eitaa logo
کانال جامع سخنرانی اساتید انقلابی
13.8هزار دنبال‌کننده
25.6هزار عکس
36.7هزار ویدیو
319 فایل
eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf نشر ازاد 📛اخبارداغ‌محرمانه‌سیاسی‌ما‌اینجاست!👇👇👇 @Masafe_akhar تبلیغات↙️ @masaf_tabligh ☘مطالب زیبا و انسان ساز عرفا☘
مشاهده در ایتا
دانلود
امام یعنی این💖 روزی متوکل حضرت امام جواد علیه السلام را احضار کرده بود و گویا ایشان سوار قاطر بودند و به دربار متوکل می‌رفتند. جمعیت در بیرونِ در خیلی زیاد بود و غوغایی بود. وقتی که حضرت از دور پیدا شدند به موجب آن احترام و مهابتی که برای حضرت بود مردم، کوچه دادند و حضرت آمدند و در حال رد شدن از کوچه بودند. راوی می‌گوید: من نگاه کردم دیدم او خیلی با وقار است و همین طور سرش را پایین انداخته و می‌آید. برای دیگران باید با زور شلاق، راه باز کنند ولی برای او مردم به احترام، راه را باز می‌کنند. با خودم گفتم که آیا شیعه همین شخص را می‌گویند امام است و دارای چنین مقاماتی است؟ چه فرق می‌کند، این هم بشری است مانند ما؛ فرقش با ما چیست؟ تا این را با خودم گفتم یک وقت امام رویش را به طرف من برگرداند و فرمود: «فَقَالُوا أَبَشَرًا مِّنَّا وَاحِدًا نَّتَّبِعُهُ إِنَّا إِذًا لَّفِي ضَلَالٍ وَ سُعُرٍ؛ و گفتند: آيا تنها بشرى از خودمان را پيروى كنيم؟ در اين صورت، ما واقعاً در گمراهى و جنون خواهيم بود»(قمر/۲۴). بعد به دنبال آن یک مطلب دیگر در ذهنم پیدا شد. فوراً فرمود: «أَأُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِن بَيْنِنَا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ؛ آيا از ميان ما وحى‌ بر او القا شده است؟ نه، بلكه او دروغگويى گستاخ است»(قمر/۲۵). فهمیدم نه، امام یعنی همین‏. استاد مطهری، آشنایی با قرآن، ج۵، ص۲۵۲(با تلخیص) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم @masafe_akhar
🌹 امام زمان فرمودند به پدرت بگو انقدر غُر نزند! پدرش مخالف روحانی شدنش بود، میگفت ملا شدن آب و نان نمی شود، سید ابوالحسن اما دوست داشت یاد بگیرد علوم دینی را،هرچه بود دل را به دریا زد و رفت... رفت به حوزه ی علمیه نجف تا در آن دیار در محضر استاد زانو بزند و کسب فیض کند... اطاقی در نجف اجاره کرده بود و با سختی زندگی اش را سپری می کرد، درآمد آنچنانی نداشت و آنچه او را پایبند کرده بود عشق به مولا یش امام زمان ارواحنافداه بود و بس.. در یکی از روزهایی که از شدت فقر حتی پول خرید ذغال برای گرم کردن اطاق نداشت، پدر تصمیم گرفت سَری به او بزند و از حال و روزش با خبر بشود...  