May 11
May 11
قسمت اول(مسجد از منظر آقا)
🔷بیانات در دیدار ائمه جماعات مساجد استان تهران ⬅️ (1395/05/31)
🔴بسماللهالرّحمنالرّحیم (۱)
الحمدلله ربّ العالمین ...
خوشامد عرض میکنم به همهی شما برادران عزیز و همکاران محترم. یکی از چیزهایی که انسان جا دارد جزو افتخارات کاریِ خود بهحساب بیاورد و این حقیر هم این کار را میکنم، عبارت است از خدمت در جایگاه امامت مساجد؛ ما هم با شما در این زمینه همکاریم. خیلی خوش آمدید و جلسه همانطور که آقای حاجعلیاکبری بیان کردند، واقعاً جلسهی مهم و متفاوتی است؛ با جلسات دیگر ما در اینجا تفاوتهای اساسی دارد. تشکّر میکنم از بیانات پُرمغز آقای حاجعلیاکبری که هم مفید و جامع بود، هم زیبا و خوشساخت و خوشترکیب بود. ما خرسند میشویم وقتیکه مشاهده میکنیم زبانهای گویای روحانیّت بحمدالله از برجستگیها و از زیورهای بیانی و فکری برخوردارند. ایشان نکات مهمّی را بیان کردند و مژدههایی را که بنده بهطور کامل از آنها مطّلع نبودم ذکر کردند. بنده هم چند نکته را در همین زمینهها عرض میکنم.
اوّلین مسئله، اهمّیّت خود مسجد است و این ابتکاری که اسلام در آغاز ولادت خود برگزید و محلّ تجمّع مردم را بر محور ذکر و دعا و توجّه به خدای متعال قرار داد. اجتماعات مردم بهطور طبیعی دارای تأثیراتی است. خب، یک عدّهای دُور هم جمع میشوند، میگویند، میشنوند، تصمیم میگیرند، ارتباطات فکری برقرار میکنند، دادهها و گرفتههای فکری بین خودشان دارند؛ این در کجا اتّفاق بیفتد؟ مثلاً در باشگاههای اشرافی و اعیانی برای کارهای مختلف اتّفاق بیفتد که در غرب معمول است، یا در قهوهخانهها تشکیل بشود؛ [یا مثل] روم باستان که در حمّامها آنوقت یک چنین اجتماعاتی تشکیل میشد و دُور هم مردم جمع میشدند و رفتن حمّام بهانه بود برای اینکه بگویند و بشنوند؛ یا در جایی تشکیل بشود که محور آن اقامهی صلات است؛ این خیلی فرق میکند. وقتی اجتماع بر محور نماز و ذکر به وجود آمد، آنوقت یک معنای دیگری پیدا میکند، یک جهت دیگری پیدا میکند، دلها را به سمت دیگری میکشاند؛ این ابتکار اسلام بود.
بله، معبد در همهی ادیان هست -که مینشینند در آنجا و عبادت میکنند- لکن مسجد با معابد مسیحی و یهودی و بودایی و بعضی جاهای دیگر که ما دیدهایم یا شنیدهایم متفاوت است. در مسجد، پیغمبر اکرم نمیرفت فقط نماز بخواند و بیرون بیاید؛ کاری که برای اجتماع پیش میآمد و مهم بود، صدا میزدند: اَلصلوٰةُ جامِعَة؛(۲) بروید به سمت محل صلات؛ برای چه؟ برای اینکه راجع به مسئلهی جنگ مشورت کنیم یا خبر بدهیم یا همکاری کنیم یا بسیج کنیم امکانات را و بقیّهی چیزها؛ و شما در تاریخ اسلام مشاهده میکنید که مساجد، مرکزی برای تعلیم بود؛ میشنویم و در روایات میخوانیم که در مسجدالحرام یا مسجدالنّبی حلقهی درس زید و عمرو و بکر از نحلههای مختلف فکری و مذهبی وجود داشت؛ معنای این خیلی متفاوت است با کلیسیا یا با کنیسهی یهودی که فقط میروند آنجا، یک عبادتی میکنند و بیرون میآیند. مسجد پایگاه است و این پایگاه بر محور ذکر و نماز است.
