eitaa logo
مسیر شهدا
8 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
3هزار ویدیو
6 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بواسطه‌ی این ستاره‌ها قراره ما هدایت بشیم ✨ حاج حسین یکتا ‎‎‌‌‎‎‌‌‎─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ 🌷به جمع عاشقان شهدا بپیوندید👇👇 https://eitaa.com/joinchat/4183294356Ce53bde841e
20.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شهید گمنامی که به خواب یک مداح میاد و مکان قبر خودش رو به او نشان می دهد و خانواده شهید از این ماجرا مطلع می شوند 🔻در این کلیپ آقای یدالله یزدی زاده مداح اهل بیت، این خواب را شرح می دهد  ‎‎‌─━━━⊱❅✿•❅•✿❅━━━─ 🌷به جمع عاشقان شهدا بپیوندید👇👇 https://eitaa.com/joinchat/4183294356Ce53bde841e
🌤🌿🌤🌿🌤🌿🌤🌿🌤 🔰گذری بر زندگی کوتاه و پر افتخار شهید حبیب الله سلاجقه تذرجی 💐🍃شهید حبیب الله در دیماه ۴۱ در جمعی باصفا و خونگرم در تذرج، ۵کیلومتری شهر رابر به دنیا آمد ، کودکی را در اغوش زهرا مادری مهربان و فداکار و دادالله ،پدر زحمتکش و مومن سپری کرد. ایشان پسر بزرگ خانواده و بسیار محبوب بود ، دوره دبستان را در مدرسه روستا با موفقیت گذراند، هوش بالایی داشت ،از نظرجسمی .نیرومند وقوی .اهل ورزش و تفریحات سالم بود. 🌷🍃با پایان دوره ابتدایی برای ادامه درس به رابر رفت ،در کارهای روزمره زندگی کمک پدرو مادربود. پس از دوره راهنمایی، عازم شهرستان زرند کرمان شد.در این شهر، مهمان خواهر بود. قبل از سال ۵۸ در هنرستان آرشام زرند ،رشته برق ثبت نام و به درس ادامه داد. دوره دبیرستان سالهای اوج مبارزه علیه رژیم پهلوی ،شهید بزرگوار ،با بقیه دوستان نوجوان در تظاهرات شرکت می کرد، 🌹✨پس از درس،کار برق کشی در روستا آغاز شد ،بیشتر منازل اقوام را برق کشی کردند ،در زمینه نقاشی ساختمان هم تبحر داشت و فعالیت می کرد.در کار فعال و زرنگ بود با توجه به علاقه ای که به دوستان و اقوام داشتند بی هیچ چشم داشتی کار میکردند. 🌱با شروع جنگ ،اصرار به اعزام داشت، ولی برادر کوچکتر،جبهه جنوب بود، سرانجام در پاییز ۶۱ در نیروی زمینی ارتش پذیرفته شدند . دوران آموزشی در تهران ، سپس در رشته تکاوری راهی کردستان شد، مدتی درآنجا بود ، 🦋بسیار ورزیده و شجاع بودند به طوری که هنوز دوستان و فامیل با گذشت ۴۱ سال از شهادتش ،از او به عنوان ،تکاور دلاور یاد می کنند ، بسیار مردم دار و مهربان بود. 🕊🥀سرانجام در ۱۸ دی ۶۲ در در ارتفاعات پیرانشهر،توسط منافقین ،بر اثر اصابت گلوله به سر سرود آزادگی سر داد و در قلبها جاودانه شد . روحش شاد و یادش گرامی🌹🌹🌹 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ 🌷به جمع عاشقان شهدا بپیوندید👇👇 https://eitaa.com/joinchat/4183294356Ce53bde841e
