5.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬کلیپ: سواد رسانه ای و فضای مجازی
👤 #حجت_الاسلام_والمسلمین_تراشیون
@Masafe_akhar
.
✍ داستانی شنیدنی و واقعی ابو علی سینا
در زمان های قدیم یک دختر از روی اسب می افتد و لگنش از جایش درمیرود
پدر دختر هر حکیمی را به نزد دخترش میبرد دختر اجازه نمیدهد کسی دست به باسنش بزند
هر چه به دختر می گویند حکیم بخاطر شغل و طبابتی که می کنند محرم بیمارانشان هستند اما دختر زیر بار نمی رود و نمیگذارد کسی دست به باسنش بزند
به ناچار دختر هر روز ضعیف تر وناتوانتر می شود
تا اینکه یک حکیم باهوش و حاذق سفارش می کند که به یک شرط من حاضرم بدون دست زدن به باسن دخترتان او را مداوا کنم
پدر دختر باخوشحالی زیاد قبول می کند و به طبیب یا همان حکیم میگ وید شرط شما چیست؟
حکیم می گوید برای این کار من احتیاج به یک گاو چاق و فربه دارم شرط من این هست که بعد از جا انداختن باسن دخترت گاو متعلق به خودم شود
پدر دختر با خوشحالی قبول می کند و با کمک دوستان و آشنایانش چاقترین گاو آن منطقه را به قیمت گرانی میخرد و گاو را به خانه حکیم میبرد
حکیم به پدر دختر می گوید دو روز دیگر دخترتان را برای مداوا به خانه ام بیاورید
پدر دختر با خوشحالی برای رسیدن به روز موعود دقیقه شماری می کند
از آن طرف حکیم به شاگردانش دستور می دهد که تا دو روز هیچ آب و علفی را به گاو ندهند
شاگردان همه تعجب می کنند و می گویند گاو به این چاقی ظرف دو روز از تشنگی و گرسنگی خواهد مرد
حکیم تاکید می کند نباید حتی یک قطره آب به گاو داده شود
دو روز می گذرد گاو از شدت تشنگی و گرسنگی بسیار لاغر و نحیف می شود
خلاصه پدر دختر با تخت روان دخترش را به نزد حکیم می آورد
حکیم به پدر دختر دستور می دهد دخترش را بر روی گاو سوار کند
همه متعجب می شوند چاره ای نمیبینند باید حرف حکیم را اطاعت کنند
بنابراین دختر را بر روی گاو سوار می کنند
حکیم سپس دستور می دهد که پاهای دختر را از زیر شکم گاو با طناب به هم گره بزنند
همه دستورات مو به مو اجرا می شود حال حکیم به شاگردانش دستور می دهد برای گاو کاه و علف بیاورند
گاو با حرص و ولع شروع میکند به خوردن علف ها، لحظه به لحظه شکم گاو بزرگ و بزرگ تر می شود
حکیم به شاگردانش دستور میدهد که برای گاو آب بیاورند
شاگردان برای گاو آب می ریزند
گاو هر لحظه متورم و متورم می شود و پاهای دختر هر لحظه تنگ و کشیده تر می شود دختر از درد جیغ می کشد
حکیم کمی نمک به آب اضاف می کند
گاو با عطش بسیار آب مینوشد حالا شکم گاو به حالت اول برگشته که ناگهان صدای ترق جا افتادن باسن دختر شنیده می شود
جمعیت فریاد شادی سر میدهند دختر از درد غش می کند و بیهوش می شود
حکیم دستور می دهد پاهای دختر را باز کنند و او را بر روی تخت بخوابانند
یک هفته بعد دختر خانم مثل روز اول سوار بر اسب به تاخت مشغول اسب سواری می شود و گاو بزرگ متعلق به حکیم می شود
این نوشته افسانه یا داستانی ساختگی نیست آن حکیم کسی نیست جز بوعلی سینا طبیب نامدار ایرانی !❤️
┅❅❈❅┅
@Masafe_akhar
📚 #حـکــایـــــــت 📚
یک روز پادشاهی همراه با درباريانش برای شكار به جنگل رفتند.
هوا خيلی گرم بود وتشنگی داشت پادشاه و يارانش را از پا در می آورد.
بعد ازساعتها جستجو جويبار كوچكی ديدند.پادشاه شاهين شكاريش را به زمين گذاشت، و جام طلایی را در جويبار زد و خواست آب بنوشد ،اما شاهين به جام زد و آب بر روی زمين ريخت.