پدر رسید نجف، حجره ی محقر سید ابوالحسن، پسر پدر را احترام کرد و او را در آغوش کشید،پدر اما با دیدن اوضاع و احوال سید ابوالحسن شروع کرد به سرکوفت زدن، که چرا ملا شدی، که چرا سخنش را اعتنا نکردی، که باید در این سیاهی زمستان شبها را بدون ذغال در سرما بلرزی و خودت را با نان و تُرب سیر کنی... از پدر کنایه زدن بود و از سید ابوالحسن خودخوری، خجالت میکشید، پدرش شبی را مهمانش شده بود که هیچ چیز در بساطش نبود برای پذیرایی، در همین سرکوفت زدن ها درب اطاق بصدا درآمد، سید ابوالحسن درب را باز کرد، جوانی پشت درب بود با شتری پر از بار،ذغال و بود و همه ی مایحتاج و خوراکی، سید را که دید گفت:آقایت سلام رساندند و عرض کردند:به پدرت بگو آنقدر غُر نزند، ما در مراعات حال شیعیانمان کوتاهی نمی کنیم... آنقدر پیش خدا دستِ تو باز است آقا لب اگر باز کنم هر چه بخواهم دادی... 📚 برداشتی آزاد از سخنان شیخ مجید احمدی @masafe_akhar
🚨 کتک‌خوردن عالم بزرگ از همسر مرحوم کاشف الغطاء از بزرگترین فقیهان عالَم تشیّع بود. اصحاب خاصّش فهمیدند که این مرد بزرگ الهى، گاهى همسرش حسابى او را کتک می‌زند. یک روز چهار پنج نفر خدمتش آمدند و گفتند: آقا آیا همسر شما گاهى شما را می‌زند؟! فرمود: بله، عرب است، قدرتمند هم هست، گاهى که عصبانى می‌شود، حسابى مرا می‌زند. من هم زورم به او نمی‌رسد. گفتند: او را طلاق بدهید. گفت: نمی‌دهم. گفتند: اجازه بدهید ما زنهایمان را بفرستیم، ادبش کنند. گفت: این کار را هم اجازه نمی‌دهم. گفتند: چرا؟ فرمود: این زن در این خانه براى من از اعظم نعمتهاى خداست، چون وقتى بیرون می‌آیم و در صحن امیرالمومنین علیه‌السلام می‌ایستم و تمام صحن، پشت سر من نماز می‌خوانند، مردم در برابر من تعظیم می‌کنند، گاهى در برابر این مقاماتى که خدا به من داده، یک ذرّه هوا مرا برمی‌دارد، (کمی مغرور می‌شوم) همان وقت می‌آیم در خانه، کتک می‌خورم، هوایم بیرون می‌رود. این چوب الهى است، این باید باشد.   📙کتاب‌نفس؛ انصاریان،ص ۳۲۸ 🎙کانال جامع‌ سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇 https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf 📌
‌ 🔴 سیره_امام_جواد(ع) جود و احسان معروف ترین لقب پیشوای نهم شیعیان جواد است. آن رهبر فرزانه را به خاطر جود و عطای فراوانش به این نام خوانده اند که برگرفته از نامهای زیبای پروردگار متعال است. در فرازی از دعای امام صادق علیه السلام می خوانیم: أَنتَ اللّهُ لا اله الاّ أنْتَ الجَوادُ الماجِدُ۱ و در فرازی از دعای روز بیست و ششم ماه مبارک رمضان، همنوا با امام زین العابدین علیه السلام می خوانیم: یا اللّهُ یا جَواداً لا یَبْخَلُ یا اللّهُ لَکَ اْلأسْماءُ الْحُسنی ۲؛ خداوندا! ای بخشنده ای که در او بخل راه ندارد. خداوندا! تو دارای نامهای زیبا هستی! نام جواد یادآور جود و بخشش و احسان پروردگار متعال است که در وجود مقدس حضرت امام محمدتقی علیه السلام تجسم یافته است و کرامت و احسان پدران بزرگوارش را در اذهان زنده می کند. علی بن مهزیار می گوید: حضرت امام محمدتقی علیه السلام را دیدم که نماز واجب و غیر واجد خود را در یک قبای خز طارونی به جا می آورد و برای من هم قبای خز دیگری بخشید و فرمود: این لباس را من در موقع انجام نماز پوشیده ام. و به من فرمود: این لباس اهدائی را در هنگام نماز خواندن بپوش.۳ 📚پی‌نوشت ۱. الکافی، ج ۲، ص ۵۸۳٫ ۲. اقبال الاعمال، ص ۲۲۵٫ ۳. من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۲۶۲؛ وسائل الشیعه، ج ۴، ص ۳۵۹٫ 🎙کانال جامع‌ سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇 https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf 📌