📝خاطره ای از زبان دوست شهید حبیب الله: 🌹با توجه به اینکه دوره دبیرستان در زرند منزل خواهرش بودند و راه آهن کرمان _ تهران از مسیر شهر زرند می گذشت ،هر زمان مرخصی می آمدند، با قطار اول ایستگاه زرند پیاده شده و به دیدار خواهر می رفتند ، 🌟بسیار اهل خانواده را دوست داشته و به همه محبت و ارادتی خاص داشتند ،پس از دیدار خواهر با اتوبوس راهی شهر رابر شده و با پدر و مادر دیدار می کردند، در برگشت نیز به زرند رفته ،دوباره با قطار عازم تهران و سپس کردستان می شدند. ☘آخرین سفر با دوست و هم ولایتی خود در مسیر زرند همسفر شدند،ایشان گفته بود من آخرین دیدار را با خانواده و آشنایان داشتم ان شا‌‌ءالله شهید می شوم و سفر بعد جنازه ام به روستا باز می گردد. بعد از شهادت من ، مراقب پدر ومادرم باشید بی تابی نکنند،علاقه و محبت زیادی به پدر و مادرش داشت. ♥️در آخرین مرخصی با لباس تکاوری به روستا آمد بسیار نیرومند وقوی بودند ،همان روز از شهادت نزدیکش به مادر گفت چون بیقراری مادر را دید، او را بوسید و گفت نگران نباش شوخی کردم ،من لیاقت شهادت ندارم ،برایم دعا کن عاقبت بخیر شوم ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ 🌷به جمع عاشقان شهدا بپیوندید👇👇 https://eitaa.com/joinchat/4183294356Ce53bde841e
💠♨️💠♨️💠♨️💠♨️💠 ❣💫خاطره ای از خواهر شهید حبیب الله: 🥀سال شهادت این عزیز پایه چهارم دبستان بودم بیش از اندازه به شهید علاقه داشتم ، او هم من وخواهرم و برادرانم رو خیلی دوست داشت، بسیار خوش قلب و با عاطفه بودند..... 😔روز تشییع پیکر عزیزش،خیلی بهم سخت گذشت با اینکه کم سن و سال بودم بسیار گریه می کردم ،رمقی در بدن نداشتم ،دوست داشتم در آخرین دیدار صورت زیبایش راببینم، اما شلوغ بود و ازدحام جمعیت ، برایم مقدور نبود. آموزگارم مرد همسایه و از دوستان نزدیک شهید، آن زمان معلول حرکتی بودم ،آموزگار عزیزم مرا بغل کرده و از جمعیت خواهش کرد اجازه دهند، مرا به دیدار شهید ببرد ، 💔وقتی به کنار صندوق چوبی رسیدم ،درب را گشودند ،چشمان گریانم فرشته ای را دیدند که بسیار زیبا و آرام ،لبخند نازنینی به لب داشت ،انگار خیلی خوشحال بود، خم شدم گونه و لبهایش را غرق بوسه کردم و هیچگاه این آخرین دیدار را فراموش نکردم ،پس از گذشت ۴۱ سال از شهادت هنوز هر شب با یاد خاطرات این شهید دلاور سر بر بالین میگذارم و برای اموزگار عزیزم که سالهاست در جوار رحمت حق جای گرفته دعا می کنم .🤲 امید دارم شفاعت شهیدان شامل همه ما شود و در قیامت شرمنده این عزیزان نباشیم. روح همه شهیدان ایران اسلامی شاد🌷 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ 🌷به جمع عاشقان شهدا بپیوندید👇👇 https://eitaa.com/joinchat/4183294356Ce53bde841e
10.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 نماهنگ زیبای «مطیع» 🎙با صدای صابر خراسانی بله، هرکس حسینی بود پایانی چنین دارد... 💚 لطفا دیگران رو هم به امام زمان وصل کنید🙏 💚 به کانال امام زمانی ها بپیوندید👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1910374405Cad65d1faab