از اینجا اهمّیّت نماز هم معلوم میشود. خود ماها بِاَشخاصِنا،(۳) احتیاج داریم به اینکه به نماز با یک نگاه دیگری نگاه کنیم. البتّه خب، بحمدالله شماها همه از فکر برخوردارید، از منطق، از آشنایی با معارف الهی و دینی؛ بنده برای تذکّر به خودم عرض میکنم؛ ماها، عموم مردم، آنچنانکه باید و شاید، همچنان قدر نماز را نمیدانیم. نماز به معنای واقعی کلمه عمود دین است؛ معنای عمود این است که اگر نبود، سقف فرو میریزد؛ بنا شکل بناییِ خود را از دست میدهد؛ نماز این است. بنابراین پیکرهی عظیم دین متوقّف است به نماز. کدام نماز میتواند این پیکره را حفظ کند؟ آن نمازی که دارای خصوصیّات مطلوب خود باشد: قُربانُ کُلِّ تَقیّ،(۴) ناهی از فحشا و منکر، نمازی که با ذکر همراه باشد؛ وَ لَذِکرُاللهِ اَکبَر؛(۵) این ذکری را که در درون نماز است، هم باید عمل کنیم، هم باید ترویج کنیم.
بهنظر بنده یکی از کارهای مهمّ ائمّهی محترم جماعات در مساجد، تبیین مسئلهی نماز برای مردم است که قدر نماز را بدانیم؛ اگر این شد، نمازها کیفیّت پیدا خواهد کرد. واقع قضیّه این است که نمازهای ما یا در موارد بسیاری بیکیفیّت است، یا کیفیّت لازم را ندارد. به عمق اذکار نماز باید رسید. خب، نماز ما [باید] از این آفات چارواداری مصون و محفوظ بمانَد؛ یعنی آفت غفلت درحال نماز، بیتوجّهی به مفاهیم نماز و به مخاطب نماز که ذات اقدس الهی است؛ این یکی از آفات است. به قول مرحوم آقای مشکینی که اینجا در همین حسینیّه میگفتند اگر یک دستگاهی اختراع بشود که انسان بتواند به مغز خودش آن را متّصل کند و خاطرات ذهن را در طول نماز از اوّل تا آخر در آن ضبط بکند، یک چیز عجیبوغریبی از آب درمیآید. از اوّلی که وارد نماز میشویم تا آخ
بارت است از تصرّف همهی منافذ و منابع قدرت در منطقه که دولتها و حکومتها بیایند زیر چتر آنها، از امکانات اینها استفاده کنند؛ فرمانروایی بر منطقه، [امّا] امروز نتوانستهاند. چه مانع شده است از اینکه مقاصد اینها تحقّق پیدا کند؟ اسلام انقلابی یا انقلاب اسلامی -هر دو تعبیر درست است؛ اسلام انقلابی هم درست است، انقلاب اسلامی هم درست است- که امروز در نظام جمهوری اسلامی تبلور پیدا کرده. این، مانع شده. اگر اسلام نبود، ایمان به خدا نبود، ایمان به معارف اسلامی نبود، تعهّد و پایبندی به وظایف دینی نبود، نظام جمهوری اسلامی هم مثل دیگران میرفت زیر چتر همین نظام سلطه و قدرت استکباری آمریکا و غیر آمریکا؛ همچنانکه دیگران رفتند. بنابراین، آماج حملهی آنها همین چیزی است که این بنای اسلامی را به وجود آورده؛ یعنی ایمان. اگر ایمان اسلامی نبود، این کشوری که ما دیده بودیم و این نظامی که ما آن را با گوشت و پوست و استخوان خودمان تجربه کردیم، ممکن نبود که تغییری پیدا بکند؛ این ایمان اسلامی بود. یک مرجع تقلید با تأیید الهی، با هدایت الهی، با بلدبودن شیوهی مبارزه و کار، وارد میدان شد و ایمانِ مردم را کشاند به سمت این هدف بلند و مردم به میدان آمدند؛ وقتی مردم در میدان بودند، هیچ قدرت مادّیای کاری نمیتواند انجام بدهد. عمده، حضور مردم است که این را امام بزرگوار ما به برکت ایمان مردم و با اتّکاء به ایمان مردم توانست انجام بدهد؛ لذا آماج [دشمن]، ایمان مردم است، ایمان جوانان است.
