eitaa logo
حفظ مجازی برادران | ناصِحٌ اَمیِن
639 دنبال‌کننده
4هزار عکس
773 ویدیو
103 فایل
✨﷽✨ ✓مدرسه تخصصی مجازی حفظ قرآن کریم (ویژه برادران) ♡ ~باهدف تربیت حفاظ قرآن کریم شروع به فعالیت میکند🌱 ☆آیدی مراجعه ودریافت فرم ثبت نام: 📱شماره تماس جهت مشا 📍کانال واحد خواهران
مشاهده در ایتا
دانلود
: زندگی نامه داستانی به روایت سمیه ابراهیم پور ( ) 32  مولف : راضیه تجار راوی کتاب : سمیه ابراهیم پور ناشر کتاب : روایت فتح سال نشر : 1397 تعداد صفحات : 272 قیمت: ۱۷۰۰۰تومان با تخفیف ۲۰% حدودا ۱۵۰۰۰ تومان 🌷🍃کانال مسیر راه با شهدا🍃🌷 🍃 @masirshahid 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 📖 السَّلاَمُ عَلَى السَّيْفِ الشَّاهِرِ وَ الْقَمَرِ الزَّاهِرِ... 🌺سلام بر مولایی که با تیغ ، زمین ‌دردکشیده را از دست ظالمان نجات خواهد داد، 🌼سلام بر او و بر روزی که با روی ماهش، دردهای زمین تسلی خواهد یافت. 🌸🍃 🌷🍃کانال مسیر راه با شهدا🍃🌷 🍃 @masirshahid 🍃
آن است که با یاد شما🌷 برخیزم وَرنه هر صبـ☀️ــح مثالِ تاری دگر است ... 🌺🍃 🌷🍃کانال مسیر راه با شهدا🍃🌷 🍃 @masirshahid 🍃
🌺🍂🌺🍃🌺 🍂🌺🍃🌺 🌺🍃🌺 🍃🌺 🔵 همدم 🔵 وقت نماز که می شد اعظم خودش را می رساند مغازه شوهرش، به جای او چند دقيقه ای پشت دخل می ايستاد تا او بتواند نمازش را بخواند. آن قدر برای نمازِ شوهرش اهميّت قائل بود که حتی در بحبوحه ی کارهای روزانه هم سعی می کرد کارها را طوری تنظيم کند تا به نماز شوهرش، خللی وارد نشود. اين همکاری ها فقط به نماز، ختم نمی شد. آن وقتی که حاج آقا در معامله ای ضرر کرده بود و سرش را کلاه گذاشته بودند، اعظم اولين کسی بود که به داد شوهرش می رسيد و می گفت:" ." همين يک جمله کافي بود تا غصّه ها و درگيری های ذهنی حاج آقا کمتر بشود... 📚به رنگ صبح،ص ۶۹ 🌷🍃کانال مسیر راه با شهدا🍃🌷 🍃 @masirshahid 🍃
💠سلام!💠 پریدم جلوش. اول گفت: سلام! بعدش گفت: مواظب خودت باش نیفتی! هنوز 10-15 قدم مانده بود بهش برسم که دستش را بالای سرش آورد و داد زد: سلام! و من پکر گفتم: علیک سلام! زودتر از او رسیدم تو چادر. گفتم: این دفعه تا بیاد تو، من زودتر بهش سلام میدم! هنوز تو فکر بودم که صداش از پشت چادر اومد: سلام، تو چادری؟ خجالت زده گفتم: آره! 📚 نوید شاهد 🌷🍃کانال مسیر راه با شهدا🍃🌷 🍃 @masirshahid 🍃
〰️🔶〰️🔶〰️ 🔶〰️🔶〰️🔶 〰️🔶〰️🔶〰️ 🔶〰️🔶〰️🔶 🔶اره برای قطع پا🔶 مچ پایش تیر خورده و به تدریج عفونت کرده بود... آن قدر زیاد بود که پزشکان عراقی تصمیم گرفتند پایش را قطع کنند. او را به اتاق عمل بردند. یکی از بچه های اهواز به عنوان مترجم با او رفت. او بعدا این گونه تعریف کرد: «وقتی او را روی تخت خواباندند، منتظر شدم که برای تزریق آمپول بی هوشی بیایند. لحظاتی بعد آمدند؛ اما با شگفتی دیدم که آن ها در حالی که پوزخند می زنند، دست و پای او را بستند و رفتند. دقایقی بعد، چند نفر دیگر آمدند. آن ها اره در دست داشتند. انگار می خواهند چوبی را از تنه درخت قطع کنند. شروع کردند به بریدن. اصلاً به فریادها و بی هوش شدن های او اعتنا نمی کردند. در نهایت، پای او را از مچ قطع کردند. چند روز بعد، پای او عفونت کرد. باردیگر سر و کله آنها پیدا شد و کمی بالاتر را بریدند. باز هم عفونت کرد و باز، کمی بالاتر. دوست مظلوم ما توانش را از دست داده بود. او اگرچه از دست عراقی ها رهایی یافت؛ اما جبران ضعف های او امکان پذیر نبود. 📚 سایت صبح 🌷🍃کانال مسیر راه با شهدا🍃🌷 🍃 @masirshahid 🍃
شهید سجاد طاهر نیا🌺 نوید شاهد🌺 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 📚موضوع مرتبط: 📆مناسبت مرتبط: تاریخ تولد 🌷🍃کانال مسیر راه با شهدا🍃🌷 🍃 @masirshahid 🍃
📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ تولد 🌷🍃کانال مسیر راه با شهدا🍃🌷 🍃 @masirshahid 🍃
شهید سجاد طاهرنیا🌹 سایت گیلان🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 📚موضوع مرتبط: 📆مناسبت مرتبط: تاریخ تولد 🌷🍃کانال مسیر راه با شهدا🍃🌷 🍃 @masirshahid 🍃
26.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📚موضوع مرتبط: 📚مناسبت مرتبط: تاریخ تولد 🌷🍃کانال مسیر راه با شهدا🍃🌷 🍃 @masirshahid 🍃