کوهیم که هر چند پر از درد خموشیم
رودیم که در سینه پر از جوش و خروشیم
در دفع بلا، پرتو خورشید ولایت
فرمان بدهد از در و دیوار بجوشیم
@Mashghe_eshgh_dameshgh
ما تونستیم از محاصره در بیایم و کمک به موقع بود و دقیق
خلاصه نجاتمون دادن بچه ها
یعد از عملیات فهمیدیم که حسن تنها بوده
از یک پنجره با کلاش میزده از جای دیگه ار پی جی از جای دیگه پی کا
تنهایی دشمن رو تاز و مار کرده بود
حرف از این مرد بزرگ زیاده
اونقدرا که هرچی یگم کم گفتم
حسن ابالفضلی جگر بود
مصطفی تعریف میکرد باید اون خونه ها پاک سازی میشد و من وایسادم گفتم داوطلب میخوام یا علی بگه