eitaa logo
مَعشوقُنـٰا
91 دنبال‌کننده
201 عکس
17 ویدیو
0 فایل
ـبِسْمِ‌ࢪَب‌ِالعـٰاشِقْ اِࢪحَم‌ْعَبدِڪ‌العاشق:) مَعشوقُنـٰا=معشوقِ ما ࣫͝ ـقݪب نوشته‌‌هایـے بࢪاے معشوق... دلگویه‌های یک طلبه... به قول اساتید؛ مفید نبود لف بده:) ثانیه های عمرمون باارزشه پذیࢪاےِ قلب نوشتهـ هایِ شما: https://daigo.ir/secret/895707441
مشاهده در ایتا
دانلود
مَعشوقُنـٰا
🏴پســࢪ فاطمــہ از گــࢪفتگے حاݪ و هواے دنیـٰا معلوم است کہ این روزها عجیب دلٺ گرفته... ࢪعد و بࢪق‌ها
مسافــࢪ جاده‌هاے طولانے شب‌هاے جمعــہ شب‌هاے اثبات عاشــق نبودن است شب‌هاے اثباٺ منتظࢪ نبودن و شب‌هاے اثبات غࢪبت تو. اگــࢪ‌مسافرے داشته باشۍ ڪه عاشقش باشی و سفࢪش ساݪ‌ها طول کشیده باشد و امروز و فࢪداهای آمدنش بغض دائم گلویت شده باشند و دلت تنگ و بـےتاب آمدنش باشد و حالا شبۍ که گمان داشته باشی فردایش خواهد آمد شب ࢪا تا به صبح چگونه به ســࢪ خواهی کرد؟ می‌شود خوابید؟ اگر خوابیدے، خوابت آࢪام است یا پر از دنیایی دݪ شوره؟ می‌شود با این همه فڪر و خیاݪ خوابید ولۍ خواب آمدنش را ندید؟ چند باࢪ تا صبح سࢪاسیمہ از خواب بیدار خواهی شد؟ حتّی صداۍ پاۍ باد رشتۀ خوابت را پاره نمی‌ڪند؟ دیدے عاشق نیستم آقا!•‌͡• راستش من از شب‌هاے جمعہ براے همین اثبات ڪردن‌هایش گریزانم. من با توهّم عاشقۍ دارم نفس مۍڪشم. کاش می‌شد ڪاࢪۍ ڪࢪد که بی هیچ فاصله‌ای این توهّم، به واقعیت مبدݪ شود. اگر توهّم عاشقــی را از من بگیرند و در همان دم عاشقم نکنند می‌میرم. عاشقم ڪن آقا! یڪ ࢪوز به دࢪدت خواهم خورد. شبت بخیر مسافر سفرهای طولانی! ᪥محسن‌عباسـےولدے
:هِـے↵قݪبِ ناآروم ↵مخاطبِ این جملہ خودتی...بہ خودت بیاシ... یا أیهاالذینَ آمَنوا آمِنوا...
مَعشوقُنـٰا
:هِـے↵قݪبِ ناآروم ↵مخاطبِ این جملہ خودتی...بہ خودت بیاシ... یا أیهاالذینَ آمَنوا آمِنوا...
+ أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ همانا با یاد خدا قݪب‌ها آرام میگیرند ᪥الرعد/٢٨
مَعشوقُنـٰا
اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتي تُحْرِمُنِیَ الْمَهدی خدایا گناهانی را که مرا از "مهــــ
السلام عَلي الشَخْصِ ألَّذي غِیابهُ عَذابي! سلام بࢪ ڪسی که نبودنش عذابِ من است؛
مَعشوقُنـٰا
السلام عَلي الشَخْصِ ألَّذي غِیابهُ عَذابي! سلام بࢪ ڪسی که نبودنش عذابِ من است؛
¦دم میزنیم از دࢪد فࢪاق ¦و بࢪنمیداࢪیم قدمۍ براۍ وصاݪ:) مگࢪمیشود آدمۍ دࢪدی داشته باشد و به دنبال دࢪمان نباشد؟ گاهےمراجعه کنیم به خویش و بپرسیم اصلا دࢪدے داریم؟ آنقدࢪ حبس شده ایم دࢪ جسم ڪه حتے دࢪد ࢪوح ࢪا حس نمیکنیم و دنباݪ دࢪمانش نمیࢪویم... انقدࢪ دردهای روح انباشت میشود کہ حتـٰی دردش جسم را آزار میدهد ولی انقدࢪ غافلیم کہ به جاۍ درمان ࢪوح دࢪ صدد دࢪمان جسمیم シ ¦فارغ از باطـن و دࢪگیر ظواهر شده ایم ¦ناسۍ از اصل و دࢪگیر فࢪع شده ایم ¦متذکࢪ شوم اۍڪاش فۍالحال به اصل ¦تا شود حاصل از این اصل بہ وصل
إنّا غير مُهملين لِمُاعاتِكُم، ولا ناسينَ لِذكرِكُم -همـٰانا، ما از رعايت حاݪ شما ڪوتاهى نمى‌ڪنيم و شما را از ياد نمی‌بريم :)!
مَعشوقُنـٰا
إنّا غير مُهملين لِمُاعاتِكُم، ولا ناسينَ لِذكرِكُم -همـٰانا، ما از رعايت حاݪ شما ڪوتاهى نمى‌ڪنيم
تویی در دیده‌ام چون‌ نور و ، مَحرومم زِ دیدارت . . . نمیدانم زِ نزدیکی کنم فریاد یا دوری . . !؟
عاشــق‌ازسرزنش‌مردم‌این‌ڪوچہ‌مرنج قیمتی‌ترشده‌قالیچہ‌اگر‌پا‌خوردهシ ...
مَعشوقُنـٰا
آمدم مثـݪ ڪودڪی سیلی خورده بغض های سربسته ام ࢪا دࢪ آغوش پدر باز ڪنم... خࢪیداࢪ قلبی شکسته هستی ؟... آ
حاجـي، بیتُ‌الزَهــࢪا تو فاطمیہ ها بدون شما خیلـے غࢪبت بیشتࢪۍ داره... حاجي، بیتُ‌الزهرای بدون شما تو فاطمیه شده مثلِ بیتِ زهــࢪا و علۍ تو این ࢪوزا، همینقدࢪ محزون... حاجي تو رو بہ حضࢪتِ مادر هوامونو داشته باش هوامون این ࢪوزا آلوده اس اکسیژن هوامون کم‌شده ، حاجي دعامون ڪن تو این‌مسیر غباࢪ آلود ࢪاه ࢪو گم‌ نکنیم ... ᪥بیتُ الزهرا