اینکه بنده بارها تکرار میکنم که جوان امروز، از جوان اوّل انقلاب و دوران جنگ اگر جلوتر نباشد، بهتر نباشد، عقبتر نیست -و من معتقدم که جلوتر است- بهخاطر این است که امروز با اینهمه ابزارهای تبلیغی، با اینهمه شگردهای گوناگونِ فروریختن پایههای ایمان، جوان انقلابی ایستاده است. ما در عرصهی فرهنگ، در عرصهی سیاست، در عرصههای اجتماعی، در عرصههای هنری الیماشاءالله جوان مؤمن داریم؛ البتّه بله، یکعدّهای هم هستند که معتقد نیستند، پابند نیستند، آن را هم میدانیم، نه اینکه غافل باشیم امّا این خیل عظیم جوانان مؤمن، جزو معجزات انقلاب است. این جوان امروز [است]؛ جوانی که نامه مینویسند به بنده -از این نامهها یکی و دوتا و دهتا هم نیست، زیاد است- و التماس، گریه که اجازه بدهید ما برویم در دفاع از حرم اهلبیت (علیهمالسّلام) بجنگیم؛ از زندگی راحت، از زن و بچّه بگذریم. نامه مینویسند -واقعاً نامه گریهآلود است- که [ما] پدر و مادر را راضی کردیم، شما اجازه بدهید ما برویم بجنگیم؛ این وضع جوان امروز است. خب میخواهند ایمان این [جوان] را از بین ببرند. این حصار فرهنگی برای حفظ این ایمان است.
مسجد پایگاه بزرگ بسیج فرهنگی و حرکت فرهنگی است؛ شیوهی کار را باید در مسجد آموخت که چهکار کنیم. اوّلاً به شما عرض بکنم حرفی که شما با مأمومین خودتان و مسجدیهای خودتان میزنید، از نطق تلویزیونی و مانند اینها بمراتب کارآمدتر و مؤثّرتر است؛ بارها این را عرض کردهایم که نگاهِ چشمدرچشم و جلسهی نزدیک که نفَس گوینده به شنونده میخورَد، یکچیز دیگری است؛ این فقط هم در اجتماعات ما تجلّی دارد؛ البتّه در کلّ اسلام در نمازهای جمعه و امثال اینها این هست، لکن در بین شیعه، بُروزوظهور بیشتری دارد. این مجالس روضهخوانی، مجالس وعظ و خطابه، مجالس گوناگون خیلی چیزهای مهمّی است؛ اینها را دستکم نباید گرفت، هم از فضای مجازی مؤثّرتر است، هم از صداوسیما مؤثّرتر است، منتها خب دایرهاش محدود است؛ اگرچنانچه این سلسلهی عظیم، این تشکیلات عظیم خوب کار کند و در همهجا کار کند، تأثیراتش برهمهی اینها فائق خواهد آمد و میتوانید شما این جوان را، این مخاطب را به معنای واقعی کلمه مصونیّت ببخشید و میتوانید او را در مقابل این میکروبها و این ویروسهایی که بهطور دائم دارد سرازیر میشود بهطرف این کشور و طرف این نظام واکسینه کنید. بنابراین [مسجد] هستهی مقاومت است، منتها مقاومت بِاَنواعه؛(۱۰) مقاومت فرهنگی، مقاومت سیاسی، و درجای خود هم مقاومت امنیّتی و نظامی؛ کمااینکه در مساجد [اینگونه بوده].