برای بار دوم هم همين اتفاق افتاد، پادشاه خيلی عصبانی شد و فكر كرد ، اگر جلوی شاهين را نگيرم ، درباريان خواهند گفت: پادشاه جهانگشا نمی تواند از پس یک شاهين برآيد ؛ پس اين بار با شمشير به شاهين ضربه ای زد.
پس از مرگ شاهين پادشاه مسير آب را دنبال كرد و ديد كه ماری بسيار سمی در آب مرده و آب مسموم است.
او از كشتن شاهين بسيار متاثر گشت.
مجسمه ای طلایی از شاهين ساخت.
بر یکی از بالهايش نوشتند :
«یک دوست هميشه دوست شماست حتی اگر كارهايش شما را برنجاند.»
روی بال ديگرش نوشتند :
«هر عملی كه از روی خشم باشد محكوم به شكست است.»
@Masafe_akhar
🔴ما کِی رشد نمیکنیم؟
1️⃣ وقتی به خاطر اشتباهاتمون تقصیر رو به گردن دیگران بندازیم.
2️⃣ برای راحتی و موندن در حوزه امنمون، به عادات و یا روابط سمی برمیگردیم.
3️⃣ ارزش خودمون رو با نظر سایرین میسنجیم.
4️⃣ اجازه بدیم ترس از شکست بهمون غلبه کنه و منفعل بمونیم.
5️⃣ همهاش به «کاش»ها فکر کنیم.
6️⃣ دائم روی چیزهایی که از کنترلمون خارج هستند تمرکز کنیم.
7️⃣ خودمون و خواستههامون رو دائم انکار کنیم
@Masafe_akhar
#حدیث
💠حاج اسماعیل دولابی:خوش حال کردن شخص محزون چه با بخشش مال چه با حرف و سخن و چه با نشستن پهلوی او کفاره ی گناهان است...
❣مردم رو خوشحال کنیم❣
@masafe_akhar
🌺 قـطـب راونـدی در ڪـتـاب " خـرائـج " روایـت نـمـوده :
🌹هنگامی که #امام_حسین علیه السلام متولد شد، خداوند متعال به جبرئیل دستور داد که با گروهی از فرشتگان بر زمین فرود آمده و ولادت او را از طرف حضرت حق به حضرت محمد صلی الله علیه و آله تبریڪ و تهنیت گویند.
🌹 جبرئیل با گروهی از فرشتگان بر زمین فرود آمدند، در این بین به جزیره ای بر خوردند، در آن جزیره فرشته ای بنام " #فـطرس " بود، خداوند متعال او را برای انجام کاری مأمور کرده بود،ولی او در مأموریتش کوتاهی کرده و بدین وسیله ، بالش شکسته بود، و او را در آن جزیره انداخته بودند.
🌹 او در آنجا مدت هفتصد سال به عبادت خدا مشغول بود، وقتی " فـطـرس " جبرئیل را دید گفت: کجا می روید؟
گفت: به حضور محمد صلی الله علیه و آله
فطرس گفت: مرا هم با خود ببر شاید آن حضرت برای من دعا کند.
🌹 جبرئیل پذیرفت ، او نیز به همراه جبرئیل به حضور پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شتافتند، وقتی شرفیاب حضور حضرتش شدند، جبرئیل جریان
فـطـرس را به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رساند.
🌺 پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: قل له: یتمسح بهذا المولود جناحه.
به او بگو: بالش را به گهواره آن مولود بمالد.
🌺 فطرس بال خود را به گهواره امام حسین علیه السلام مالید و خداوند مهربان فوری بالش را به او برگردانید، آنگاه فطرس به همراه جبرئیل به سوی آسمان پرواز کرد،
او در میان فرشتگان ، آزاد شده امام حسین علیه السلام نامیده شد.
