زندگی با شهدا
شرایط و امکانات خاص خودش رو داشت
و اپشن های خیلی زیادی
ولی یک سمت دیگه ش ٬ دلتنگی های طاقت فرسایی داره که کار هر کسی نیست تحملش
البته اینا میدونن من پوست کلفتم
نوبتم رو هی میدن به دل نازک تر هااا
ولی خوب دلم خوشه با این حرفا:
هنوز نوبتمنشده
یا
گذاشتنم ازشون تعریف کنم
یا
زبون دارم و دست بقلم هستم و فعلا رسالتم اینه
و از این حرفای دل گول زدنکی...
چند وقت پیش یک صوت گذاشتم خاطره ی یکی از رفقا راجب شهید صدر زاده(سید ابراهیم)
که میگفت به سید گفتم چند جا براممسجل شد شهید میشم ولی از خدا خواستم بمونم کارهای عقب افتادم رو تموم کنم
سید گفت ولی من هیچ وقت نمیخوام عقب بیفته
چون به فردام مطمین نیستم...
همه ی ما جامونده ها یجورایی اینجوری هستیم
زمانی که میشد شهید شیم یجورایی حتی اگه به زبون نمیاوردیم ولی ته دلمون به مونده هامون و دلایل دنیایی مون فکر میکردیم که عقب انداحتیم شهادت رو ...
تعارف نداریم که...
ولی بچه ها خداییش سخته هاااااا
فکرشو بکن:
قراره تو یک عملیات ازاد سازی شرکت کنی
انگار میدونی برنمیگردی
تو این شرایط چیکار میکنی و به چیها فکر میکنیو از خدا چی میخوای؟؟؟؟؟
قراره از خیلی از معبر ها رد بشی
منطقه مین گذاری شده ...
کمین های نفراتی ...
اتش سنگین خمپاره و کپسول ...
اما قبلش باید از دلت بگذری
از ارزوهای دنیاییت
از نگاههای مادرت و خواب و خیالهاش
از رفیقات و تفرحات
خداییش سخته هاااااااا
به حرف ساده س
ولی به عمل ٬ نه...
یادمون بیاد همیشه
اون کسی که یک عمر گفت یا لیتنا کنا معک یا اباعبدلله
در عالم رویا ارباب رو دید
وسط معرکه
اقا بهش گفت وایسا جلومنماز بخونم و هر تیری اومد جاخالی داد
خورد به اقا...
با چشممدیدم اینها رو
شب عملیات خودزنی ...
بگذریموارد جزییات نشیم
فقط میخوام بگم خیلیها ٬ اولین نفر خود من ٬ فقط حرفیم
اره ...
اما اگر
عین #شهید_جواد_محمدی
تو اون موقعیت برنگردی و سرت یک خشاب کلاش رو قبول کنه و متلاشی بشه ولی وایسی ٬ اونوقت مرد هستی ...
مشقِ عشق ٬ دمشق
اما اگر عین #شهید_جواد_محمدی تو اون موقعیت برنگردی و سرت یک خشاب کلاش رو قبول کنه و متلاشی بشه ولی
جواد جان
رفیق
اسمت روگفتم
یخورده از خصوصیاتت هم بگم و امشب منم تو رفقایی که پیش ارباب شفیع میشی یادم کن ...
خیلی تو این کانال ازش گفتم و میتونی سرچ کنی ولی چند تا شاه کلید بدمو یا علی
البته خوب شد نمیتونم خیلی انلاین باشم و خدا رحمت کرده وگرنه تا صبح برات از جواد میگفتم
بچه مشهد
کارمند شرکت هواپیمایی
صاحب دو فرزند
هر دو قند و عسل
با شخصیت و جایگاه شغلی بالا
یکسال استعفاکرد بتونه بره
نمیشد
به اسم افغانستانی اومد خانطومان
خادم حرم اقام علی ابن موسی الرضا علیه السلام
مشقِ عشق ٬ دمشق
بچه مشهد کارمند شرکت هواپیمایی صاحب دو فرزند هر دو قند و عسل با شخصیت و جایگاه شغلی بالا یکسال است
اینم بگم
دلم نیمد بگم
دو شب قبل از شهادتش
دقیقا تو محل شهادتش
برای امام رضا علیه السلام گریه کرد ...
