💫 آسمانی شدن
🌺زندگی کن، برای بزرگ شدن
🌸آسمانی شدن، رشد کردن
ریشه دار شدن، مهربانی کردن
درخشیدن و محبت کردن
🌼در یک کلام برای خدایی شدن گام بردار
#صبح_طلوع
#به_قلم_افراگل
#عکسنوشتهکوثر
🆔 @tanha_rahe_narafte
۲۶ تیر ۱۴۰۰
💠صدقهای از جنس لبخند
✅ زن و شوهر خوب است همیشه در برخورد با یکدیگر لبخند داشته باشند.
🔘همین لبخند میتواند زمینه گرم بودن بیشتر کانون خانواده را فراهم کند.
🔘با دیدن لبخند، احساس رضایت به طرف مقابل دست میدهد.
❇️پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند : ﻟﺒﺨﻨﺪﻫﺎی ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﺑﺎ یکدیگر ﯾﺎ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺧﺪﺍﺣﺎفظی ﺻﺪﻗﻪ ﺍست و ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﻧﻔﺎﻕ فی ﺳﺒﯿﻞ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺭﺯﺵ ﺩﺍﺭﺩ.
📚کافی ﺝ۵ ﺹ۵۶۹
#همسرداری
#ایستگاه_فکر
#به_قلم_بهاردلها
#عکسنوشتهکوثر
🆔 @tanha_rahe_narafte
۲۶ تیر ۱۴۰۰
☺️اخم نکن خانوم، بخند و بخارون💐
باز شوهر بیبهانه
با نگاهی عاشقانه
گفت و گوی همسرانه
با سر انگشتش نشانه
میدهد بر پشت اشاره
لمس کن، بانوی خوب نازدانه
#طنزک
#طنز_خانواده
#همسرداری
#عکسنوشته_صدف
#به_قلم_افراگل
🆔 @tanha_rahe_narafte
۲۶ تیر ۱۴۰۰
✍️آراسته بودن
🍀روی چمن ها خوابیده و به آسمانِ آبی لاجوردی چشم دوخته بود. خنکای چمن های زیر پهلویش و نسیم ملایمی که از لابه لای برگ های درختان سر به فلک کشیده بالای سرش، به صورتش می خورد او را در لذتی ژرف فرو برده بود. اولین بار است که به بوستان بانوان آمده،تا دوستان دوران دبیرستانش را ببیند.
🌼صدای شاد فاطمه، او را از خیالات شیرین بیرون کشید، از جا به تندی جهید تا فاطمه را در آغوش کشد و بوی بهترین دوست دوران زندگی اش را استشمام کند. لبخند روی لب های گوشتی فاطمه او را دوست داشتنی تر کرده بود. او نیز لبخند را مهمان لبانش کرد.
جیغ پُر از شادی و شعف فاطمه توجه اطرافیان را به سوی خود کشانده بود؛ ولی او بی خیال همه، انگار می خواست با تمام وجود خاطره دلنشین آن لحظه را در ذهن خود به خاطر بسپارد.
🌺بعد از خوش و بش کردن، زانو به زانوی هم روی چمن ها نشستند و در چشمان هم نگاه کرده و از هر دری صحبت کردن. زینب که حالا فهمیده بود فاطمه کارشناس امور دینی است، به یاد سمیه و زندگی درب و داغونش افتاد که هر آن احتمال می رفت از هم بپاشد. شروع کرد از او گفتن، از بی مبالاتی اش در ارتباط با نامحرمان و از نارضایتی اش از زندگی اش.
🌸فاطمه که با دقت به سخنان زینب گوش می داد گفت: نمیشه یِ طرفه به قاضی رفت، تو داری تموم تقصیرا رو به گردن سمیه میندازی کمی از همسرش بگو تا بهتر بتوونم راه حل ارائه بدم.
زینب شروع کرد از همسر سمیه گفتن: راستش همسرش آدم خوبیه. به نظر میاد خوش اخلاقه. فقط اینو بگم که آراسته و مرتب نیست. اونم شغلش اقتضاء می کنه چون تعویض روغنی داره.