📚الخرائج ، ج ۱ ، ص ۲۵۲ ، ح ۶
بحارالانوار ، ج ۴۴ ، ص ۱۸۲ ، ح ۷
القطره ، ج ۲ ، ص ۴۹۵ ، ح ۱۱/۹۶۱
@Masafe_akhar
✨﷽✨
🌼پشتیبان نیازمندان و یتیمان
✍سيّد عبد الوهاب بدرى گويد: امام هادی(ع) در شهر سامرا در مجالس مردم مىگشت و همواره مصيبتديدگان را دلدارى داده، نيازمندان را يارى رسانده به گدايان و مساكين ترحّم مىنمود. وى با يتيمان مهربانى كرده، شبانگاهان به در خانه بيوهگان و ناتوانان رفته، كيسههاى درهم و دينار را كه در دامن جامه خود حمل مىكرد به آنان مىداد و مىگفت:《لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً؛ پاداش و سپاسى از شما نمىخواهيم》
💥آن حضرت روزها به كار و فعّاليت مشغول مىشد. در زير اشعه سوزان آفتاب ايستاده در مزرعه خود به كار كشاورزى مشغول مىگشت تا آنجا كه عرق تمام بدن آن حضرت را تر مىكرد و چون سياهى شب آشكار مىشد به سمت پروردگار خود توجّه كرده، در حال ركوع و سجود و خشوع براى پروردگار خويش درمىآمد و پيشانى تابناك خود را بر روى سنگ و شن زمين قرار مىداد، و دعاى مشهور خود را زير لب زمزمه مىكرد كه:
«الهي مسيء قد ورد، و فقير قد قصد، لا
تخيب مسعاه ، و ارحمه و اغفر له خطأه»
پروردگارا، گنهكارى به در خانهات وارد شده، و فقيرى قصد در خانهات كرده. پروردگارا گامهايى كه به سوى تو برداشته نااميد نگردان، بر وى رحمت آور و گناهانش را بر او ببخشاى.
📚 سيرة الامام علىّ الهادى(ع)،ص۵۹
@Masafe_akhar
🔆 #پندانه
✍ بهدوش گرفتن بار سنگین نیازمندان، دلت را سبک میکند
🔹در یک شب سرد زمستانی، تاجر ثروتمندی به زیارت امام رضا (علیهالسلام) مشرف شد. هر روز به حرم میآمد اما دریغ از یک قطره اشک. دل سنگین بود و هیچ حالی نداشت.
🔸با خودش فکر کرد که دیگر فایدهای ندارد. به همین خاطر، برای برگشت بلیط هواپیما گرفت.
🔹هنوز تا پرواز، چند ساعتی وقت داشت. در کوچهای راه میرفت که دید پیرمردی بار سنگینی روی چرخدستیاش گذاشته و آن را به سختی میبرد.
🔸تاجر کمکش کرد و همزمان به او گفت:
مگر مجبوری این بار سنگین را حرکت بدهی؟
🔹پیرمرد گفت:
ای آقا! دست روی دلم نگذار، دختر دمبختی دارم که برای جهیزیهاش ماندهام. همسرم گفته تا پول جهیزیه را تهیه نکردهام به خانه برنگردم. من مجبورم بارهای سنگین را جابهجا کنم تا پول بیشتری در بیاورم.
🔸تاجر ثروتمند، همراه پیرمرد رفت و بارش را در مقصد خالی کرد و بعد هم به خانه او رفت.
🔹وقتی به خانه پیرمرد رسید، فهمید که زندگی سختی دارند. یک چک به اندازه تمام پول جهیزیه و مقداری هم برای سرمایه به پیرمرد داد.
🔸وقتی از آن خانه بیرون میآمد، خانواده پیرمرد با گریه او را بدرقه میکردند.
🔹پیرمرد گفت:
من چیزی ندارم که برای تشکر به شما بدهم. فقط دعا میکنم که عاقبتبهخیر شوید و از امام رضا (علیهالسلام) هدیهای دریافت کنید.
🔸تاجر برای زیارت وداع به حرم مطهر برگشت تا بعد از آخرین سلام، به فرودگاه برود.
🔹وقتی وارد حرم شد، چشمهایش مثل چشمه جوشید و طعم زیارت با حال خوش و با معرفت را چشید.
🆔 @Masafe_akhar
🖇 راز قبر امیرکبیر در کربلای معلی
آیت الله اراکی (ره) فرمودند:
شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت. پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟
با لبخند گفت: خیر.
◇ سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟ گفت: نه
با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟
جواب داد: هدیه ی مولایم حسین (ع) است!
گفتم چطور؟
با اشک گفت: آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند، چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد. سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید.
◇ ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! 2 تا رگ بریدند اینهمه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد.
آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین (علیه السلام) آمد و فرمود:
به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی. این هدیه ما در برزخ. باشد تا در قیامت جبران کنیم!
❗️ همیشه برایم سوال بود که امیرکبیر که در کاشان به شهادت رسید چگونه با امکانات آن زمان مزارش در کربلاست.
