که اگر میدیدش میگفتی این عناوینی که قراره امشب راجبش بشنوی اصن باورت نمیشه
بس که خاکی بود و بی ریا
مغازه نونوایی داشت
خونه داشت
موتور داشت
زندگی راحتی داشت
ولی عاشق انقلاب و نظام و ولایتش بود
اینا رو اینجوری براتون بگم
یکی از خصوصیات خیلی خاص حسن
حضور فعالش بود تو فتنه ها مخصوصا سال هشتاد و هشت
از شجاعتش که نپرس
وقتی نوع شهادتش رو برات گفتم میفهمی حسن کی بود و چه کرد
این مرد اولین شهید مدافع حرم مشهدی بود
اصن حسن باعث شد شهادت بچه های مدافع علنی بشه و تشیع ها شروع بشه
با تمام جسارت و علم و تواناییهاش
همیشه خنده روی لب اطرافیانش میاورد
عقیده ش این بود
بچه حزب اللهی باید عین امام و مقتداش علی علیه السلام باشه
به وقتش خنده به وقتش خشم
مثلا رضا سنجرانی میگفت
وقتی جلسات مربی ها بود
از بس که حسن شیرین خاطره تعریف میکرد
بهش در گوشش میگفتیم و ازش میخواستیم داداش تو تعریف کن برای همه
خیلی شوخ طبع و جوک بود
اما نمیدونم خاطرات طنزش رو قبل از خاطره ی شهادتش بگم یا بعدش؟!
بذارین اول شادتون کنم با یادش
اخرش دلتون رو بشکنم و با دل شکسته دعام کنین
یه روز حسن با سه تا از رفقای مشهدی میرن حرم اقامون علی ابن موسی الرضا علیه السلام
حسن میگه بچه بیاین من یک ویلچر میگیرم
سوار میشم بیینیم ملت چیکار میکنن
شب ولادت یکی از ائمه ی اطهار بوده و حسن هم خوشتیپ میشینه روی ویلچر
میگفت من روویلچر و دوستام دورم بودن و هر کس میدید میگفت اخی جووون مردم فلجه
دوستامم میگفتن برای دوستمون دعا کنین