🔸 مرجع تشخیص #ضرر روزه ⁉️ سؤال: آیا ملاک ضرر یا ترس ضرر #روزه، تشخیص شخص مکلّف است یا تشخیص #پزشک؟ ✅ پاسخ: تشخیص شخص مکلّف ملاک است، هر چند با استفاده از نظر پزشک یا دیگران باشد. 🔹منبع: پایگاه اطلا‌ع‌رسانی دفتر رهبر معظم انقلاب

. «من» و «تو» برنده شدیم، «منوتو» باخت . #فرهنگسازی_حیا کلیپ های جذاب و دیدنی👇 🆔@farhangsaze_h

#کیفر 6 خیلی محکم گفت که ازش شکایت می‌کنیم. با استفاده از فیلم و مدرکی که داشتیم از شماره ماشین هردوشون رو،( زن و شوهر ) دستگیر کردند. وقتی تو کلانتری چشمشون افتاد به من، شروع کردن به التماس کردن می‌گفتن گ**و**ه خوردیم غلط اضافی کردیم او آقا میگفت من نوکرتونم شما ببخشید. مردی که تا دیروز داشت به من فحاشی می‌کرد الان به پامون افتاده بود . گفت که شما مسلمونید رئفت به خرج بدین و ما رو ببخشین. شوهرم با عصبانیت گفت_ مسلمونیم اما نه مسلمون توسری خور. وقتی تو مجازات بشی و آوازه‌ش تو شهر بپیچه دیگه کسی جرات نمیکنه جلوی ناموس کسی رو بگیره و اربده کشی کنه. شوهرم رضایت نمیداد، اونهاهم خیلیا رو فرستادن در خونمون حتی شورای شهر و چند مسئول دیگه از شهرستان رو فرستادن، اما شوهرم رضایت نداد و همچنان حرف خودشو زد که باید درس عبرتی بشه برای دیگران که هر کسی جرات نکنه جلوی ناموس دیگران رو بگیره و فحاشی کنه و در نهایت ماشینشون رو یک ماه توقیف کردند خود اون مرد هم به خاطر فحاشی هاش به ۸۵ ضربه شلاق محکوم شد و ۴ ماه زندانی شد. اینم بگم که فحاشی های خیلی بدی میکرد که به این همه تازیانه محکوم شد به علاوه جریمه نقدی برای پیچیدن جلو ماشین من و مابقی خلاف‌هایی که داشت. اون مرد و زن به مجازات خودشون رسیدن ولی من تا مدتها از ترسی که تو جونم بود نمی تونستم رانندگی کنم. همسرم گفت تو باید بری ورزش، و دفاع شخصی رو یاد بگیری که اگر موردی پیش اومد بتونی از خودت دفاع کنی و هم ترست بریزه. منم قبول کردم و الان دارم دفاع شخصی کار میکنم... پایان. کپی حرام.

💥حتما ببین و منتشر کن🙏 🔸️صهیونیست های هار و وحشی را فقط باید کشت و نابود کرد 🔹️زخم زدن و رها کردن این وحوش، خطرشان را بیشتر می‌کند 🔸️اگر سختی ایستادگی و مقاومت را تحمل کنیم، قطعا به زودی طعم خوش آزادی فلسطین را خواهیم چشید #طوفان_الاقصی #فلسطین #شهید #امام_زمان #فرهنگسازی_حیا کلیپ های جذاب و دیدنی👇 🆔@farhangsaze_h

