هدایت شده از بسیج دانشجویی دانشگاه زنجان
🔻نقش بازیگران جدید در منطقه 🔻
"نشست سیاسی پیرامون تحولات منطقه"
با بیان شیوای حجت الاسلام و المسلمین "حاج آقا رفیعی "
🗓️زمان :دوشنبه ۲۶ آذر ماه ۱۴۰۳
ساعت ۱۲:۳۰ـ۱۴
📍مکان :دانشکده علوم اجتماعی،سالن منزوی
#پایگاهفاطمیه
#بسیجدانشجوییدانشگاهزنجان
@basijznu
#اسوه_حیات
#پارت_اول
کم کم روزهای سرد و برفی زمستان به پایان میرسید و مردم برای آمدن بهار لحظهشماری میکردند. گویی حتی زمستان نیز در روزهای پایانیاش شور و هیجانی کودکانه پیدا کرده بود. برفهای سپید و یخزدهاش، نوید بهاری سبز و پرطراوت را میداد.
پنج روز از بهار گذشته بود که خانوادهای ساده و مذهبی در شهر سلطانیه، صاحب نخستین فرزند خود شدند؛ دختری که نامش را محترم نهادند. از همان ابتدا دردانه پدر بود و هر لبخندش دل پدر را روشن میکرد. روزهای کودکیاش در کنار خانوادهای سرشار از محبت سپری شد، اما سنتهای زمانه اجازه ندادند که او به بلوغ کامل برسد؛ محترم در ۱۴ سالگی ازدواج کرد، همانگونه که رسم بسیاری از دختران آن دیار بود.
سالها گذشت و خداوند به او سه پسر و دو دختر عطا کرد. زندگی با تمام سختیهایش روی خوش به او نشان میداد و لحظههای شاد بسیاری را برایش رقم زد. اما روزگار بیرحمتر از آن بود که اجازه دهد این خوشیها برای همیشه پایدار بمانند. در یک روز سرد زمستانی، دست قضا همسرش را از او گرفت. محترم باید برای پنج فرزند کوچکاش، هم پدر میشد و هم مادر. روزهایی سخت و پرمسئولیت در پیش بود، اما او هیچگاه از پای ننشست.
پسر بزرگاش، حجتالله، کمکم مرد خانه شد و دست برادر کوچکترش، اسدالله، را گرفت تا بار زندگی را از دوش مادرشان سبکتر کنند. محترم با تمام تواناش فرزندانش را در مسیری درست تربیت کرد. هر موفقیتی که از آنها میدید، قلبش را لبریز از غرور و امید میکرد. اما سرنوشت، او را برای سختیهای بیشتری آماده کرده بود.
وقتی انقلاب آغاز شد، زندگی خانواده محترم نیز وارد فصل جدیدی شد. حجتالله نخستین عکس امام خمینی را به شهر آورد و مقالات ایشان را میان مردم پخش کرد. روزی برادر محترم به او گفت: «خواهر، مراقب فرزندانت باش. تو بچههایت را یتیم بزرگ کردی، حالا میخواهی آنها را در این راه از دست بدهی؟» اما محترم با صلابتی وصفناشدنی پاسخ داد: «نمیشود که همه پنهان شوند؛ پس چه کسی پشت امام بایستد؟»
آن شب، اسدالله در مسجد سخنرانی کرد و گفت: «نباید امام را تنها بگذاریم.» و این سخنان آغازی شد بر فعالیتهای پرشور انقلابی او و برادرش. حجتالله و اسدالله همراه دوستانشان خانه بهاییها را تخریب کردند و خانه محترم نیز به محلی امن برای جوانان انقلابی تبدیل شد.
#بسیج_دانشجویی_دانشگاه_پیام_نور_سلطانیه
🆔https://eitaa.com/pnu_soltanieh
#اسوه_حیات
#پارت_دوم
وقتی جنگ تحمیلی آغاز شد، محترم بار دیگر فرزندانش را تقدیم میهن کرد. حجتالله و اسدالله راهی جبهه شدند و محترم همراه فرزندان دیگرش به پشتیبانی از رزمندگان پرداخت. او میگوید: «روزها به اتفاق همسایگان نان میپختیم، جوراب و کلاه میبافتیم، مربا و غذای کنسروی آماده میکردیم و همه را با عشق راهی جبهه میکردیم.» هر بار که در مسجد جمع میشد، اشک میریخت و با دلشکسته زمزمه میکرد: «خدایا، تمام رزمندگان فرزندان ما هستند. خودت یار و همراهشان باش.»