❄️زینب که انگار مشکل اصلی را فهمیده باشد با تکان دادن سرش به حالت تأسف، گفت: بعضی مردا فکر می کنن آراستگی فقط مال زنه؛ در حالی که اسلام به آراسته بودن هر دو تأکید داره و آراسته نبودن مرد رو دلیل بی حیایی و کمرنگ شدن پاک دامنی زن میدونه.(۱)
زینب که انگار به کشف بزرگی رسیده است تا با کمک همسرش زندگی سمیه را نجات دهد، نگاهش به در ورودی پارک افتاد که بقیه دوستانش شاد و سرحال به طرف آن ها می آیند.
☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
🔹(۱)قال الإمام الكاظم عليه السلام:تَهِيئَةُ الرَّجُلِ لِلمَرأَةِ مِمّا يَزيدُ في عِفَّتِها .
🔸امام كاظم عليه السلام فرمود: آراسته بودن مرد براى زن، از عواملى است كه بر پاك دامنىِ زن مى افزايد.
📚بحار الأنوار، ج۷۹، ص۳٠۷، ح۲۳
#همسرداری
#داستانک
#به_قلم_افراگل
🆔 @tanha_rahe_narafte
۲۶ تیر ۱۴۰۰
هدایت شده از نامه خاص
💌شما
از: سوری
به: منجی عالم بشریت
سلام آقای مهربانیها!
مثل شما مهربان بودن و از خطاها گذشتن چه خوب است؛
کاش قدری شبیه شما شوم. نگذشتنها و نبخشیدنها، کینه ها و آزرده خاطر بودنها بخاطر نداشتن قلبی چون آینه است؛
مهربانم از شما میخواهم از من بگذرید و قلبی چون آینه، آب روان، نور و پاک به این سراپا تقصیر دهید.
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ #نامه_خاص در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید.
#نامه_خاص
#امام_زمان ارواحنا له الفداء
#مناجات_با_منجی
🆔 @parvanehaye_ashegh
۲۶ تیر ۱۴۰۰
✨زمین مطهر
⚫️صدای لا اله الا اللّه فرشتگان بلند می شود. تابوتی روی شانه ها به سمت بقیع تشییع می شود. باز هم بقیع، چه قدر این خاک قداست دارد! چه قدر این نقطه از زمین، مطهّر است! آرامگاه آسمانیان زمینی، مأمن افلاکیان خاک نشین.
◾️وای اگر لب باز کند، چه عقده ها که می گشاید، چه رازها که فاش می کند و چه گنج های پنهانی که آشکار می سازد!.........
🏴 شهادت جانسوز امام باقر علیه السلام بر شیعیان آن حضرت تسلیت
#امام_باقر علیهالسلام
#شهادت_امام_محمد_باقر علیهالسلام
#عکس_نوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
۲۷ تیر ۱۴۰۰
✨ حیوانات را اذیت بکنیم؟
🌹شب بود. با علی آقا پشت تویوتا نشسته بودیم و راننده به سرعت میرفت که ما را به بچههایی که توی خط فاو منتظرمان بودند برساند. داشتیم چرت میزدیم که صدای ترمز ماشین با صدای ناله یک حیوان قاطی شد.
🌺تا پیاده شدیم روباهی لنگ لنگان خودش را لا به لای علفهای کنار جاده مخفی کرد. توی تاریکی با علی آقا و راننده دنبال روباه زخمی بودیم.
☘می، خواستیم به علی آقا بگوییم که برگردیم؛ اما صدای گریه علی آقا پشیمانمان کرد. میگفت: «با آن پای شکسته کجا رفته؟ اگر مادر باشد و بچههایش منتظر؛ چه کسی شیرشان دهد؟!»
🌿شب از نیمه گذشته بود و ما دنبال یک روباه پا شکسته که پیدایش هم نکردیم.
راوی: شهید علی خوش لفظ؛ هم رزم شهید
📚دلیل؛ روایت حماسه نابغه اطلاعات عملیات سردار شهید علی چیت سازیان، نویسنده: حمید حسام،صفحه ۱۴۰
#سیره_شهدا
#شهید_علی_چیت_سازیان
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
۲۷ تیر ۱۴۰۰
💠نهادینه کردن نظم
✅پدر و مادر عزیز، نهادینه کردن نظم، با سختگیری بیش از حد، تفاوت دارد.