🔴 سفیان ثوری حکایت می کند: 🌱در مکه مشغول طواف بودم، ناگاه مردی را دیدم که قدم از قدم برنمی داشت، مگر این که صلواتی می فرستاد. به آن شخص خطاب کردم: چرا تسبیح و تهلیل نمی کنی و اتصالًا صلوات می فرستی؟ آیا تو را در این خصوص حکایتی هست؟ گفت: تو کیستی خدا تو را بیامرزد؟ گفتم: من سفیان ثوری هستم. جواب داد: به جهت این که تو در اهل زمان خود غریبی، حکایت خود را به تو نقل می کنم. 🌱سالی من در معیت پدرم سفر مکه نمودیم. در یکی از منازل پدرم مریض شد و با همان مرض از دنیا رفت. صورتش سیاه شد و چشمانش کبود و شکمش آماس کرد. من گریه کردم و به خود گفتم که پدرم در غربت فوت کرد آن هم به این وضعیت، ناچار رویش را با لباسی پوشانیدم و همان ساعت خواب بر من غلبه کرد. در خواب شخصی را دیدم بی اندازه زیبا و خوش صورت بود و لباس های فاخر در برداشت. شخص مزبور نزد پدرم آمد و دستش را به صورت پدرم کشید؛ ناگهان صورتش سفیدتر از شیر شد و دستش را به شکم پدرم مسح کرد، به حال اوّلی برگشت و اراده نمود که برود. برخاستم و دامن عبای او را گرفتم و عرض کردم: ای سرورم! تو را قسم می دهم به خدایی که در همچو وقتی تو را بر سر بالین پدرم رسانید، تو کیستی؟ 🌱فرمود: مگر مرا نمی شناسی؟ من محمد رسول خدایم. پدر تو معصیت بسیار می نمود، الّا آن که به من بسیار صلوات می فرستاد. همین که این حالت به پدرت روی داد، مرا استغاثه نمود و من پناه می دهم به کسی که مرا صلوات زیاد بفرستد. پس من از خواب بیدار شدم، دیدم رنگ پدرم سفید شده و بدنش به حال اوّلی برگشته. این است از که از آن زمان به بعد من شب و روز به صلوات مداومت دارم. @masafe_akhar
🔴 حقیقت تلخی که میتوان تغییرش داد! متاسفانه امروزه یکی از معضلاتی که در جامعه ما رواج پیدا کرده، بی عفتی و بی حیایی است. اما آیا راه چاره ای وجود دارد یا فقط باید تحمل کرد؟ امیرالمومنین علیه السلام میفرمایند: «هر آن کس که عقل دارد، عفاف می ورزد؛ زیرا منشاء هر دو صفت، حرکت به سوی تعادل است.» 📚میزان الحکمه، ج ۶، ص ٣۶٢ جمله بالا کلام امام معصوم است، آن را جدی بگیریم. پاکدامنی برای یک ، مانند داشتن سواد برای یک فرد فعال در جامعه است. با دعا و زمینه سازی (که پاکدامنی یکی از شروط آن است) برای ظهور حضرت، می توانیم این اتفاق فرخنده را جلو بیندازیم. 🎙کانال جامع‌ سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇 https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf 📌