دو سال از جنگ گذشته بود و محترم همچنان دست از تلاش نمیکشید. او مادران دیگر را نیز به مشارکت تشویق میکرد و به دلجویی از مادران شهدا میرفت. اما هیچگاه فکر نمیکرد که خود نیز روزی مادر شهید شود. در ۷ فروردین ۱۳۶۱، خبر شهادت اسدالله را به او دادند. محترم با قلبی پردرد اما چشمانی سرشار از ایمان، خدا را شکر کرد و گفت: «فرزندم را با افتخار تقدیم کشور و انقلاب میکنم.» او در مراسم تشییع جنازهاش، پیکر فرزند شهیدش را در آغوش کشید و زمزمه کرد: «راهت ادامه دارد، پسرم.»
پس از شهادت اسدالله، محترم انگیزه بیشتری برای خدمت به انقلاب پیدا کرد. او فرزند دیگرش، معرفتالله، را نیز راهی جبهه کرد و همراه دختر کوچکش به پشتیبانی از رزمندگان ادامه داد. سالها گذشت و محترم همچنان نقش حمایتی خود را حفظ کرد. او مادران شهدا را گرد هم جمع میکرد، جلسات دعا و زیارت عاشورا برگزار میکرد و سفرهای زیارتی ترتیب میداد. زمانی نیز تصمیم گرفت مکانی برای برگزاری محافل انس با قرآن و یادواره شهدا احداث کند. با همکاری مادران شهدا و خیرین سلطانیه، «فاطمیه خواهران» را ساخت که امروز نیز محلی برای تجمع بانوان متدین این شهر است.
حاج خانم بعد از جنگ هم به کار های خیر و خدا پسندانه اش ادامه داد او معتقد است هنوز هم در کشور سنگرهای زیادی هست که نباید آنها را خالی گذاشت. مثل سنگر و نهاد خانواده و ازدواج که کارهایی در این زمینه مثل تهیه جهزیه و مسکن برای نو عروس، دامادها و.. انجام داده و علاوه بر آن سرپرستی چهار کودک بی سرپرست را به عهده گرفت و به آنها سرو سامان داد.
محترم فتحعلیبیگی، شیرزن شجاع سلطانیه، در ۹۳ سالگی همچنان پرشور و استوار است. او با فرزندان و نوههایش درباره سیاست بحث میکند و الهامبخش نسلی است که میخواهند راه او را ادامه دهند. زندگی او قصهای است از عشق، ایثار و ایمان؛ قصه زنی که در دل سختیها، چراغ امید را روشن نگه داشت.
🔸بخشی از زندگی خانم محترم فتحعلی بیگی مادر شهید اسدالله حیدری
گردآورنده:خانم سعیده رحیم زاده
#بسیج_دانشجویی_دانشگاه_پیام_نور_سلطانیه
#معاونت_دفاع_مقدس
#معاونت_فرهنگی_هنری
🆔https://eitaa.com/pnu_soltanieh
📌بسیج دانشجویی دانشگاه پیام نور مرکز ابهر برگزار میکند:
🎥 اکران دانشجویی فیلم «ضد».
⏰زمان: چهارشنبه ۲۸ آذر، ساعت ۱۱:۰۰.
📍مکان: کلاس دفاع دانشگاه پیام نور مرکز ابهر.
❕شرکت برای عموم آزاد.
#معاونت_فرهنگی
#معاونت_فرهنگی_هنری
#حوزه_شهید_احمدی_روشن
#پایگاه_فاطمیه_(س)
#بسیج_دانشجویی
#دانشجو
@resaneh_hywh:پیج اینستاگرام
🆔کانال حوزه شهید احمدی روشن
https://eitaa.com/basijpnuab
#گزارش_تصویری📸
🎓 ویژه بـــــرنامه
روز دانـــــشـجـو 🎓
📌《۱۶ آذر ، روز دانشجو ؛ روز مبارزه با دخالت بیگانه》
۱۸ آذر ۱۴۰۳
#بسیج_دانشجویی_دانشگاه_پیام_نور_زنجان
#روز_دانشجو
┈••✾•🍃🍃🍃•✾••┈•
@kafepnuzn
@pnu_pluss
39.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ببینید 📸
🎓 ویژه بـــــرنامه
روز دانـــــشـجـو 🎓
📌《۱۶ آذر ، روز دانشجو ؛ روز مبارزه با دخالت بیگانه》
۱۸ آذر ۱۴۰۳
#بسیج_دانشجویی_دانشگاه_پیام_نور_زنجان
#روز_دانشجو
┈••✾•🍃🍃🍃•✾••┈•
@kafepnuzn
@pnu_pluss