✍خواهش می کنم صبر کن!
🌺 چند لحظه بایست و به حرف هایم گوش بده. می دانم در گود میدان دعوا و بحث بوده ای. چند نفس عمیق بکش. فهمیدم که از حرفایش گوشهایت سرخ شده است. چند قدم راه برو.
🍀شنیدی و شنیدی. هرچه که دق و دلی داشت با عصبانیت و داد به رویت خالی کرد و گفت.
🔥به جوش آمدی و داغ کردی تا آمدی لب باز کنی و جواب بدهی جلویت را گرفتم. لحظه ای صبر کن.. در دعوا ، حلوا خیرات نمی کنند.
💞نکندبه لانه ی عشق تان آتش بیاندازی! نکند حرمت و احترام ها را بشکنی و پل ها را خراب کنی! می دانم حرص دارد که چرا او همه آن کارها را کرده است.
🌸اما ...اما ... تو مقابل به مثل نکن!
تو قوی تر از آن هستی که بدی را به بدی جواب دهی. تو عاقل تر از آن هستی تا جرقه ای کوچک را به آتشی پر شراره تبدیل کنی. تو فهیم تر از آن هستی که به هیجانات سطحی بهای گران دهی.
#زندگی_بهتر
#همسرداری
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨همسر شهید یوسف کلاهدوز می گوید: اوایل زندگی درست بلد نبودم غذا درست کنم. یادم هست بار اول که خواستم تاس کباب درست کنم، سیب زمینی ها را خیلی زود با گوشت ریختم. یوسف که آمد، رفتم غذا را بیاورم، دیدم همه سیب زمینی ها له شدند. خیلی ناراحت شدم و رفتم یک گوشه ای شروع کردم به گریه کردن.
یوسف آمد و پرسید:« چه شده؟» من هم قضیه را برایش تعریف کردم. او حسابی خندید، بعد هم رفت غذا را کشید و آورد با هم خوردیم. آنقدر پای سفره مرا دلداری داد و از غذا تعریف و تمجید کرد که یادم رفت غذا خراب شده بود.
یوسف هیچگاه به غذا ایراد و اشکال نمی گرفت. حتی گاهی پیش می آمد که بر اثر مشغله زیاد، دو روز غذا درست نمی کردم، ولی او خم به ابرو نمی آورد. بارها از او پرسیدم: چه دوست داری برایت درست کنم؟ می خندید و می گفت: «غذا، فقط غذا» می گفت: «دوست دارم راحت باشی.»
📚 نیمه پنهان، ش ۷۸، صص ۲۶
#سیره_شهدا
#همسرداری
#شهید_یوسف_کلاهدوز
🆔 @tanha_rahe_narafte
👨👩👧👦 خانواده خوب
🌺 خانواده خوب یعنی زن و شوهری که با هم مهربان باشند، با وفا و صمیمی باشند و به یکدیگر محبت و عشق بورزند.
✨در استحکام بنیان خانواده، زن و شوهر بیشترین نقش را دارند. با گذشت خودشان، با همکاری خود، با مهربانی و محبّت و اخلاق خوب خودشان- که از همه مهمتر هم محبّت است- می توانند این سازگاری را همیشگی بکنند.
🎤 مقام معظم رهبری (مدظله العالی)۱۲آذر۱۳۷۷
#محبت
#زندگی_بهتر
#همسرداری
🆔 @tanha_rahe_narafte
🌸چشم پوشی از عیوب🌸
اوایلِ ازدواجمان بود. فکر می کردم اینکه می گویند زن و شوهر مثلِ رفیق می مانند یعنی هر حرفی را می شود به همسرم بگویم. حتی کوچکترین دلخوریهایم از خانوادهی همسرم را با بدترین حالت به او می گفتم. همیشه انتظار داشتم که او هم هیچی نگوید و همیشه بگوید حق با شماست.
