روز و شب خواندم برایش"تا بفهمد عاشقم"
ڪف زد و گفتا ڪه ایول،پس شما هم شاعری!
#علیعدالتجو
@mashaar🌱
در آن دنیا برای دیدنت شاید مجالی شد...
همانا مرگ، پایانِ سرور آمیزِ دلتنگی ست
#سجادسامانی
@mashaar🌱
تو چه کردی، که دلم را، به تنم لرزاندی
یک شَبه آمدی،، وُ در دلم عُمری ماندی
در نگاهت چه فروغی، نهان بود، که از پرتو ِآن
عشق، بر دخمه ی تاریکِ دلم،، افشاندی
نه تو،، آن سان،، بر ِمن بودی،، وُ نه من بَر ِتو
که بدین سان،، تو مرا،، واله ی خودگرداندی
این چه حسّی ست،، که من،، بَهر ِتو،، در دل دارم
آن چه احساس خوشی بود، که سویم راندی
توچه کردی که با جرعه ای از جام ِ لبت
چشمه ی مِهر، به صحرای دلم،، جوشاندی
تو نبودی من از عشق، چه میـدانستم؟
تو چه خوب آمدی،، وُ خوب به من فهماندی
#ناشناس
@mashaar🌱
نقشی ضعیف بودیم بر صفحهی شکستن
چون هایِ روی شیشه، رفتیم رفته رفته
#محمدسهرابی
@mashaar🌱
ڪـاش میشد بچه بود و بچه ماند
غُصه ها را لاے بازیهاے ڪـودڪانه قصه خواند..
#یڪتاحقپرست
@mashaar🌱
صبرم کفاف این همه غم را نمی دهد
سرمایه ام کم است و بدهکاری ام زیاد
#فاضلنظری
@mashaar🌱
گر عقل پشت حرف دل اما نمیگذاشت
تردید پا به خلوت دنیا نمیگذاشت
از خیر هست و نیست دنیا به شوق دوست
میشد گذشت، وسوسه اما نمیگذاشت
اینقدر اگر معطل پرسش نمیشدم
شاید قطار عشق مرا جا نمیگذاشت
دنیا مرا فروخت، ولی کاش دستِکم
چون بردگان مرا به تماشا نمیگذاشت
شاید اگر تو نیز به دریا نمیزدی
هرگز به این جزیره کسی پا نمیگذاشت
گر عقل در جدالِ جنون، مردِ جنگ بود
ما را در این مبارزه تنها نمیگذاشت
ای دل بگو به عقل که دشمن هم اینچنین
در خون مرا به حال خودم وا نمیگذاشت
ما داغدار بوسهی وصلیم چون دو شمع
ای کاش عشق سر به سر ما نمیگذاشت ...
#فاضلنظری
@mashaar🌱
تو را چون آرزوهایم
همیشه دوست خواهم داشت...
#محمدعلیبهمنی
@mashaar🌱