چقدر دلت تنگ میشه واسه کسایی که همه دنیات بودن و الان تو موندی با کوله باری از خاطره و یاد ...
وای چقدر سخت میگذره
استخر بودیم
با اذان سانس ما شروع میشد
وضو گرفتیم و رفتیم تو استخر
قبل از اینکه بریم تو اب
رفتیم نماز بخونیم
اذان و اقامه رو گفتم و اومدم احرام ببندم
و حس کردم یکی پشت سرم وایساده
برگشتم نگاهشپکردم دیدم مرتضی هستش
اصرار از اون انکار از من
گفت تو لهجه ت خوبه
بخون منم پشت سرتم و خوندیم
اقا مرتضی الان احتیاج دارم بهت رفیق .قول دادی بعد ماه مبارک با هم میریم
الان دو سال شده و من هنوز تو حسرت اینم بگی بیا بریم
بعضی وقتها حس میکنم
چقدر شیرینه
البته رضا سنجرانی دید اون لحظه رو
که موقع پرواز رفقا میان سراغت
کاش منم ببینم
مشق عشق٬دمشق
ارسال مطالب شرعا و عرفا با لینک جایز هست
حرفهاي دل یک جامانده از شهدا...
شهدايي كه روزي رفقايي بودن كنارم
و الان روياهاي ديدار در سر ميپرورانم
كه شايد باز لايق شوم
دفتر مشق ما
سرمشقش ٬ عشقه
دم و بازدم ما
سرمنشأش ٬ عشقه
محل عاشقیمون
دمشقه...
https://eitaa.com/mashghe_eshgh_dameshgh
هنوز بیداری
میدونم
بیا یک قولی بهم بده
دعام کنی
اخه خداییش دعا از زبون دیگران مستجابه
باشه؟
مرتضی عطایی همیشه به بچه ها میگفت فلانی نفسش حقه
خودمونیم هندونه میذاشت زیر بغلم
اما من واقعا میدونم دلت پاکه و نفست حق
برام دعا کن
زندگیتون سبز علوی
عاقبتتون حسینی
شبتون مهدوی