🔘اگر آنقدر در تمیزی خانه وسواس خرج کنیم که کودکمان حتی موقع بازی، دچار ترس و تنش باشد، قطعا راه را اشتباه رفتهایم.
🔘علاقه به حفظ نظم، طبق وصیت امیر المؤمنین علی علیهالسلام (۱) سخنی است، وسواس فکری و وسواس در امور منزل سخنی دیگر.
✅مراقب خلط این مباحث و تاثیر منفی آن بر زندگی و کودکانمان باشیم.
☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
🌺(۱)از وصیتهای آن حضرت است به حسن و حسین علیهما السّلام وقتی که ابن ملجم لعنة اللّه علیه به او ضربت زد:
«أُوصِیکُمَا وَ جَمِیعَ وَلَدِی وَ أَهْلِی وَ مَنْ بَلَغَهُ کِتَابِی بِتَقْوَی اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِکُمْ وَ صَلَاحِ ذَاتِ بَیْنِکُمْ ...؛
🌸شما و همه فرزندان و خاندانم و هر که این وصیتم به او میرسد را به تقوای الهی، و نظم در زندگی، و اصلاح بین مردم سفارش میکنم.»
📚نهج البلاغه، نامه ۴۷
#ایستگاه_فکر
#ارتباط_با_فرزندان
#به_قلم_ترنم
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
۲۷ تیر ۱۴۰۰
⚫️ یا امام باقر علیهالسلام
همه دار و ندارت کربلاییست
و داغ ماندگارت کربلاییست
اگرچه قبر پاکت در مدینه ست
غریبی مزارت کربلاییست
✍ زهرا آراستهنیا
#امام_باقر علیهالسلام
#شهادت_امام_محمد_باقر علیهالسلام
#عکسنوشته_مقداد
🆔 @tanha_rahe_narafte
۲۷ تیر ۱۴۰۰
✍️گلدان
🌺صدای تق و شکسته شدن چیزی زهره را از آشپزخانه به هال کشاند. تکه های لاجوردی گلدان از گوشه دیوار تا وسط فرش کرم رنگ پخش شده بود. زهره با اخم به مینا نگاه کرد.
🌸مینا در خودش جمع شد، انگشتهایش را در هم پیچید. زهره فریاد زد: « گلدونی که دوستش داشتمو واسی چی شکوندی؟ » مینا با بغض گفت:« می... میخواستم بیارمش پایین بازی کنم که یهو از دستم ول شد، شکست.»
☘️زهره مثل گرگ زخمی نعره زد:« بازی، بازی. دو دقیقه یِ جا آروم بشین. خستم کردی، هلیا مثل تو پنج سالشه؛ ولی یِ جا میشینه با اسباب بازیاش ساکت بازی میکنه؛ تو چی؟ عین گربه از درو دیوار خونه بالا میری. دیگه حق نداری با وسایل خونه بازی کنی، فهمیدی؟ مردم بچه دارن ، ماهم بچه داریم.»
🌺هق هق گریه مینا بلند شد و صورتش از اشک تر شد. زهره بدون توجه به گریه مینا گفت: « واسه من آبغوره نگیر، من مثل بابات نیستم که لوست کنم. برو تو اتاقت، زود باش.»
🌸مینا با دستهای کوچکش اشکهایش را پاک کرد و به اتاقش رفت. خودش را روی تخت انداخت. سرش را لای ملافه کرد و گریست تا خوابش برد.
☘️عصر از خواب بیدار شد. ساکت و آرام روبروی تلویزیون نشست و برنامه کودک نگاه کرد. روز بعد و روزهای بعد مینا بی سر و صدا پای تلویزیون می نشست و برنامه کودک نگاه میکرد. خنده مهمان لبهای زهره شده بود و دیگر سر و صدا، اسباب و اثاث بازی مینا گوشه گوشه خانه پخش نبود.