این آماری که جناب آقای حاجعلیاکبری گفتند، خیلی آمار مهمّی است؛ اینکه ایشان گفتند که ۹۷ درصد از شهدای ما مسجدی بودهاند -اگر تحقیق بشود- این خیلی حرف مهمّی است. از هر صنفی: دانشجو است مسجدی است، کاسب است مسجدی است، دانشآموز دبیرستانی است مسجدی است. از مسجد حرکت کردن و راه افتادن و رفتن به میدانهای جنگ و جان خودشان را کف دست گرفتن، به زبان آسان است؛ جان در کف دست گرفتن، جان فدا کردن به زبان [آسان است]؛ وَ لَقَد کُنتُم تَمَنَّونَ المَوتَ مِن قَبلِ اَن تَلقَوهُ فَقَد رَاَیتُموهُ وَ اَنتُم تَنظُرون،(۱۱) انسان خب میگوید که بله ما جانمان [را میدهیم]؛ آنوقتی که در مقام عمل مواجه میشود با مرگ، جور دیگری است، خیلی سخت است. این جوانها از مسجد رفتهاند و جان خو
، تبیین کنند، سؤالاتشان را بشنوند، این کارها حالا آنطور که انسان احساس میکند از گزارشها و از حرفها رایج است، آن زمان رایج نبود. آن زمان ائمّهی جماعت عمدتاً به این اکتفا میکردند که بروند نماز را بخوانند و از مسجد بیرون بیایند. حالا یکی دو مسئلهی شرعی هم جواب بدهند، و سؤالی بشود یا نشود؛ بیش از این نبود، [امّا] امروز بحمدالله این چیزها رایج است. و باید روزبهروز این را کیفیّت داد.
پس بنابراین یک مسئله، مسئلهی گردهماییِ مردمی بر محور نماز و محور ذکر از نظر اسلام است. این مهم است. بنابراین اگر کار اجتماعی هم در اینجا انجام میگیرد، مثلاً تصمیم میگیرند که یک تعاونیای درست کنند برای فقرا یا در یک امر خیری تعاون کنند، این با توجّه به اقامهی صلات است، با توجّه به ذکر است، برای خدا است، بر محور صلات است. اگر بسیج میشوند از مسجد برای رفتن در مقابلهی دشمن، این به معنای حرکت جهاد فیسبیلالله هست، بر مبنای خدا است، بر مبنای ذکر است؛ اگر وظیفه پیدا میکنند که امورات شهری را، امورات محلّه را مثلاً از لحاظ امنیّت، از لحاظ کارهای لازم انجام بدهند، باز بر محور ذکر [است].
یکی از ابتکارات مهمّ امام بزرگوار ما، از هنرهای بزرگ این مرد بزرگ همین بود که از اوّل انقلاب مساجد را محور قرار داد. آن روزهای اوّل انقلاب، آنهایی که یادشان است میدانند که همهچیز در هم ریخته بود: سلاح بیاورند، جمع کنند، از اینجا بردارند، [نکند] دستهای غیر مأمونی به کارهایی دست بزنند؛ مرکز تشکّل لازم بود، هستهی مرکزی لازم بود؛ این هستهی مرکزی را امام بلافاصله همان روز اوّل، حتّی قبل از اینکه اعلام پیروزی بشود، معیّن کردند: مساجد. هرکس از هرجا مثلاً سلاح دست میآورد، ببرد [به مساجد]. بعد هم یک سازماندهی عظیم مسجدی تشکیل شد و به وجود آمد که همان کمیتههای انقلاب بودند، که تا مدّتهای طولانی همهی کارهای انقلاب را اینها انجام میدادند، و درواقع همهی کارهای کشور را اینها انجام میدادند. مسجد یک چنین خصوصیّتی دارد که بر مبنای ذکر و نگاه الهی و توجّه الهی و مانند اینها است. خب این یک نکته است که اجتماع مردم بر محور ذکر خدا و مانند اینها [است].