همسرم همیشه موقع درد دل گفتنهایم ساکت بود تا اینکه روزی در مهمانی خانوادگی حسابی از رفتارِ خواهرِ همسرم دلخور شدم. بعد از مهمانی با همسرم در ماشین نشستیم. من گفتم: چرا خواهرت بهم بی احترامی کرد و خنده خنده خواست به همه بفهمونه من شلخته ام.
مرتضی مثل همیشه با آرامش به حرفام گوش داد. وقتی ساکت شدم. گفت: خب مریم جونم آروم شدی؟
گفتم: تا خواهرت ازم معذرت خواهی نکنه، آروم نمیشم.
روکرد به من و گفت: یادته یه بار خونهی بابات بودیم و عمو محمدت اینا هم خونشون بودن، موقعِ خداحافظی داداشت ما رو بدرقه نکرد؛ ولی دقیقا چند دقیقه قبلش عموت اینا رو تا سر خیابون بدرقه کرد؟
گفتم: خب که چی؟ اون سنش کمه و متوجه نیست.
گفت: باشه. یادته تو مراسمِ ختمِ پدر بزرگت بابات اینا یه تشکرِ خشک و خالی بابتِ کمکام نکردن؟
گفتم: داغدار بودن و حواسشون نبوده.
همیشه مرتضی موقع رانندگی حواسش به جلو بود. برگشت.نگاهی به من کرد و پرسید: من تا حالا اینا رو بهت گفته بودم؟ یا گله از خانوادهات پیشت کرده بودم؟
خجالت زده و با صدایی آرام گفتم: خب نه.
با لحنی آرام و پر محبت گفت: مینا جون من چون تو و زندگیم رو دوست دارم هیچ وقت به خاطرِ این اتفاقای کوچیک و بی ارزش به تو گله نمیکنم. چون میدونم اینجوری مشکلی حل نمیشه. فقط هم تو دلخور میشی و هم الکی بینمون کدورت پیش میاد. من به خاطره عشقم به تو و کلام امام رضا علیه السلام* از رفتارای خانوادهات میگذرم. چیزی به روم نمیارم. چیزیم به شما نمیگم.
با حرف هایِ همسرم آرام شدم و به خاطرِ رفتار تندم ازش معذرت خواستم. از آن روز با خودم عهد بستم، هیچ وقت عیب های خانوادهی همسرم را به دل نگیرم و به خاطرِ خدا و همسرم از این عیوبشان چشم پوشی کنم. با گذشتِ زمان آثارِ آرام بخشِ این تصمیم را در زندگیم حس کردم.
*امام رضا عليه السلام: فى قَوْلِهِ تَعالى: (فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَميلَ) ـ: عَفْوٌ مِنْ غَيْرِ عُقوبَةٍ وَ لا تَعْنيفٍ وَ لا عَتْبٍ؛ درباره آيه «پس گذشت كن، گذشتى زيبا...» فرمودند: مقصود، گذشت بدون مجازات و تندى و سرزنش است.
📚أعلام الدين، ص ۳۰۷.
#همسرداری
#زندگی_بهتر
🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
💌شما
از:گمنام🌺
به:منجی عالم بشریت🌸
💐سلام بر گل سرسبد هستی
✨سلامٌ علیکم امام عزیز تر از جانم
🌼بهار نزدیکه و همه به تلاطم افتاده ایم تا خودمان را برای بهار آماده کنیم غافل از اینکه اگر بهار می آید بخاطر گل روی شماست...
🌹امسال باید جور دیگه خونه دلمون رو بتکونیم آنقدر تمیز که جز مهدی فاطمه کسی راه پیدا نکند...
🌷خدایا توفیق معیت با امام را عنایت بفرما تا ما هم مزه ی زنده بودن و زندگی را بچشیم🤲🏻
🌼🌼🌼🌼🌼💐💐💐💐
شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ #نامه_خاص در فضای مجازی منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید.
