از خواب بيدار شدم، ديدم همه طلاب به سمت صحن مى روند و دورِ يك نفر جمعند، پرسيدم چه خبر شده؟
گفتند فلان طلبهی خراسانى (بنده اسم او را فراموش كرده ام) پشت بام خوابيده بوده و غلطيده و از بام افتاده است..!
🔸من هم به بالين او رفتم، ديدم صحيح و سالم است و تازه مى خواهد از خواب بيدار شود، گفتم او را خبر ندهيد كه از بام افتاده است...
خلاصه او را در حجره برديم و آب گرمى به او داديم تا صبح شد و به اتفاق او به درس مرحوم سيد حاضر شديم و قضيه را به مرحوم سيد خبر داديم
سيد خوشحال شد و امر فرمود گوسفندى بخرند و در مدرسه ذبح كنند و گوشتش را بين فقرا تقسيم نمايند،
🔹بعد از چند روز در همين مدرسه، همان طلبه يا طلبه ديگر (ترديد از بنده است) در سرداب، به روى تختى كه ارتفاعش از دو وجب كمتر بود خوابيده و در حال خواب مى غلطد و از تخت مىافتد و بلافاصله مى ميرد و جنازه اش را از سرداب بالا مى آورند..!
🍀اين دو قضيه عجيب و صدها نظير آن به ما مى آموزد كه تاثير هر سببى، موقوف به خواست آن خداوندى است كه اسباب رامؤثر قرار داده است، زيرا مىبينيم سبب قوى كه یقین به تاثير آن است مانند افتادن از پشت بام دوطبقه كه قاعدتا بايد خورد شود و بميرد، كوچكترين اثرى از آن ظاهر نمى شود چون خداى عالم نخواسته، و بالعكس، افتادن از تخت كوتاه يك وجبى –كه قاعدتا نبايد صدمه اى را وارد آورد چه برسد به كشتن– سبب مردن مى گردد...
📙داستانهای شگفت
@Masafe_akhar
داستان مرتاض هندی و امام زمان عج!
. استاد ما حجت الاسلام تهرانی میگفت دوران نوجوانی در محضر سیدعبدالکریم کشمیری بودیم این داستان رو زبان خود ایشون شنیدیم
آیت الله کشمیری میفرمود در هند یه مرتاضی بود، این توانایی رو داشت که اگر اسم شخص و مادرش رو بهش میگفتیم، بهت میگفت که طرف زندهس یا مرده و کجا دفنه. ازش چند نفر رو پرسیدیم کاملا درست جواب داد. مثلا آیت الله بروجردی رو پرسیدیم، گفت: کُم کُم. منظورش قم بود. یعنی قم هستش پرسیدیم زندهس یا مرده، گفت مرده. آیت الله کشمیری اهل کشمیر بود و زبان هندی رو بلد بود
این مرتاض این توانایی رو داشت که بفهمه منظور ما چه کسی هست. چون مثلا اسمها خیلی مشترک هستش، شاید تو کل دنیا چندهزار آدم وجود داشته باشه که اسمش محمد باشه و اسم مادرش هم مثلا فاطمه. ولی این شخص میفهمید معنا و منظور چه کسی هست. این قدرت رو داشت که شرق و غرب عالم رو ببینه و میگفت شخص کجاست و آیا روی خاک هست یا زیر خاک
آیت الله کشمیری گفت دیدیم وقت خوبیه ازش درباره امام زمان(عج) بپرسیم ببینیم حضرت کجاست و مرتاض چی میگه. گفتیم مهدی فرزند فاطمه. مرتاض یکم صبر کرد و گفت چنین کسی رو متوجه نشدم. اونی که منظور شماس این اسمش نیست. ماهم دیدیم اشتباه گفتیم، اسم امام زمان محمد هستش، مهدی لقب حضرته، مادر حضرت مهدی هم باید نرجس بگیم نه حضرت زهرا(س)
به مرتاض گفتیم، محمد فرزند نرجس. دیدیم مرتاض بعد از چند لحظه مکث، رنگ و روش عوض شد و یکم جا خورد و کمی عقب رفت چندبار گفت این کیه؟ این کیه؟ گفتیم چطور مگه؟
اینجای تعریف کردن داستان که رسید آیت الله کشمیری شروع کرد به گریه کردن
به مرتاض گفتیم این امام زمان ماست. گفت هرجای عالم که رفتم این شخص حضور داشت، همه جا بود. جایی نبود که این شخص نباشه
اللهم عجل لولیک الفرج
═══♥️ @Masafe_akhar ♥️═══
12.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ : ابوهیثم، امینِ حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآله)
👤 #حجت_الاسلام_والمسلمین_رفیعی
@Masafe_akhar
🌷 قسمتی از اعمال ماه شعبان 🌷
✅ اوّل: هر روز ۷۰ مرتبه بگويد: « اَسْتَغْفِرُاللَّهَ وَ اَسْئَلُهُ التَّوْبَةَ »
✅ دوم: هر روز ۷۰ مرتبه بگويد :
«اَسْتَغْفِرُاللَّهَ الَّذى لا اِلهَ اِلاَّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحيمُ الْحَىُّ الْقَيّوُمُ وَ اَتُوبُ اِلَيْهِ»
✅ سوم: تصدّق كند در اين ماه اگرچه به نصف دانه خرمايى باشد تا حق تعالى بدن او را برآتش جهنّم حرام گرداند.