نکتهی دوّم این است که مسجد پایگاه انواع و اقسام فعّالیّتهای اجتماعی است؛ یعنی وقتی ما مردم را گرد این محور جمع کردیم، از آنها چه میخواهیم. یکی از چیزهایی که میخواهیم این است که به فعّالیّتهای اجتماعی بپردازند. در جامعهی اسلامی همهی آحاد وظیفه دارند، مسئولیّت دارند، باید کار انجام بدهند؛ کار برای پیشرفت جامعه، کار برای امّت. بنابراین اینجا محلّ پمپاژ فکرها و پراکندن وظایف مختلف و کشاندن مردم به کارهای گوناگون است. مسجد برای انجام فعّالیّتهای اجتماعی و پایگاه فعّالیّتهای اجتماعی است.
یک مسئلهی دیگر در مورد مسجد عبارت است از هستهی مقاومت. مقاومت وقتی گفته میشود، فوراً ذهن میرود به مقاومت نظامی و امنیّتی و امثال اینها. خب بله، آن هم قطعاً مقاومت است، امّا بالاتر از آن، مقاومت فرهنگی است. حصار فرهنگی، خاکریز فرهنگی در کشور اگر سست باشد، همهچیز از دست خواهد رفت. من به شما عرض بکنم: امروز بعد از ۳۷ سال، ۳۸ سال از پیروزی انقلاب، انگیزهی دشمنان برای نفوذ در حصار فرهنگی از روز اوّل بیشتر است؛ نه اینکه کم نشده، قطعاً زیاد شده؛ روشها را هم که شما میبینید: این شیوههای فضای مجازی و تبلیغات گوناگون و ماهواره و امثال اینها؛ [یعنی] انگیزهها بیشتر شده. آماج این حرکت هم درست همان چیزی است که مایه و هستهی اصلی ایجاد نظام اسلامی شد؛ یعنی ایمان دینی، آماج این است. با حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی و سیاستهای جمهوری اسلامی مخالفند بهخاطر مخالفت با ایمان دینی؛ چون میدانند اگر ایمان دینی نبود، این انقلاب پیروز نمیشد، این نظام به وجود نمیآمد، این زلزله و تکانهی شدید در ارکان نظام سلطه پدید نمیآمد. حرکت اسلامی و انقلاب اسلامی یک تکانهی شدیدی در نظام سلطه ایجاد کرد؛ بله، دو قطبی بود، با هم مخالف بودند، الان هم همینجور است -قدرتهای بزرگ مثل گرگهای درندهای هستند که منتظر فرصتند تا رقبا را بدرند، در این شکّی نیست- امّا همه بر یک اصل متّفق بودند و امروز متّفقند و آن، دستیابی به قدرت و زورگویی نسبت به مردم و ملّتهای ضعیف و حکومتهای ضعیف و اجتماعات گوناگون عالم و غارت منابع مالی و اقتصادی آنها و تجمیع روزافزون قدرت برای خودشان است؛ این هدف است. این هدف که هدف نظام سلطه است، با پدید آمدن انقلاب اسلامی مخدوش شد.
امروز شما ملاحظه کنید در منطقهی غرب آسیا -که اسمش را گذاشتهاند خاور میانه- قدرتهای درجهی یک مادّی دنیا زمینگیر شدهاند؛ آمریکا امروز در منطقهی غرب آسیا زمینگیر است. [اینها] امروز اهدافی دارند، کارهایی دارند، مقاصدی دارند در این منطقه؛ یک بخش از این مقاصد عبارت است از تقویت پایگاه استکباری رژیم صهیونیستی در این منطقه، یک بخش آن ع
به نام خدا
مسجد ونقش مسجد در تحقق تمدن نوین اسلامی و اصول مسجد داری از منظر امام خامنه ای
ش برای خودش، در دل خودش، در عمل خودش یک ارتباطی با خدا داشته باشد؛ سکولاریسم یعنی این. این همان چیزی است که دشمنان میخواهند؛ دشمنان همین را میخواهند. آن دینی که با آن مخالفند، آن ایمانی که با آن میجنگند، آن ایمانی است که به ایجاد نظام اسلامی میانجامد و اسلام را قدرتمند میکند؛ با آن مخالفند. از اسلام میترسند؛ کدام اسلام؟ اسلامی که دارای قدرت است، دارای نظامات است، دارای سیاست است، دارای حکومت است، دارای ارتش است، دارای نیروی مسلّح است، دارای تواناییهای علمی است، دارای تواناییهای بینالمللی [است]. از اینجور اسلامی میترسند وَالّا از اسلامی که ولو یک میلیون طرفدار هم فلان جریان یا فلان حزب یک گوشهای در یک کشور یا در سراسر دنیا داشته باشد امّا قدرتی در اختیار ندارد، واهمهای ندارند؛ کاری [در برابر آن] نمیکنند. آن اسلامی که با آن مقابلند، با آن مخالفند، با آن دشمنند، کینهی آن را در دل میپرورانند، اسلام مقتدر است. آنوقت ما بیاییم اسلام را در کانونهای اصلی خود یعنی مساجد، از مسائل جامعه، از مسائل سیاست، از مسیر جامعه، از مصیر(۱۳) جامعه بکلّی منصرف کنیم؟ این جفای بزرگی است در حقّ مسجد.