🪴🌾🪴🌾🪴🌾🪴🌾🪴 🔰زندگینامه شهید محمد حسین زاده 💐🍃شهید حسین زاده متولد ۱۳۴۳ در روستای حسن آباد سرجام مشهد در خانواده مذهبی دیده به جهان گشود . پدر و مادر شهید از خدمتگزاران آقا اباعبدالله الحسین بودند،در سه ماهگی به مشهد به محله مصلی نقل مکان کردند. 🌺🍃شهید، تحصیلات ابتدایی را به پایان می رساند و سپس به پدر بزرگوارشان در تامین مخارج زندگی کمک می کنند.این شهید بزرگوار در سن نه سالگی مداح اهل بیت بودند. ایشان در سن سیزده سالگی بسیجی فعال، مجاهدو همیشه در صحنه بودند. 🌼🌿شهید محمد حسین زاده اولین شهید شهرک امام حسن مجتبی علیه السلام معروف به محله ی امیرآباد مشهد می باشد. متاسفانه شرایط زندگی، ایشان را از ادامه ی تحصیل منصرف کرد و به واسطه ی پشتکار و تلاش‌ و همت وصف ناشدنی در آن سن کم توانست مغازه ای در بازار رضای مشهد بخرد و‌ به گلدوزی مشغول شود.البته در کارهای فنی از جمله جوشکاری هم خبره بود. دوستانی که از حجله شهید در شب تشییع جنازه ی ایشان نگه داری می‌کردند هم بعد از ایشان به شهادت رسیدند. و این مسیر هنوز ادامه دارد. شهید وقتی احساس نیاز به جوانان در جبهه ها را مشاهده کردند به یاری جبهه ی حق علیه باطل شتافتند و در سن هجده سالگی از طریق بسیج مسجد امام زمان عجل الله شهرک امام حسن مجتبی(ع)مشهد عازم جبهه شده و در عملیات مسلم بن عقیل با رمز یا ابوالفضل العباس علیه السلام جبهه سومار با ذکر یا مهدی و با لب عطشان در دوم محرم به درجه رفیع شهادت نائل شدند. 🕊🥀پیکر پاک این شهید بزرگوار در پنجم ماه محرم تشییع و دربهشت رضای مشهد آرام گرفت. راهشان پر رهرو باد🌷🌷🌷 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ 🌷به جمع عاشقان شهدا بپیوندید👇👇 https://eitaa.com/joinchat/4183294356Ce53bde841e
✅شهیدی که در ۲ سالگی از دنیا میرود و به اذن پروردگار عمر دوباره به او داده میشود...👇👇👇 🌻🌿 🌷شهید حسین زاده در سن دو سالگی به مدت شش ساعت از دنیا رفته بودند! مراسم تدفین را به صبح موکول می کنند که به لطف خدا نیمه های شب مادر این شهید بزرگوار متوجه تکان خوردن پارچه ی سفید روی فرزندشان می‌شوند و وقتی پارچه را کنار میزنند فرزندشان را در حال خندیدن می‌بینند🌱✨ آری نیمه ی شب به اذن خداوند دوباره به دنیا بازگشتند، گویا شهادت روزی ایشان بود؛ مادرشان ایشان را نذر آقا امام حسین علیه السلام می کنند. 🌷به جمع عاشقان شهدا بپیوندید👇👇 https://eitaa.com/joinchat/4183294356Ce53bde841e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شهیدان الگویند ⁉️ توصیه بسیار مهم امام خمینی ره در مورد شهدا را چقدر عملیاتی کرده ایم؟؟؟ ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ 🌷به جمع عاشقان شهدا بپیوندید👇👇 https://eitaa.com/joinchat/4183294356Ce53bde841e
✍کرامت سردار شهید ✅عنایت شهید عبدالمهدی مغفوری به فردی که بچه دار نمی شد. 🔹چند سالی بود ازدواج کرده بودم اما بچه نداشتم ابتدا هیچ اعتقادی هم در دل به شهدا نداشتم زندگیم متلاطم و در آستانه بر هم خوردن و جدا شدن از همسرم قرار گرفته بودم. 🔸قبلا شنیده بودم شهید مغفوری در گلزار شهدای کرمان مزارش همیشه شلوغ است و حاجت می دهد. 🔹با تمام نا امیدی که داشتم منی که قبول نداشتم در دل خود گفتم حالا امتحان می کنم و آمدم سر مزار شهید مغفوری خیلی خودمانی با او درد دل و صحبت کردم که کمکم کند تا مشکلم رفع شود. 🔸از وقتی که آمدم سر مزار شهید مغفوری حرف هایم را به او زدم چند روزی بیشتر طول نکشید که خبر مسرت بخش بارداری همسرم را شنیدم و هم اکنون دارای فرزند می باشم و اعتقاد دارم شهدا زنده هستند. ✅راوی آقای یعقوبی بیست و پنجم اردیبهشت ۱۴۰۲  ‎‎‌─━━━⊱❅✿•❅•✿❅━━━─ 🌷به جمع عاشقان شهدا بپیوندید👇👇 https://eitaa.com/joinchat/4183294356Ce53bde841e