#صبر_۱ سی سال از زندگیم میگذره و هنوز مجردم،از وقتی که یادم میاد همیشه کمکی خونوادم بودن و هرکاری داشتن براشون انجام دادم ولی خیلی وقتا همین خونواده دلمو میگرفتن و بهم میگفتن که تو اگه خوب بودی یکی میومد و باهات ازدواج می‌کرد. نمیگم خواستگار نداشتم ،اتفاقا خواستارم داشتم ولی همیشه یه اتفاقی میوفتاد و مانع ازدواجم میشد نمیدونم شاید قسمت منم اینطور بود ولی توی این سی سال عمرم فهمیده بودم که تا خدا نخواد یه برگ از درخت نمیوفته ،ولی بعضی جاها کم میاوردم و از طعنه های اطرافیانم ناراحت میشدم و هروقت اینطوری میشدم به آغوش سرد مادرم پناه می‌بردم ، مامانم مهربون تین فرد زندگیم بود وهمیشه قدرمو میدونست و برام دعا می‌کرد که عاقبتم بخیر بشه. کاش انقدر زود از دستش نمی‌دادم، کاش لااقل خدا به تنهاییم نگاه می‌کرد و مادرمو ازم نمی‌گرفت که از این تنهاتر شم . ادامه دارد کپی حرام.

🌺 نذر حضرت 🎤 استاد #سید_علی_علوی ✅ #امام_رضا علیه السلام 🌸 پیشنهاد دانلود ❤️🦋🦋

🍃🌹🍃 √ تنها مانع رسیدنت به امام زمانت، خودتی! از خودت پیاده شو! 🍃🌹🔸ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen

#احکام_شرعی #احکام_وضو 🎬 کلیپ : آیا با لاک هم میشه وضو گرفت ؟ 👤 حجت الاسلام والمسلمین ماندگاری ⏲ زمان : 1 دقیقه و 44 ثانیه

چرا به امام حسن(ع)، کریم اهل بیت گفته میشه؟ ☘ امام مجتبی(ع) در طول عمر خود دو بار تمام اموال و دارایی خود را در راه خدا خرج کردند و سه بار نیز ثروت خود را به دو نیم تقسیم کردند و نصف آن را در راه خدا به فقرا بخشیدند. منتهی الآمال ج1، ص 417 ☘ روزی عربی به نزد ایشان آمد و درخواست کمک کرد و امام دستور دادند که آنچه موجود است به او بدهند و قریب ده هزار درهم موجود را به آن اعرابی بخشیدند. منتهی الآمال، پیشین، ص 418. ☘ هیچ فقیر و مسکینی از در خانه حضرت ناامید برنگشت و حتّی خود ایشان به سراغ فقرا می‌رفتند و آن‌ها را به منزل دعوت می‌کردند و به آن‌ها غذا و لباس می‌دادند. 📕حقایق پنهان ص 268 ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

سخنران: #استاد_دانشمند 🎤 🔶مدال منتظران آقا امام زمان (عج) 🌸سلامتی وتعجیل در فرج مولا صاحب الزمان عج صلوات🌸

#صبر_۲ هوا داشت تاریک میشد و من باید زودتر راه میوفتادم که برم سمت خونه ، سنگ قبرمادرمو بوسیدم و بعداز پاک کردن اشک هایم راه خونه رو پیش گرفتم ،، ما توی یه روستای کوچیک نزدیک رشت زندگی می‌کنیم و چون روستامون کوچیکه همه همدیگرو می‌شناختیم ، زن ها و مردای روستا این موقع دیگه کارای کشاورزی و دامداریشونو انجام دادن و معمولا بیرون خونه هاشون مشغول حرف زدن باهم میشن ‌. همیشه رد شدن از کنارشون برام سخته چون میدونم پشت سرم حرف میزنن که این دختر تا کی میخواد مجرد بمونه و طفلک کسی نیست باهاش ازدواج کنه و از این حرفای خاله زنکی . یه سلام و احوال پرسی ساده میکردم و خیلی زود از کنارشون رد میشدم و صدای پچ پچ هاشون به گوشم می‌رسد ولی جوابی براشون نداشتم و بی اهمیت بهشون رد میشدم و تنها امیدم بخدا بود که کمکم کنه.رسیدم به حیاط خونمون و داشتم پله هارو بالا میرفتم که متوجه شدم مادرشوهر خواهر کوچیکترم خونه مونه و مشغول حرف زدن با پدرمه، دستی به سرو صورتم کشیدم و رفتم داخل و با دیدن من از سرجاش پاشد و شروع کردیم به روبوسی . ادامه دارد... کپی حرام.