جواب، عشق به مولایش امام حسین (علیه السلام) بود.
📚 منبع: کتاب آخرین گفتار
@Masafe_akhar
✨﷽✨
🌼آراستگی ظاهر و لباس مناسب زن و شوهر در خانه
✍ابوخالد کابلی از اصحاب خاص امام سجاد علیه السلام نقل میکند که: یحیی ابن ام طویل دستم را گرفت و مرا خدمت امام سجاد علیه السلام برد. دیدم امام علیه السلام در خانهای با فرشهای مجلل نشسته و لباسهای گران قیمت به تن دارد. پس از مدتی برخاستیم. امام علیه السلام به من فرمود:
فردا هم نزد من بیایید!
وقتی بیرون رفتیم، سرزنشکنان به یحیی گفتم: (مرا نزد کسی بردی که لباسهای پر زرق و برق میپوشد.) و قصدم این بود که دیگر به نزد ایشان برنگردم؛ اما روز بعد، پیش خودم فکر کردم که رفتنم نزد او بی ضرر است؛ برای همین دوباره به خانه او رفتم. دیدم درِ خانه باز است. هیچ کس را ندیدم و تصمیم گرفتم برگردم. در این هنگام امام علیه السلام از داخل خانه، مرا به اسمم صدا زد و گفت: (ای کنکر، داخل شو) این اسمی بود که مادرم من را به آن نامیده بود و هیچکس جز خودم از آن خبر نداشت!
داخل شدم و دیدم دیوارهای خانه گلی است و امام علیه السلام بر روی حصیری از درخت خرما نشسته و لباسی از کرباس پوشیده است. یحیی هم نزد ایشان بود. امام علیه السلام فرمودند:
ای اباخالد، من در آستانه ازدواج هستم و آنچه دیروز دیدی، خواسته زنان بود و من نمیخواستم با آنها مخالفت کنم.
📚بحارالانوار، ج46، ص105_106.
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼 @Masafe_akhar ❅┅┅┅┄┄
✍
🔴شش حیوانی که پیامبر صلی الله علیه و آله کشتن آنها را ممنوع کرد!
🌸امام صادق(علیه السلام) روایت کردند که حضرت رسول اکرم فرمود:
⛔️ از کشتن زنبور عسل، مورچه، قورباغه، گنجشک، هدهد و پرستو بپرهیزید.
✳️زنبور عسل را به این سبب که پاکیزه میخورد و پاکیزه پس میدهد،
حیوانی است که خدای ارجمند به او وحی کرد...
✳️مورچه به این دلیل که مردم در روزگار حضرت سلیمان بن داوود(علیه السلام) به قحطی گرفتار شدند، پس هنگامی که به سوی نماز باران خواهی میرفتند،
🐜 مورچهای را دیدند که روی دو پای خود ایستاده دستهایش را به سوی آسمان بلند کرده و میگوید:
🌷 “خدایا، ما آفریدهای از آفریدگان تو هستیم و از فضل تو بینیاز نیستیم، ما را از نزد خود روزی ده و ما را به گناهان کمخردان آدمی زادگان بازخواست منما.”
🌹پس سلیمان به مردم گفت: به خانههایتان برگردید که همانا خدا بر اثر دعای دیگران به شما آب داد.
✳️ قورباغه بدین رو بود که چون بر ابراهیم(علیه السلام) آتش برافروختند، همه جانداران زمین به خدای بزرگ و ارجمند شکایت کردند و از او خواهش کردند که بر آتش آب بریزند،
🌸خدا به هیچ یک از آنان اجازه نداد مگر قورباغه که دو سوم پیکر قورباغه در انجام این کار سوخت و تنها یک سوم از پیکرش سالم ماند.
✳️شانه به سر (هدهد) به این دلیل بود که او راهنمای سلیمان(علیه السلام) به کشور بلقیس بود.
✳️گنجشک به این دلیل که یک ماه راهنمای حضرت آدم(علیه السلام) از سرزمین سراندیب به سرزمین جده بود.
✳️و اما پرستو به این سبب که گردش او در آسمان به دلیل اندوه خوردن بر ستمهایی است که روا داشتند
و عبادت او خواندن «سوره حمد» است و آیا نمیبینید که او میگوید: «ولاالضالین».
📙منبع: الخصال المحموده والمذمومه(صفات پسندیده و نکوهیده)، جلد ۱، ص ۴۴۸-۴۵۱ نوشته شیخ صدوق (ره)
✍ @Masafe_akhar