مشقِ عشق ٬ دمشق
🌹عهدبستن باشهیدان ڪاراحساس است وعشق بهرماندن بر سرپیمان بصیرت لازم است❤️ 📸شهيد مدافع حرم #محمد_رض
در منطقه معروف به «کرار» بود، از همرزمان نزدیک شهیدان «مرتضی عطایی» و «حسن قاسمی دانا» که بعد از چهار بار اعزام اول مهرماه در دیرالزور شهید شد. شهید «رضا سنجرانی» رزمنده مدافع حرم ایرانی از لشکر فاطمیون بود که پس از جانبازی از ناحیه دست و پا در اول مهرماه و مصادف با دوم ماه محرم الحرام به مقام رفیع شهادت نائل شد. پدرش شهید سنجرانی میگوید: «رضا در 40 سالگی شهید شد و امروز بعد از 40 سال احساس میکنم پسرم را نمیشناختم، انگار از جنس ما آدمهای عادی نبود، من خودم هم سالها در جنگ هشت سال دفاع مقدس بودم اما رضا از من پیشی گرفت، او لایق شهادت بود و من نه.»
خانه پدری شهید سنجرانی در منطقه قاسم آباد مشهد مشخص است، عکسهای شهید بر ورودی خانه و مهمانهایی که میآیند و میروند و «یوسف سنجرانی» پدر شهید خودش در مقابل ورودی خانه ایستاده و با وجود درد فراق و نبود پسرش صبورانه و با روی باز یکی یکی به مهمانها خوش آمد میگوید. متن گفتوگوی تفصیلی تسنیم با پدر و مادر این شهید مدافع حرم در ادامه میآید:
رضا با خدا معامله کرد
مادر خیلی کوتاه و مختصر سخن میگوید. حرفهایش را در چند جمله خلاصه کرده و میگوید:رضا با خدا معامله کرد از همان روز اول میدانستم این پسر پیش من نمیماند و مال من نیست. روزی که میخواست به سوریه برود، گفتم: «من جواب بچههایت را نمیتوانم بدهم»، رضا گفت: «مادر! من اگر نروم از حرم دفاع کنم، شما فردا میتوانی سرت را مقابل جدت حضرت زهرا(س) بالا بگیری؟ به حرم بی بی(س) جسارت میکنند، من چطور آرام بنشینم؟» حالا هم در عجبم که چرا اینقدر آرامم و صبور. مطمئنم در حقم دعا کرده وگرنه مگر میشو خار به پای فرزندی برود و مادرش آرام بنشیند. بخدا رضا برایم دعا کرده است.
مشقِ عشق ٬ دمشق
نوۂ شهادت «رضا سنجرانی» به روایت فرمانده جبهه مقاومت؛
شهدای مدافع حرم در لحظه شهادت «رضا سنجرانی» به استقبالش آمدند
سردار «علی صلاحی» گفت: هنوز یک ساعتی به غروب آفتاب باقی مانده بود که شهید «رضا سنجرانی» به همرزمش میگوید «ستارهها را میبینی؟ ستارهها را نگاه کن.» او هم جواب میدهد «رضا، هنوز یک ساعت به غروب مانده ستاره کجا بوده؟» و نیز در ادامه از او میپرسد: «مگر تو ستاره میبینی؟» و شهید سنجرانی در پاسخ میگوید: «بله. یک آسمان پر از ستاره میبینم.» بعد یک مرتبه میگوید: «حسن قاسمی آمد. ابوعلی آمد» و شهید میشود.
مشقِ عشق ٬ دمشق
پدر شهید سنجرانی می گوید مشق عشق دمشق
علاقه به قرآن و حضور در مسابقات
پدر شهید سنجرانی در ادامه گفتههای خود با تأکید بر علاقه و تخصص فرزند شهیدش به قرائت قرآن، اضافه کرد: از سه سالگی قاری قرآن بود و در تعطیلات تحصیلی در مسجد به بچهها قرآن درس میداد. اکنون شاگردانش بهترین قاریان منطقه قاسمآباد مشهد هستند.
وی ادامه داد: به نظرم رضا کلاس اول بود که مادرش کمکش کرد و او را برای مسابقات قرآنی که در شمال اگر اشتباه نکنم بابلسر برگزار میشد، آماده کرد. رضا از آن مسابقه یک سکه جایزه گرفت، وقتی من از جبهه بازگشتم با خوشحالی خبر مقام آوردن و جایزه گرفتنش را داد و ما هم تشویقش کردیم.
این پدر شهید به تصمیم فرزند خود برای رفتن به سوریه و دفاع از حرم اهل بیت(ع) اشاره کرد و افزود: رضا بعد از به وجود آمدن داعش و اتفاقات عراق و سوریه، خیلی غمگین بود. یک روز که بسیار دلتنگ و بیقرار شده بود. دلیل دلتنگیاش را پرسیدم جواب داد، بابا داعش داره میره سمت حرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س)، پرسیدم، گلولهای به سمت حرمها شلیک کردند، گفت، نه بابا اگر این اتفاق میافتاد شاهرگم را میزدم، گفتم این کار که سودی ندارد.
مشق عشق دمشق
ارسال مطالب شرعا و عرفا با لینک جایز هست
حرفهاي دل یک جامانده از شهدا
شهدايي كه روزي رفقايي بودن كنارم
والان روياهاي ديدار درسر ميپرورانم
كه شايد باز لايق شوم
دفترمشق ما
سرمشقش٬عشقه
دم و بازدم ما
سرمنشأش٬عشقه
محل عاشقیمون
دمشقه...
7.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اذان شهید حامد بافنده سوریه
✨الله اکبر۴
✨اشهدان لا اله الّا الله۲
✨اشهدان محمداً رسول الله۲
✨اشهدان علیاً ولی الله۲
✨حی علی الصلاة۲
✨حی علی الفلاح۲
✨حی علی خیر العمل۲
✨الله اکبر۲
✨لا اله الّا الله۲