شیفت کشیک حرمش بود
براتش رو گرفت و پرید ...
جواد دستم نگیری من میدونم و تو ....
دلتنگتم دلاور ...
رفقا اشتباه نکنین
جواد محمدی که من میگم
شهید مهدی محمدی مفرد هستش معروف به جواد
نه شهید جواد محمدی که اصفهانی بود ...
اگر گاهۍ امیدم
مۍرود از دست
باڪۍ نیست ..
ڪه مـݩ با تـو
دلِ امّیـدوارِ دیگرۍ دارم ...
#شـهـیدمـدافعحـرمـ❤️
#مـحـسنحـجـجـے
#شـهـیدبیسـر💔
❤️🍃 روزتون شـهـدایـی 🍃❤️
مشق عشق دمشق
هدایت شده از مشقِ عشق ٬ دمشق
#شهید_رضا_سنجرانی
ذکر روز
5 مرتبه به نیابت از دوست شهیدت 🌹
🌸یا ذَالْجَلالِ وَالْاِکْرام🌸
🕊
رفیقه آسـمـــ😍ـونـیـه من ...
@mashghe_eshgh_dameshgh
مشقِ عشق ٬ دمشق
#شهید_رضا_سنجرانی ذکر روز 5 مرتبه به نیابت از دوست شهیدت 🌹 🌸یا ذَالْجَلالِ وَالْاِکْرام🌸 🕊 رفیق
و الصبح
ابتسامة عیونک المبللة
من خلف شعر ظلمة اللیل
انا اصبح مطرا
فی ابتسامة عیونک..
و صبح لبخند چشمان خیس توست؛ از پس گیسوان تیره شب
وقتی طلوع می کنی؛ من باران می شوم؛ در لبخند چشمانت
#شهید
سلام سلام سلام
خوبی؟
امروز حالت چطوره؟
این بیت شعر این روزهای مملکت رو خیلی برامون بهتر ملموس میکنه
دارو دسته های کسایی که مردم و ساده گیهاشون سو استفاده کردند و رای اوردن و راس کار نشستن و خوب دارن چپاول میکنن و عیناک عیناک ( به قول عربا) یعنی چشم تو چشمت میشنن و میگن ما استعفا نمیدیم و تا اخرش وایسادیم ...
البته این حرفهای اخرش خیلی خوب بود تنگه ی هرمز رو میبندیم ...
ولی اخه تو اینا رو پر رو کردی ٬ گندشون کردی ٬ الان میخوای شاخشون رو بشکنی؟!؟!
اخه چه کاریه ؟!
دقیقا وات د فاز ؟!
یکچیزی بگم اول صبحی یخورده بخندی؟!
هر بار که از منطقه برمیگردی
اولین سوالی که ازت میپرسن میدونی چیه؟!
یخورده فکر کن
ببینی به چه نتیجه ای میرسی
بعد من میگم ببین درست فکر کردی یا نه ...
هنوز نرسیدی تو ایران
فقط بو میکشن داری برمیگردی
چه پیام
چه تلفنی
چه حضوری ازت اینرو میپرسن :
چند نفر رو کشتی 😐
فکر کرده ایستگاه بازیهای کامپیوتری بودی و یک تنه عین هالیوودی ها رفتی تو لشگر دشمن و همه رو نفله کردی و برگشتی ...
😅
خب چجوری زدیش ؟!
سرش رو زدی یا سینه ش رو
یا پاش رو
زجر کشش نکردی؟!
اه چرا اخه باید عین حیوون زجر کشش میکردی