eitaa logo
حفظ مجازی برادران | ناصِحٌ اَمیِن
608 دنبال‌کننده
4هزار عکس
773 ویدیو
103 فایل
✨﷽✨ ✓مدرسه تخصصی مجازی حفظ قرآن کریم (ویژه برادران) ♡ ~باهدف تربیت حفاظ قرآن کریم شروع به فعالیت میکند🌱 ☆آیدی مراجعه ودریافت فرم ثبت نام: 📱شماره تماس جهت مشا 📍کانال واحد خواهران
مشاهده در ایتا
دانلود
تاریخ تولد:1364/1/26 تاریخ شهادت:1394/11/16 . .هر چند وقت یه بار تماس میگرفت💌😊 ، چهل و پنج روز از رفتنش گذشته بود ، بهش گفتم : مادر نمیای☹ گفت : مامان از تو انتظار نداشتم !😌💚 خیلی ازش عذر خواهی کردم 🙏✅ گفت : مامان من نمیتونم بیام .  با چه رویی برگردم ؟😔چجوری سرمو بلند کنم و خانواده ی شهدا رو ببینم؟؟.. تو خواب دیدم شهید شد و افتاد من بغلش کردم 🌹🤗. سریع همه رو بیدار کردم گفتم😰😖 : صالح شهید شده  همه گفتن نه آروم باش ایشالله که چیزی نیس 🙂 روز بعد که خبر شهادتشو دادن دیدم😭😫 همون ساعتی که من خوابشو دیدم شهید شد.همه دعام 🙏این بود بدنش دسته دشمنا نیوفته آخه طاقت نداشتم ... .به روایت: مادرشهید💛 . ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• ❀ ‌@masirshahid ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
°•|🌿🌹 #طلبه_مجاهد_و_عارف #شهید_حسین_قاضی‌زاده #کلام_شهید ◽️اگر آیندگان پرسیدند که چرا به جبهه رفتم و شهید 🕊شدم؛ بگویید: من از آموزگاری چون حسین(ع) ✨در سرزمینی چون ڪربلا🏜 و در زمانی چون‌ عاشورا، درسِ عشق💞 و شهادت و آزادمردی گرفته‌ام. ◽️و معلمم به من گفت: «انی لا اری الموت الا السعادة و الحیوة مع الضالمین الا...»☺️ 《مرگ برای من چیزی جز شهادت و افتخار، و زندگی با ظالمین جز خواری و ذلت نیست》❤️ #یادش_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• ❀ ‌#کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا ❀ @masirshahid ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀رمان نسل سوخته🥀 دعوتنامه💌 اون شب ... بالشتم از اشک شوق خیس بود ...😪 از شادی گریه می کردم🙃 ... تا اذان صبح خوابم نبرد ... همون طور دراز کشیده بودم و به خدا و تک تک اون حرف ها فکر می کردم...🧐 اول ... جملاتی که کنار تصویر اون شهید بود 🧡... هر کس که مرا طلب کند می یابد😍 ... من 4 سال ... با وجود بچگی ... توی بدترین شرایط ... خدا رو طلب کرده بودم ... و حالا... و حالا... خدا خودش رو بهم نشون داد😍 ... خودش و مسیرش... و از زبان اون شخص بهم گفت ... این مسیر، مسیر عشق و درده❤️ ... اگر مرد راهی ... قدم بردار🚶‍♂ ... و الا باید مورچه‌ای جلو بری🐜 ... تازه اگه گم نشی و دور خودت نچرخی... به ساعت نگاه کردم ... هنوز نیم ساعت تا اذان باقی مونده بود🕰 ... از جا بلند شدم و رفتم وضو گرفتم ...⚜ جا نمازم رو پهن کردم و ایستادم ... ساکت ... بی حرکت ... غرق در یک سکوت بی پایان...💎 - خدایا🌹 ... من مرد راهم ... نه از درد می ترسم❌ ... نه از هیچ چیز دیگه ای ... تا تو کنارمنی😇 ... تا شیرینی زیبای دیدنت👁 ... پیدا کردنت👀 ... و شیرینی امشب با منه🍯 ... من ازسوختن نمی ترسم🔥 ... تنها ترس من ... از دست دادن توئه ... رهام کنی و از چشمت بیوفتم😦 ... پس دستم رو بگیر🙌 ... و من رو تعلیم بده ... استادم باش برای عاشق شدن ... 💗 که من هیچ چیز از این راه نمی دونم ... می خوام تا ته خط اون حدیث قدسی برم ...☔️ می خوام عاشقت باشم ✨... می خوام عاشقم بشی ... 🌈 دست هام رو بالا آوردم ... نیت کردم ... و الله اکبر ... ☺️ هر چند فقط برای نماز وتر فرصت بود ... اما اون شب ... اون اولین نماز شب من بود... 📿 نمازی که تا قبل ... فقط شیوه اقامه اش رو توی کتاب ها خونده بودم📖 ... اون شب ... پاسخ من شده بود ... پاسخ من به دعوتنامه خدا ... 📨 چهل روز ... توی دعای دست هر نمازم ... بی تردید ... اون حدیث قدسی رو خوندم ... 🎀 و از خدا ... خودش رو خواستم ... فقط خودش رو ... تا جایی که بی واسطه بشیم ... من و خودش ... و فقط عشق ..❣ و این شروع داستان جدید من و خدا شد ... هادی های خدا ... یکی پس از دیگری به سمت من می اومدن ... هیچ سوالی بی جواب باقی نمی موند ... تا جایی که قلبم آرام گرفت ... حتی رهگذرهای خیابان ... هادی های لحظه ای می شدند🙂 ... واسطه هایی که خودشون هم نمیدونستن ...😌 و هر بار ... در اوج فشار و درد زندگی ... لبخند و شادی عمیقی وجودم رو پر می کرد😊 ... خدا ... بین پاسخ تک تک اون هادی ها ... خودش رو ... محبتش رو ... توجهش رو ... بهم نشون می داد ...🤩 معلم و استاد من شد ...من سوختم ... اما پای تصویر اون شهید ... تصویری که با دیدنش ... من رو در مسیری قرار داد که ... به هزاران سوختن می ارزید ... و این ... آغاز داستان عاشقانه من و خدا بود ...❤️🧡💛💚💙💜 نویسنده : 🌷شہید سید طاها ایمانے🌷 💚ڪپے بہ شرط دعا براے ظہور مولا💚 ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• ❀ ‌@masirshahid ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