#نامه_خاص
#امام_زمان ارواحناله الفداء
#مناجات_با_منجی
🆔 @parvanehaye_ashegh
🌨ای ابر چه سخاوتمندانه پاره ای از وجودت را می بخشی؟!
🕋همان سخاوتی که از خدای هستی بخش آموختی.
🍀چنان سخاوتی را از خدا می طلبم.
#کوته_نوشت
#صبح_طلوع
#نکته
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️نظم و انضباط
🌸 یکی از مهم ترین امور در جهت استحکام خانواده، داشتن نظم و انضباط در کارهاست. موفقیت در زندگی هم در گرو نظم و ترتیب است. منظم و مرتب بودن کمکی است برای رسیدن به اهداف یک زندگی. نظم همان آراستگی، پیراستگی، پیوستگی وانضباط در شئون مختلف زندگی است.
🔹حضرت علی(علیه السلام) در وصیت نامه خود به نظم اشاره کرده است تا جایی که آن را در کنار تقوای خدا قرار داده است و سفارش مؤکد نسبت به آن داشته است. امام على عليه السلام ـ در وصيت به امام حسن و امام حسين عليهما السلام نوشت : اُوصِيكُما و جَميعَ وُلدي و أهلي و مَن بَلَغَهُ كِتابي ، بتَقوَى اللّهِ و نَظمِ أمرِكُم؛ شما و همه فرزندان و كسانم و هر كه را نوشته ام به او رسد، به تقواى خدا و نظم داشتن در كارتان سفارش مى كنم.
📚نهج البلاغه ، حکمت۴۷
🍀برای ایجاد نظم در زندگی می توان از موارد زیر کمک گرفت:
🍀1- متعهد بودن
خودتان را موظف بدانید در تمام کارها و برنامه های زندگی نظم و ترتیب داشته باشید. از خورد و خوراک گرفته تا جسم ، روح و عواطف. حواستان به سخن گفتن هایتان باشد و افکارتان را کنترل کنید و از افکار منفی را از خود دور کنید.
🍀2- تمرکز بر روی اهداف
در ابتدای صبح که از خواب بیدار شده اید اهداف خود را در ذهن خود یادآوری کنید. شب ها هم قبل از خواب نیز اهداف خود را مرور کنید. همین مرور کردن ها انرژی و توان مضاعف به شما می دهد.
🍀3- استراحت کافی
برای موفقیت در کارها فکر و جسم شما باید استراحت کافی داشته باشد. اگر استراحت شما به اندازه باشد به آرامش دست خواهد یافت. هر چه آرامش بیشتر باشد موفقیت در کارها بیشتر خواهد شد.
🍀4- یادداشت کردن دغدغه ها
هر چه دغدغه ذهنی تان هست روی کاغذ بیاورید تا از شرّ آن خلاصی یابید و برای آن ها راه حلی اتخاذ کنید. شما با انجام این کار آرامش را مهمان خود کرده اید.
🍀5- برنامه ریزی
برای زندگیتان برنامه ریزی داشته باشید. کارهایی که نیاز به انرژی بیشتری دارد در اولویت برنامه تان و ابتدای کارهایتان قرار دهید.
🍀6- غذای مناسب
تغذیه مناسب و مفید که مواد مغذی و ویتامین های مورد نیاز بدن را تأمین کند خود کمک کننده است به ایجاد نظم در زندگی.
🍀7- نحوه شروع
از کارهای کوچک برای ایجاد نظم در زندگی شروع کنید. مثلا: تمیز نگه داشتن اتاق ها و یا مرتب نگه داشتن کتاب های قفسه های کتابخانه و... اگر این کارها برایتان عادی شود کارهای بزرگتر را به مرور زمان می توانید انجام دهید.
🍀8- عملی کردن تصمیم ها
هر برنامه ریزی که کردید درنگ نکنید و بلافاصله آن را انجام دهید.