✅ چهارم: روزه در این ماه هر مقدار که در توان شخص بود. در روایت است که پیامبر صلیاللهعلیهوآله [جز رمضان] هیچ ماهی را کامل روزه نمیگرفت، مگر ماه شعبان را. روايت شده كه در هر روز پنجشنبه ماه شعبان زينت مى كنند آسمانها را. پس ملائكه عرض مى كنند خداوندا بيامرز روزه داران اين روز را و دعاى ايشان را مستجاب گردان.
✅ پنجم: در تمام اين ماه هزار بار بگويد: « لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَلانَعْبُدُ اِلاَّ اِيَّاهُ مُخْلِصينَ لَهُ الدّينَ وَ لَوُ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»
كه ثواب بسيار دارد از جمله آنكه عبادت هزار ساله در نامه عملش بنويسند
✅ ششم: در هر پنجشنبه اين ماه دو ركعت نماز كند. در هر ركعت بعد از حمد ۱۰۰ مرتبه توحيد و بعد از سلام ۱۰۰ بار صلوات بفرستد تا حق تعالى برآورد هرحاجتى كه دارد از امر دين و دنياى خود.
@Masafe_akhar
هدایت شده از تبلیغات گسترده پایتا
هدایت شده از مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
🔥50 گیگ #اینترنت_رایگان_بگیر🔥
⭕️ 50 گیگابایت اینترنت #رایگان ایرانسل‼️
✅روش #فعالسازی 50 گیگ اینترنت رایگان در لینک زیر 👇
https://eitaa.com/joinchat/2324496457C0de9bd0c2c
https://eitaa.com/joinchat/2324496457C0de9bd0c2c
🖇سنجاق شده در کانال😍😍
مردى خدمت على عليه السلام آمد و عرض كرد:
يا اميرالمؤمنين من حاجتى دارم .
حضرت فرمود:
حاجتت را روى زمين بنويس ! زيرا كه من گرفتارى تو را آشكارا در چهره تو مى بين و لازم نیست بیانش کنی!
مرد روى زمين نوشت .
” انا فقير محتاج ” من فقيرى نيازمندم .
❤️على عليه السلام به قنبر فرمود:
با دو جامه ارزشمند او را بپوشان .
مرد فقير پس از آن ، با چند بيت شعر از اميرالمؤمنين عليه السلام تشكر نمود.
حضرت فرمود: يكصد دينار نيز به او بدهيد!بعضى گفتند:يا اميرالمؤمنين او را ثروتمند كردى !
❤️على عليه السلام فرمود:
من از پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه فرمود:مردم را در جايگاه خود قرار دهيد و به شخصيتشان احترام بگذاريد. آنگاه فرمود:من براستى تعجب مى كنم از بعضى مردم ، آنان بردگان را با پول مى خرند ولى آزادگان را با نيكى هاى خود نمى خرند.
🌺نيكى ها انسان را برده و بنده مى كند.
منبع :بحار : ج 41، ص 34
═══♥️ @Masafe_akhar ♥️═══
✨﷽✨
📚هر چیز که خوار آید ، یک روز به کار آید
✍یک روز مرد دنیا دیده ای با پسرش به سفر رفت . در راه نعل اسبی پیدا کردند و به پسر گفت : نعل را بردار شاید به دردمان بخورد . پسر گفت : ما که اسب نداریم به چه دردمان می خورد ؟ پدر نعل اسب را برداشت و به پسر هم چیزی نگفت و به راهشان ادامه دادند . در راه به روستایی رسیدند . پدر در کارگاهی نعل اسب را فروخت بی آنکه پسر متوجه شود و با پولش کمی گیلاس خرید و در پارچه ای پیچید . و به راه ادامه دادند . در بین راه هر دو حسابی تشنه شدند و آبی که همراهشان بود تمام شد .
در راه از تشنگی زیاد پسر بی حال شد و پدر گفت فاصله ی زیادی تا مقصد نمانده راهت را ادامه بده . گیلاسی را جلوی راه پسر انداخت . پسر فوراً آن را برداشت و خورد و شیرینی آن باعث شد تا به راهش ادامه دهد . پدر یک گیلاس جلوی راه او می انداخت و پسر آنها را می خورد تا به راهش ادامه دهد و قوت می گرفت .
پسر از پدر پرسید که این گیلاس ها را از کجا آورده؟ پدر گفت : تو حاضر نشدی برای برداشتن نعل اسب خم شوی اما 20 بار برای برداشتن گیلاس خم شدی این گیلاس از فروش همان نعل اسب به دست آمده به همین دلیل می گویند : هر چیز که خوار آید یک روز به کار آید
↶【به ما بپیوندید 】↷
_______________
@Masafe_akhar
6.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥 ترس حضرت علی(ع) از خدا
┄┅═✾•••✾═┅┄┈
شیخ احمد کافی
@Masafe_akhar