🪴🌾🪴🌾🪴🌾🪴🌾🪴 🔰زندگینامه و خاطرات شهید رضا سفیدگران: 💐🍃 شهید رضا سفیدگران در شهر گنبد کاووس در تاریخ 1346/6/7 متولد شد دوران طفولیت خودرا در خانواده مذهبی گذراند. رضا دوران دبستان دبیرستان را طی کرد و همه سعی تلاشش این بود که بهترین رتبه را به دست بیاورد. پدرش حسین قلی ارتشی بود و مادرشان خانه دار و خیاط بودن. رضا خیلی خوش اخلاق و مهربان بود طوریکه همه فکر می‌کردند او تربیت شده به دنیا آمده. رضا بعد از اخذ دیپلم به خدمت مقدس سربازی رفت و به سقز کردستان اعزام شد و بعد از مدتی فرمانده و سرپرست بی سیم گردان شد. ابتدا دوره آموزشی 45 روز نیشابور را گذرانده بود و از طرف سپاه پاسداران به جبهه اعزام شد 🌹نحوه شهادت پاسدار وظیفه رضا سفید گران در تاریخ 1367/1/18 نقل قول از مادر محترم شهید سفید گران🌹 در عملیات بر اثر اصابت مستقیم گلوله تانک به درجه رفیع شهادت نایل شد شهید رضا سفیدگران در جبهه در توپخانه 61 محرم نقشه برداری به عهده داشت ما از نحوه دقیق شهادت اطلاعی نداریم. مدت حضور در جبهه 9 ماه بوده . 🌷خصوصیات اخلاقی شهید🌷 خوش اخلاق و مهربان بود از سن 14سالگی کتاب زیاد مطالعه میکرد و انس بسیار زیادی به قران داشت وی به همه فامیل و همسایه ها کمک می کرد به خانه آنها نفت میبرد و کارهای منزلشان را انجام میداد در نبود پدرش کارهای خانه به عهده رضا جان بود آن موقع به شدت مریض شده بودم از من پرستاری می کرد. سال۵۷ زمان انقلاب بود نفت و گاز وبرق نداشتیم به یک مصیبت گازوئیل تهیه میکرد می آورد و داخل بخاریها می‌ریخت و آماده می‌کرد. اوقات فراغت به مسجد می‌رفت تازه یاد گرفته بود شومینه و روشنایی وصل کند کارش همین بود که مجانی کار کند برای مساجدو مهدیه خانه رضا مسجد بود هروقت می گفتیم چرا دیر امدی ناراحت می شد می‌گفت کار دارم تا ساعت 3 یا4 صبح در مسجد بود نماز صبح را میخواند بعد می امد خانه 🌷🌷خاطره از مادر شهید🌷🌷 بعداز 10روز که رضا رفت جبهه خواب دیدم آقایی نورانی آمد پیش من سلام کردم گفتم بفرمایید ان اقا به من گفت مادر میدانم که شما پسرتان را برای آقا امام زمان علیه السلام دادید. دلم میخواد برایتان یک سوره یس بخوانم گفتم آقا نمیگذارند در حرم بلند قران بخوانید دعوا میکنند باید ارام بخوانید ایشان گفت من کسی نیستم که من را اینها ببینند و بشنوند فقط شما صدای من را میشنوید باز هم با خودم گفتم خدایا این اقا کیست که این حرف را میزند که من رانمی بینند بالاخره گفتم بفرمائید آقا اگه زحمتتان نمی شود بخوانید با یک صدای خیلی قشنگ برای من سوره یس راخواندن وقتی به ایشان نگاه می کردم که به ایشان یک چیزی بگویم ولی دستو پایم را گم میکردم و نمی توانستم حرف بزنم ایشان و من سر پا ایستاده بودیم که میخواندن، همان لحظه پسرم رسید سوره یس تمام شد ایشان گفت پسرم برادر شهیدی گفت بله. دستش را گذاشت پشت سرش گفت ان شاالله موفق باشی پسرم هم ایشان را نشناخت ایشان فرمودن من این را خواندم که همیشه صبر داشته باشی گفتم آقا خیلی