#زندگی_بهتر
#نظم_و_آراستگی
#ارتباط_با_فرزندان
🆔 @tanha_rahe_narafte
👇پیامبر چگونه با کودکان رفتار می کرد؟
🌸یکی از بهترین روشهای پرورش درست عواطف کودک، نوازش و ابراز محبت به آنان است؛ زیرا همانگونه که کودک به غذاهای جسمی نیاز دارد، به غذاهای روحی نیز نیازمند است و مهربانی با وی، بهترین غذای روحی برای کودک است؛ زیرا کودک از بوسیدن، بوییدن و در آغوشگرفتن خشنود میشود و لذت میبرد. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) افزون بر دستورهایی که در این باره به پیروان خود میداد، در عمل به آنها نیز پیشگام بود.
✨ابنعباس میگوید: «نزد پیامبر بودم. فرزندش ابراهیم بر زانوی چپش و امام حسین (علیهالسّلام) بر زانوی راستش قرار داشت. آن حضرت گاهی ابراهیم را می بوسید و گاهی امام حسین (علیهالسّلام) را میبوسید.»
📚 ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۲۳۴.
#ارتباط_با_فرزندان
#سیره_معصومین
#پیامبر_اکرم صلی اللَّه علیه و آله
🆔 @tanha_rahe_narafte
🤔پروردگارا! کدام عمل نزد تو برتر است؟
🌸الإمامُ الصّادقُ عليه السلام : قالَ موسَى بنُ عِمرانَ عليه السلام : يا ربِّ؛ أيُّ الأعمال أفضَلُ عِندَكَ ؟ فقالَ : حُبُّ الأطفالِ ؛ فإنَّ فِطرَتَهُم على تَوحيدي ، فإن اُمِتُّهُم اُدخِلْهُم برَحمَتي جَنَّتي .
امام صادق عليه السلام : موسى بن عمران عليه السلام گفت: پروردگارا! كدام عمل نزد تو برتر است؟ فرمود: دوست داشتن كودكان؛ زيرا سرشت آنان بر توحيد من است و اگر آنها را بميرانم، به رحمت خود به بهشتشان مى برم.
📚 بحارالانوار،ج۱۰۳،ص۱۰۵،ح۱۰۴
#حدیث
#ارتباط_با_فرزندان
🆔 @tanha_rahe_narafte
🔔 زنگ خطر
🍃برگه ای همراه دستان بزرگی روی میز قرار گرفت. فرشاد سرش را بلند نکرد. آقای فرهمند با برداشتن دستش مثل حلزون ردی از خود بجا گذاشت. روی برگه خیس، نمره های ناپلئونی رژه می رفتند. 8، 10، ... نمره 8 فرشاد را یاد چشم و ابروی درهم گره خورده پدر انداخت. گوشت و استخوان های مدادی اش با یاد فریاد پدر لرزید:" پسره بی عرضه از پسرعمت، احمد یاد بگیر. قدش نصف تو ولی عرضه اش ده برابر تو. " فرشاد دستش را مشت کرد و چشم هایش را بست.
🌸 همسن بودن احمد با او کار دستش داده بود. در همه چیز با او مقایسه می شد. همیشه نمره هایش بیست بود. در کارهای خانه و بیرون از خانه به پدر ومادرش کمک می کرد. فرشاد وقتی کاری را انجام نمی داد یا نمره ای کم می آورد،پدر با آوردن اسم احمد و کارهایش او را چه در جمع چه در تنهایی خرد می کرد.
🍃جواد با دیدن حرکات و چشم های بسته فرشاد، سقلمه ای به او زد و گفت:" چته پسر؟ "
🌸فرشاد دستش را روی کارنامه گذاشت و آن را مچاله کرد. جواد چشمانش گرد شد و سرش را به سمت آقای فرهمند چرخاند. صدای مچاله شدن کاغذ دستش را روی هوا متوقف کرده بود. آقای فرهمند بدون اینکه رویش را برگرداند، گفت:" کارنامه هاتونو بدین پدراتون امضاء کنن و بیارید."