✨سلام همراهان همیشگی شهدا✋ نظرتون چیه امشب معرفی شهید🌹داشته باشیم تاساعت 🕰 ۹ نظراتونو هم بگید اگه خواستید میذارم ببینم چند تا رای میاره☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💎رمان نسل سوخته💎 🎁هدیه خدا🎁 عید نوروز ... قرار بود بریم مشهد ... حس خوش زیارت🕌 ... و خونه مادربزرگم👵 ... که چند سالی می شد رفته بود مشهد... 😍 دل توی دلم نبود ... جونم بود و جونش 😘... تنها کسی بود که واقعا در کنارش احساس آرامش می کردم ...💚 سرم رو می گذاشتم روی پاش ... چنان آرامشی وجودم رو می گرفت که حد نداشت ... عاشق صدای دونه های تسبیحش بودم ... 📿 بقیه مسخره ام می کردن ... - از اون هیکلت خجالت بکش ... 13 ،14 سالت شده😤 ... هنوز عین بچه ها می مونی... ولی حقیقتی بود که اونها نمی دیدن ... هر چقدر زندگی به من بیشتر سخت می گرفت ... من کمر همتم رو محکم تر می بستم💪 ... اما روحم به جای سخت و زمخت شدن ... نرم تر می شد 😇...دلم با کوچک تکان و تلنگری می شکست 💔... و با دیدن ناراحتی دیگران شدید می گرفت❣ ... اما هیچ چیز آرامشم رو بر هم نمی زد ... درد و آرامش و شادی ... در وجودم غوطه می خورد 🙃... به حدی که گاهی بی اختیار شعر می گفتم ...📝 رشته مادرم ادبیات بود ... و همه ... این حس و حالم رو به پای اون می گذاشتن ... هر چند عشق شعر بودن مادرم ... و اینکه گاهی با شعر و ضرب المثل جواب ما رو می داد ... بی تاثیر نبود 😊... اما حس من ... و کلماتم ... رنگ دیگه ای داشت ...🌈 درد، هدیه دنیا و مردمش به من بود ... و آرامش و شادی ... هدیه خدا ... 🎈 خدایی که روز به روز ... حضورش رو توی زندگیم ... بیشتر احساس می کردم ... چیزهایی در چشم من زیبا شده بود... که دیگران نمی دیدند ... و لذت هایی رو درک می کردم... که وقتی به زبان می آوردم ... فقط نگاه های گنگ ... یا خنده های تمسخرآمیز نصیبم می شد ... 🙃 اما به حدی در این آرامش و لذت غرق شده بودم ... که توصیفی برای بهشت من نبود...🌸 از 26 اسفند ... مدرسه ها تق و لق شد ... و قرار شد همون فرداش بزنیم به جاده ... 🚘 پدرم، شبرو بود ... ایام سفر ... سر شب می خوابید و خیلی دیر ساعت 3 صبح ... می زدیم به دل جاده ...🏕 این جزء معدود صفات مشترک من و پدرم بود ... عاشق شب های جاده بودم🤓 ... سکوتش ... و دیدن طلوع خورشید🏜 ... توی اون جاده بیابانی ...وضو گرفتم ... کلید ماشین رو برداشتم🗝 ... و تا قبل از بیدار شدن پدرم ... تمام وسایل رو گذاشتم توی ماشین ... و قبل از اذان صبح ... راه افتادیم ...💎 نویسنده : 🌼شہید سید طاها ایمانے🌼 🌛ڪپے بہ شرط دعا براے ظہور مولا🌜 ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• ❀ ‌@masirshahid ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
ان شاالله یه شب دیگه 🌸 رای مثبت کم بود✨ تشکر میکنم از همراهان همیشگی شهدا🕊 التماس دعا🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امـروز ڪسےگفتـ بہ من چِقَــدَر #تنهــایے! گفتمش در پاسخ تن من گر #تنهاست دݪ من بــا #دلهاست... سلام دوستان🌷 ظهرتـــــون بخیر و شهــــــدایـــی🌷 #یادشهداباصلوات #الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• ❀ ‌#کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا ❀ @masirshahid ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
'♥️بعَد اَز |خـُدا| عاشـِ♡ـق اون بَنـده شـم ڪه '🦋اومَد توےِ زِندگیم و آسِمون دِلَم رو خُدایی ڪَرد..، . #رفیق‌خـدایی‌‌‌حال‌دلتوخـوب‌میڪنه:) #شهید_محمد_حسین_محمد_خانی 🌸 #حاج_عمار ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• ❀ ‌#کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا ❀ @masirshahid ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