ممنون دست شما درد نکنه من یک پنجاه تومان هم به اقا دادم کاری که شد اقا این پنجاه تومان را از من قبول کردن عید هم بود ومن دوباره تشکر کردم که برایم دعا خواند و ایشان فرمود دیدی که من بلند خواندم و هیچ کس نیامد به ما حرفی بزند چرا ناراحت شدی به محض اینکه صورتش را آنطرف کرد، من به پسرم گفتم نگاه کن آن آقا را به من گفتند ان امام زمان عج بود ببین که کجا میرود چون دو راه خروج بیشتر ندارد شما آنطرف را نگاه کن و من اینطرف را همینطور که پسرم داشت نگاه می کرد گفت 3 تا قبرکه رد شد نوری شد رفت به آسمان. 🕊🕊🕊🕊🕊🕊 شب جمعه بود خوابیدم خواب دیدم که یک آقایی امد گفت اینقدر گفتی آقا بیا، دیدی اقا امد سوره یس رو برای شما خوند! 🌹موقعیت اقتصادی شهید🌹 قبل از سربازی در مغازه همراه پدر مشغول کار و در آمدش نامشخص بوده پدر شهید باز نشسته بودن حقوقشان 3000 هزارتومان بوده و مغازه نبش کوچه فروغ میدان ۱۰ دی فعلی مشهد بود که دارای لوازم گازی شومینه و تعمیرات بود. 🥀جبهه وجنگ✍️ پدر رضا ارتشی بود موقعی که می‌رفت جبهه رضا اول راهنمایی بود ما رفتیم راه آهن بدرقه پدرش. تفنگ دست ایشان بود رضا یک گل روی تفنگ پدرش گذاشت گفت پدر جان شما شهید نمی شوی من باید راهتان را ادامه دهم تو باید برگردی و تفنگ را از دست پدرش کشید بده به من که یک عکس بگیرم من می خواهم شهید شوم امیدوارم که شما برگردید همینطور هم شد. بعد از هفت سال که پدرش برگشت رضا شهید شد پانزده روز پیکر رضا در خاک عراق بود که بعد از پیشروی و تفحص به خاک میهن او را باز گرداندند . ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ 🌷به جمع عاشقان شهدا بپیوندید👇👇 https://eitaa.com/joinchat/4183294356Ce53bde841e
🌹💫🍃🌹💫🍃🌹💫 🌻🌿شفا یافتن مادر محترم شهید رضا سفیدگران : 🔸من مدت مدیدی مریض بودم شش سال بعد از شهادت رضا من شفا یافتم خواب دیدم که رضا من را داخل ضریح گذاشته و در ان را بست. گفتم رضا جان چرا این کار را میکنی؟ 🔹گفت مگر دکتر ها جوابت نکردن گفتم چرا گفت پس شما را اینجا می گذارم اینقدر اینجا بمانی تا امام رضا شما را شفا بدهد بعد از دو سال بعد از ان خواب من رفتم حرم که شاید اقا من را شفا بدهد و آقا من را شفا داد من هم نذر کردم که در حرم اقا خدمت کنم. 🔸آقا گفت اگر می خواهی خدمت کنی قران های دور ضریح را جمع کن اکنون 13 یا14 سال است که من قرآن‌های دور ضریح را جمع می کنم اسم من در لیست شفا یافتگان ثبت شده است 🕋 ☘🕊☘🕊☘🕊☘ 💐مادر گرامی شهید رضا سفیدگران دارای کرامات زیادی هستند ✔️ یک نمونه: من دفتر دوستم امانت گرفتم هر چی می گشتم پیدا نمی کردم روزی رفتم منزل خانم سفید گران موضوع دفتر را به ایشان گفتم. گفتن برو فلان جا گذاشته ای و من رفتم دیدم همانجاست با خودم نذر کردم اگر دفتر پیدا شود صد تومان بدهم. پولم دویست تومانی بود گفتم همین را میدهم وقتی پول را دادم به ایشان، گفتن همان صد تومان که نذر کردی بده در حالی که من اصلا از مبلغی که نذر کردم بودم به ایشان هیچی نگفته بودم. ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ 🌷به جمع عاشقان شهدا بپیوندید👇👇 https://eitaa.com/joinchat/4183294356Ce53bde841e