مَعشوقُنـٰا
الحَمْدُللہ کہ به ࢪوضهات ࢪسیدم:)
به اسمت قســم تو قلبــم حــࢪم دارے
دوست داࢪمو میدونم دوستم داࢪے
هدایت شده از مَعشوقُنـٰا
"قَبرُها في قُلوبِ مُنکَسِرَه"
چقدَر فاطمة، حرم دارد ...
مَعشوقُنـٰا
به اسمت قســم تو قلبــم حــࢪم دارے دوست داࢪمو میدونم دوستم داࢪے
بي مِهــرِ فـٰاطمہ سلاماللهعلیها
دلِ ما ارزشی نداشت :)
سـلام بابا:) هࢪ وقت میام سࢪ مزارٺ، دوست دارم بیام نزدیڪِ نزدیڪ؛ اون سنگ سرد مزارٺ رو لمس ڪنم، تا گـرماے عشقت به عمقِ وجودم شعلہ بڪشه...اره گاهی وقتا گرماے عشق از دݪِ سرد ترین اجسام به عمق وجود ما رِخنه میکنه و اون گرما جان دوباره اے بہ تن هاے بی جان ما میبخشہ... اما هر وقت ڪہ میام اطرافت شلوغه و خِیل عاشقانت از هر طࢪف به سمت تو میان و من بہ ࢪسم ادب و مهمانوازۍ از دݪ خودم میگذࢪم تا زائرات که از راه های دور اومدن اول زیاࢪتت کنن و تو آغوشت عقده دل باز كنن ...حاجی حالا ڪہ ما واسہ مهمونای تو میزبان شدیم و مهمان نوازے ࢪو دࢪست معنا ڪردیم ...شما هم به رسم همسایگے ماها ࢪو دعا ڪنید...
دعا ڪنید از قافله عشاق جانمونیم
دعا ڪنید پای این عشق بمونیم
مَعشوقُنـٰا
سـلام بابا:) هࢪ وقت میام سࢪ مزارٺ، دوست دارم بیام نزدیڪِ نزدیڪ؛ اون سنگ سرد مزارٺ رو لمس ڪنم، تا گـ
- واژه واژه عشق را ؛
در چشم.هایت دیدهام ..! -
مَعشوقُنـٰا
سـلام بابا:) هࢪ وقت میام سࢪ مزارٺ، دوست دارم بیام نزدیڪِ نزدیڪ؛ اون سنگ سرد مزارٺ رو لمس ڪنم، تا گـ
334.3K
خیالِ دشمن بود که کشته شد سردار....
سه سال گذشت اما تو، زنده تري انگار...
مَعشوقُنـٰا
شهر خبردار شده بود که علی«ع»باز پسر دار شده،قنداقهی عباس«ع»رو گرفت،اورد جلو... هی دور سر علی«ع»و ب
جایزهـرا؛بَعـدزهـرا؛مثلزهـرامادرۍ
هرچہمادرهست،قربـٰآنچنیننامادری((:'!