eitaa logo
حفظ مجازی برادران | ناصِحٌ اَمیِن
639 دنبال‌کننده
4هزار عکس
773 ویدیو
103 فایل
✨﷽✨ ✓مدرسه تخصصی مجازی حفظ قرآن کریم (ویژه برادران) ♡ ~باهدف تربیت حفاظ قرآن کریم شروع به فعالیت میکند🌱 ☆آیدی مراجعه ودریافت فرم ثبت نام: 📱شماره تماس جهت مشا 📍کانال واحد خواهران
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽❣ ❣﷽ بیچاره دلم طالب دیدار تــو باشد درمانده و افتاده چنان پای تو باشد من در قفسی؛ منتظر روز وصالم آن روز که دلها همه دریای تـو باشد 🍂اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🍂 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
آسمانی هـا ؛ بہ شهـادت نمی رسند ! این خاڪـی هـا هـستند ڪہ لایق شهـادت اند . . .💔🍃 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
شهــید علمـــدار: توی ذهـنت باشد ڪه یڪی دارد مرا دست از پا خطا نڪنم مهدی فاطمه(س) خجالت بڪشد😞 فـــــردای قیامت جــلوی حضرت زهرا سلام الله علیها چه جــــوابی می خواهـــیم بدهــیم.💔 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
📖 💞عاشقانه ای برای تو💞 🌸🍃خندید و گفت: شاید طبق قانوت الهی ؛ ما زن و شوهریم اما همون قانون میگه تو با این قیافه نمی‌تونی وارد خونه من بشی... هنوز مغزم داشت روی این جمله‌اش کار می‌کرد که گفت: برو تو ؛ دنبالت اومدم مطمئن بشم سالم رسیدی... چند قدم ازم دور شد... دوباره چرخید سمتم و با همون حالت گفت: خواب‌های قشنگ ببینی و رفت... رفتم تو... اولش هنوز گیج بودم... مغزم از پس معادلات رفتارش بر نمی‌اومد... چند دقیقه بعد کلا بیخیال درک کردنش شدم... جلوی چشم‌های گیج و متحیر مندلی ؛ از خوشحالی بالا و پایین می‌پریدم و جیغ می‌کشیدم... تمام روز از فکر زندگی با اون داشتم دیوونه می‌شدم اما حالا آزاد آزاد بودم... فردا طبق قولم لباس پوشیدم و اومدم دانشگاه... با بچه ها روی چمن‌ها نشسته بودیم که یهو دیدم بالای سرم ایستاده... بدون اینکه به بقیه نگاه کنه ؛ آرام و محترمانه بهشون روز بخیر گفت... بعد رو کرد به من و با محبت و لبخند گفت: سلام ؛ روز فوق‌العاده‌ای داشته باشی... بدون مکث ؛ یه شاخ گل رز گذاشت روی کیفم و رفت... جا خورده بودم و تفاوت رفتار صدوهشتاو درجه‌ایش رو اصلا درک نمی‌کردم... با رفتنش بچه‌ها بهم ریختن... هر کدوم یه طوری ابراز احساسات می‌کردن و یه چیزی می‌گفتن ولی من کلا گیج بودم... یه لحظه به خودم می‌گفتم می‌خواد مخت رو بزنه... بعد می‌گفتم چه دلیلی داره؟ من که زنشم ؛ خودش نخواست من رو ببره... یه لحظه بعد یه فکر دیگه و... کلا درکش نمی‌کردم... نزدیک زمان ناهار بود... کلاس نداشتم و مهم تر از همه کل روز رو داشتم به این فکر می‌کردم که کجاست؟... ...... ✍ نویسنده 🌷 🖇 🌷
بزرگوارانی که برا چالش درخواست دادن پی وی من خیلی عذرخواهی میکنم بنده ریپرت شدم و نمیتونم جواب بدم حلال کنید🙏 ان شاالله درست شد در اسرع وقت میفرستم براتون تشکر از صبوریتون🌷
جایزه چالشمون خیلی خاصه😉 که به نیت امام علی علیه السلام به نفر اولمون داده میشه🌷 نگے نگفتے ها🙃
آپاندیسم را عمل کردم🌸 سه روز قبل از شهادت برادرم، خواب دیدم ایشان آمده و سالم است. 😊 گفتم چی شده؟ گفت آپاندیسم را عمل کردم. سمت راست پهلویش بود. ترکش های موشک نیز به همین پهلوی راستش اصابت کرده بودند.😢 مادر بزرگم که خواهرِ شهید غلامرضا تالار است هم خواب دیده بود که اتفاقی برای عباس می افتد. در واقع هر کدام از ما به نوعی می دانستیم اتفاقی برای او افتاده است.😔 راوی برادر شهید شهید مدافع حرم عباس دانشگر🌹 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
ڪ عاشـــــقنـد بہ دنبال دلبـرند هر جـا #ڪ مےروند، تعلـق نـمےبرند عشــــــاق روزگار سبـڪبـال مےپـرند... 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid
🌱ب چه می اندیشی ✨ب فراموشیمان 🌱شاید راه را اشتباه رفتیم ❗️ ✨چشمانت را ببند ای 🌱مبادا این روزها را ✨ب مادرت (س) گزارش دهی 🌱🌙 🌸•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•🌸 🆔 @masirshahid