⁉️پیامبر‌(ص) در‌جواب به این سوال که کدام ملک پیش از نکیر و منکر وارد قبر مرده می شود؟ 🍃فرمود:اولین ملک که وارد قبر میت می شود، سیمایش مانند خورشید می درخشد، اسم او رومان است، هنگامی که وارد قبر شد،به میت می گوید: 🍃بنویس هر کار خوب و بدی را که انجام داده ای ‼️انگشتت قلم و آب دهانت جوهر تو، کفنت کاغذ تو، زود باش بنویس... 🔸مرده قطعه ای از کفنش را بر می دارد، آنچه از کارهای نیک انجام داده می نویسد و از نوشتن کارهای زشت حیا می کند... 🔥سپس فرشته میگوید ای خطا کار آیا آنگاه که این اعمال زشت را در دنیا انجام می دادی از پروردگارت خجالت نمی کشیدی؟ اینک از نوشتنش خجالت می کشی؟ تو دروغ می گویی، زود باش بنویس. 🔥آنگاه، همه آنچه را که در دنیا از کارهای نیک و بد انجام داده می نویسد و سپس ملک دستور می دهد: بپیچ و مهر بزن. 🔥با ناخنت مهر کن و بر گردنت حلقه وار بیانداز و تا روز قیامت همراه تو خواهد بود. 🔥چنانچه خداوند‌‌در قرآن می فرماید: ما اعمال نیک و بد هر انسانی را طوق گردن او ساختیم...(اسرا۱۳) 🔸پس از آن نکیر و منکر داخل قبر می شوند.. 📚بحارالانوار، ج ۵۹، ص ۲۳۴. 🎙کانال جامع‌ سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇 https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf 📌
🔴 ﻣﺮﺣﻮﻡ ﻛﺎﻓﻲ (ﺭﻩ) ﻭ ﻧﻘﻞ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﻱ ﺍﺯ ﭘﺴﺮ ﺟﻴﺐ ﺑُﺮ ﻧﻘﻞ ﺍﻳﻦ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺟﺎﻟﺐ، ﺍﺯ ﺯﺑﺎﻥ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﻛﺎﻓﻲ (ﺭﻩ) ﺑﻪ ﺷﺮﺡ ﺯﻳﺮ ﺍﺳﺖ: «ﻳﻚ ﺷﺐ ﺩﺭ ﺗﻬﺮﺍﻥ، ﺟﺎﻳﻲ ﻣﻨﺒﺮ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻳﻢ، ﺷﺐ ﺟﻤﻌﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﻨﺒﺮ ﺁﺧﺮﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺣﻴﺎ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻳﻢ، ﺍﺯ ﻣﻨﺒﺮ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﺁﻣﺪﻳﻢ، ﺟﻤﻌﻴﺖ ﻫﻢ ﺧﻴﻠﻲ ﺑﻮﺩ، ﻳﻚ ﻭﻗﺖ ﺩﻳﺪﻡ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺟﻮﺍﻥ ﻫﺎ، ﻣﻮﻫﺎﻱ ﺳﺮ ﻓﺮﻓﺮﻱ ﻭ ﺭﻳﺶ ﺗﺮﺍﺷﻴﺪﻩ ﻭ ﭘﻴﺮﺍﻫﻦ ﺑﻲ ﺁﺳﺘﻴﻦ ﻭ ﺍﻳﻨﺠﺎﻫﺎ (ﺑﺎﺯﻭﻫﺎ) ﻫﻢ ﺧﺎﻝ ﻛﻮﺑﻴﺪﻩ، ﻳﻚ ﻫﻴﻜﻞ ﻟﺎﺗﻲ ﻭ... ﺍﻳﻦ ﻫِﻲ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﻲ‌ﻣﺎﻟﻴﺪ، ﻣﺜﻞ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﻳﻚ ﻛﺎﺭﻱ ﺩﺍﺭﺩ . ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﺎ ﻣﻦ ﻛﺎﺭﻱ ﺩﺍﺭﻳﺪ؟ ﮔﻔﺖ: ﺣﺎﺝ ﺁﻗﺎ (ﺩﻳﺪﻡ ﺍﺯ ﺑﺲ ﮔﺮﻳﻪ ﻛﺮﺩﻩ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﻳﺶ ﺑﺎﺩ ﻛﺮﺩﻩ) ﻣﻲ‌ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﻩ ﺩﻗﻴﻘﻪ ﺧﺪﻣﺖ ﺷﻤﺎ ﺷﺮﻓﻴﺎﺏ ﺑﺸﻮﻡ. ﻛﺠﺎ ﺑﻴﺎﻳﻢ؟ ﮔﻔﺘﻢ: ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﺑﻴﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎ. ﺻﺒﺢ ﺁﻣﺪ، ﺁﻥ ﺟﺎ ﻧﺸﺴﺖ، ﺑﻨﺎ ﻛﺮﺩ ﮔﺮﻳﻪ ﻛﺮﺩﻥ. ﮔﻔﺘﻢ: ﭼﻴﻪ ﺩﺍﺩﺍﺵ؟ ﮔﻔﺖ: ﺣﺎﺝ ﺁﻗﺎ ﺍﻳﻦ ﻣﻨﺒﺮﻱ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﻓﺘﻲ ﻣﻦ ﺭﺍ ﻣﻨﻘﻠﺐ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﻛﺎﺭ ﻣﻦ ﻳﻚ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﻱ ﻫﺴﺖ ﻛﻪ ﺧﻮﺏ ﻧﻤﻲ ﺷﻮﻡ، ﻧﻤﻲ ﺩﺍﻧﻢ ﭼﻜﺎﺭ ﻛﻨﻢ، ﺍﻳﻦ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﻱ ﺑﺮﻃﺮﻑ ﺷﺪﻧﻲ ﻧﻴﺴﺖ. ﮔﻔﺘﻢ: ﭼﺮﺍ ﺩﺍﺩﺍﺵ؟ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﻳﻚ ﺷﻐﻞ ﺑﺪﻱ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺣﺎﻟﺎ ﻧﻤﻲ ﺩﺍﻧﻢ ﭼﻜﺎﺭ ﻛﻨﻢ. ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺟﻴﺐ ﺑُﺮ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﮔﺪﺍ ﺑﺎﺯﻱ‌ﻫﺎ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻧﻴﺎﻭﺭﺩﻡ ﻛﻪ ﭘﻨﺞ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﻭ ﺩﻩ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺟﻴﺐ ﺑﺮﻱ ﻛﻨﻢ، ﺩﻩ ﭘﺎﻧﺰﺩﻩ ﻗﻠﻢ ﺟﻴﺐ ﺑﺮﻱ ﻛﺮﺩﻡ، 10، 15 ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﻭ 7، 8 ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﻭ ﺍﻳﻦ‌ﻫﺎ ﻛﻪ ﺗﺎ ﻣﺪﺗﻲ ﺍﺣﺘﻴﺎﺝ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﻫﻢ ﺯﺭﻧﮓ ﺑﻮﺩﻩ‌ﺍﻡ ﺑﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺍﻳﻦ ﻗﺪﺭ ﺟﻴﺐ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﻳﻨﻄﻮﺭﻱ ﺑﺮﻳﺪﻡ ﻳﻚ ﺩﻓﻌﻪ ﻫﻢ ﻣﭽﻢ ﺑﺎﺯ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻴﺮ ﻧﻴﻔﺘﺎﺩﻡ، ﻭﻟﻲ ﺩﻳﺸﺐ ﺍﻳﻦ ﻣﻨﺒﺮ ﺗﻮ ﻣﻦ ﺭﺍ ﮔﻴﺮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ، ﻣﺮﺍ ﭘﺎﻳﺒﻨﺪ ﻛﺮﺩﻩ، ﺁﻣﺪﻡ ﺑﭙﺮﺳﻢ ﻛﻪ ﭼﻜﺎﺭ ﻛﻨﻢ؟ @masafe_akhar
🔴 تلنگر خدا یکی از خوبان و عاشقان امام زمان را رحمت کند شاید مثلا چهل سال پیش بود، سید کریم پینه دوز، هرشب جمعه به محضر آقا مشرف میشد. در بازار تهران حجره کوچک پینه دوزی داشت، امام زمان شبهای جمعه سری به حجره اش میزد و او را میدید. یک روز از صبح تا غروب پولی دشت نکرد،در حجره را تا انتهای شب باز گذاشت به امید مشتری, خبری نشد، زن و بچه گرسنه منتظرش بودند در خانه، حجره را بست و رفت سرکوچه ی خانه شان ایستاد، برف سنگینی می‌بارید گفت انقدر می ایستم تا روزی ام را مولایم حواله کند، جوانی از دور آمد و بقچه ای به او داد، گفت از طرف حضرت صاحب است، نان بود و حلوا،سید کریم میگفت عطرش آدم را مست میکند و طعم غذای بهشت دارد. نان و حلوا را هرچه میخوردند تمام نمیشد ، سفره را که باز میکردند باز همان مقدار روز اول در سفره بود، به خانمش گفت کسی بویی نبرد از این ماجرا، زن همسایه از خانمش پرسید این عطر حلوا که کوچه را برداشته از خانه ی شماست، ماجرایی دارد؟خانمش قصه را به زن همسایه گفته بود، برای وعده ی بعدی سفره را که باز کرده بودند دیگر نانی در سفره نبود. برداشتی آزاد از زندگی سید کریم محمودی ملقب به کریم پینه دوز 🎙کانال جامع‌ سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇 https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf 📌
✍امیرالمؤمنین عليه السلام: گشاده رويى و خوشرويى، بخشش، نيكوكارى و آغاز كردن به سلام، دوستى مردم را فراچنگ مى آورد 📚غررالحكم حدیث6032 🎙کانال جامع‌ سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇 https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf 📌