🌺یکی از این روزها خواهرش و هلیا به خانه آنها آمدند. در حال خوردن چای از هر دری صحبت میکردند که صدای جیغ هلیا بلند شد. هر دو به سمت اتاق مینا دویدند. مینا بالای سر هلیا با اخم ایستاده بود و عروسکش را میان انگشتانش میفشرد. زهرا به سمت هلیا رفت و او را بغل کرد. زهره داد زد:« چی کارش کردی؟» مینا با ابروهای گره کرده به چشمهای مادرش نگاه کرد و گفت:« اسباب بازی هامو بهش نمی دم، نمیخوام باهاش بازی کنم.»
🌸زهره به سمت مینا رفت و اسباب بازی را از دستش کشید، قبل از اینکه حرفی بزند. زهرا دستش را گرفت و از اتاق بیرون برد. هلیا به بغل روی مبل نشست و گفت:« با این بچه چی کار کردی؟» زهره با چشمهای گرد گفت:« من!» زهرا سرش را تکان داد و گفت:« نه پس من. کی تو این خونه از صبح تا شب با این بچست؟ مینا، مینای شاد همیشگی نیست، چی شده؟» زهره به جای خالی گلدانش روی دکور خیره شد.
#داستان
#ارتباط_با_فرزندان
#به_قلم_صبح_طلوع
🆔 @tanha_rahe_narafte
۲۷ تیر ۱۴۰۰
هدایت شده از نامه خاص
از: افراگل
به: قطب عالم امکان
🍀سلام و صلوات بر تو ای فرزند شکافنده علوم
▪️آقاجان تسلیت عرض میکنم شهادت جدّ بزرگوارتان امام محمد باقرعلیه السلام▪️
مولا جان شما همانند جدّتان علوم را میشکافید تا جایی که پیشرفت برقآسای علوم در زمان حکومتتان خیره کننده خواهد بود. این مسأله در روایات، بسیار گویا و روشن مطرح شده است. جدّتان امام صادق علیه السلام میفرماید: علم ۲۷ شاخه دارد که تنها دو شاخه از آن تا زمان ظهور برای بشر آشکار خواهد شد و ۲۵ شاخه دیگر در زمان دولت آرمانی امام موعود آشکار میشود(۱). 🌱
سیدی چقدر مشتاق چنین روزی هستم. میدانم اشتیاق به تنهایی و بدون هیچ حرکت و تلاشی فایده ندارد. 🥀
آقا جان شنیدم خودتان هم برای ظهورتان دعا میکنید. چنانچه به خدا عرض مینمایید: خداوندا وعدههایی را که به من دادی تحقق بخش... و فرج مرا زود برسان و به من قدرت و نصرت ببخشای و فتح بزرگ را نصیبم گردان...
مهدیا در تشرفها و روایتها هم به این نکته سفارش فرمودید که: تا میتوانید برای فرج دعا کنید. (۲)🌱
آقا جان میدانیم هيچ كارى بدون زمينهسازى مناسب و تلاش، امكان بروز و ظهور نخواهد يافت و هيچ تغييرى بدون رنج حاصل نخواهد شد. وقتی با خود فکر میکنم که سهم ما در زمينهسازى ظهورتان چيست؟ آنچه به ذهنم میآید، این است که حداقل آن، دعاست كه در توان همه ما نيز هست.
مولا جان از خودتان میخواهیم که به ما توفیق آن را بدهید و آمین گوی دعاهای فرجمان باشید.🥀
اللّهم عجّل لولیک الفرج
📚(۱)بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۳۶
📚(۲)کتاب زبور نور، ص۱۱۲
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#نامه_خاص
#مناجات_با_منجی
🆔 @parvanehaye_ashegh
۲۷ تیر ۱۴۰۰
✍️تولدی دوباره
👁دوباره پلک ها، باز شده اند.
🌞دوباره خورشید از پشت کوهها نگاهت می کند.
🌼 تولدی دوباره، به سویت آغوش کشیده است.
امیدی دوباره، برای ساختنی زیبا و تازه.
#صبح_طلوع
#به_قلم_افراگل
#عکسنوشتهکوثر
🆔 @tanha_rahe_narafte
۲۸ تیر ۱۴۰۰