🍃 در راه برگشت از مدرسه جواد به فرشاد گفت:" کارنامتو چی کار می کنی؟ " فرشاد دسته کیفش را فشرد :" خودم امضاء می کنم." جواد خیره به نیمرخ پر اخم فرشاد گفت:" می فهمن اونوقت خر بیارو باقالی بارکن. جواب آقا معلم و باباتو باید با هم بدی. بده بابات امضاء کنه فوقش دو تا پس گردنیم می خوری."
🌸فرشاد از جواد فاصله گرفت، گفت:" اگه پس گردنی و کتک مفصلم می زد بهتر از این بود که دم به دقیقه احمد رو بکوبه تو سرم."
🍃هنوز حرف فرشاد تمام نشده بود که احمد را دید. فرشاد زیر لب گفت:" اَکِهی این اینجا چی کار می کنه. " احمد خندان به سمت فرشاد رفت، گفت:" سلام، چندم شدی؟"
🌸فرشاد و جواد به همدیگر نگاه کردند، فرشاد پرسید:" منظورت چیه؟ " احمد گفت:" شاگرد چندم شدی؟ من اول شدم. مامانم به بابات گفته برام یِ دوچرخه 24 دنده ای بیاره."
🍃جواد زیر گوش فرشاد گفت:" کارت تمومه بابات در جریانه اومدن کارنامست." جواد خداحافظی گفت و رفت. احمد منتظر به فرشاد چشم دوخت. فرشاد بدون توجه به او راهش را کج کرد. احمد با صدای بلند گفت:" داری فرار می کنی؟"
🌸فرشاد کارنامه اش را درون جیب میان مشتش فشرد. برگشت، گفت:" برای چی فرار کنم. جایی می خواستم برم که به لطف شما پشیمون شدم." از موقعی که به خانه رسیده بودند، مدام به ساعت نگاه می کرد. لبش را می جوید. منتظر بود پدر برسد. مادر سراغ کارنامه اش را نگرفته بود. احمد مثل آینه دق روبرویش نشسته و به تلویزیون خیره بود. تحمل حرف شنیدن از پدر در مقابل احمد را نداشت.
🍃 صدای به هم خوردن در حیاط، احمد را مثل جت به حیاط کشاند. صدای زنگ دوچرخه، زنگ خطر را برای فرشاد به صدا درآورد. فرشاد هم به حیاط رفت تا لااقل مادر خوار شدنش جلوی احمد را نبیند. سلام کرد و قبل از اینکه پدر سؤالی کند، کارنامه مچاله شده را جلوی او گرفت، گفت:" دو،سه تا درس افتادم مثل احمدم نه زرنگم نه درسخون؛ ولی نقاشی بیست شدم." احمد و پدر هاج و واج به فرشاد نگاه کردند. بغض گلویش را می فشرد؛ نمی خواست اشکش را ببینند. شق و رق بدون اینکه اجازه بدهد قطره ای اشک از چشمانش جاری شود از در خانه بیرون رفت. به محض بستن در سد اشک هایش شکست و چشمانش بارانی شد.
#ارتباط_با_فرزندان
#داستان
🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
🌺سلام مولای من!
🌿ترس من از بی هوای تو بودن است!
میشود هوای ما را داشته باشید؟
🌨می شود ما را زیر چتر بارانی نگاهتان، بگیرید؟!
✨مولای من به ما رحم بفرما.
🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ #نامه_خاص در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید.
#نامه_خاص
#امام_زمان ارواحناله الفداء
#مناجات_با_منجی
🆔 @parvanehaye_ashegh
✨نور می طلبم
و نور را تنها از تو می شود طلب نمود.📖
#کوته_نوشت
#نکته
#صبح_طلوع
🆔 @tanha_rahe_narafte