یک نکتهی دیگر این است که بایستی برای جوانها جایگاه خاص در مسجد ایجاد کرد؛ یعنی واقعاً باید برای جذب جوان برنامهریزی کرد. نه اینکه ما با حضور میانسال و پیرمرد در مسجد مخالفیم؛ نه، مؤمنین همه باید بیایند به مسجد و استفاده کنند، امّا جوانها را باید جذب مسجد بکنیم. اینکه جوان مسجد را خانهی خود و جایگاه خود بشناسد و به آن اُنس پیدا کند و رفتوآمد پیدا بکند، خیلی برکات دارد. کار را در جامعه جوانها انجام میدهند، پیشران حرکتهای اجتماعی جوانها هستند، اینها هستند که کار میکنند، تلاش میکنند. جاذبهی برای جوان برخلاف آنچه بعضی تصوّر میکنند، گذاشتن میز پینگپنگ نیست. بعضی خیال میکنند برای اینکه جوانها را جذب کنیم به مسجد، وسایل سرگرمی فراهم بکنیم؛ مثل همان جریانی که یک کلیسایی در آمریکا [انجام میداد] که آن نویسندهی مصری میگوید رفتم دیدم که پای این کلیسا یک برنامهای زدهاند که مثلاً فرض کنید که امشب از ساعت فلان در سالن کنار کلیسا، آن طرف محراب، این برنامهها هست: برنامهی رقص است و آواز است و موسیقی است و یک شام سبکی است و اُنس هست و مانند اینها. میگفت حسّاس شدم، رفتم دیدم بله، همین است؛ اینجا سالن کلیسا است، یک سالن هم بغلش هست مثل یک کاباره؛ دخترها، پسرها، مردها، میانسالها میآیند تماشا میکنند؛ دختر و پسرها هم میداندارند. موسیقی هست، رقص هست، آواز هست، آخر سر هم کشیش آمد و چراغها را یک خردهای کم کرد تا یک خرده کم نور بشود و فضا [خاص شود]،(۱۴) میگفت رفتم بیرون؛ فردا برگشتم آمدم آن کشیش را در کلیسا پیدا [کردم]؛ گفتم من دیشب در این جلسهی شما بودم، آخر معنای این چیست؟ ایشان گفت: ای آقا، میخواهیم جوانها را جذب کنیم! جوانها را میخواهیم [جذب کنیم]! اگر بنا است با رقص و آواز و موسیقی و امثال اینها جوان جذب بشود، خب بروند همان کاباره، چرا بیاید اینجا؟
راه جذب جوانها تصرّف دل جوان است. دل جوان یک قیامتی است، اوضاعی است. گرایش جوان به معنویّت یکی از آن رازهای بزرگ الهی است. یک حرف معنوی را برای امثال بنده که بگویند، خب گوش میکنم، حدّاکثر اندکی تأثّر پیدا میکنم، [امّا] همان حرف را به یک جوان بزنند، منقلب میشود، از این رو به آن رو میشود. دل جوان حقیقتپذیر است، دل جوان به فطرت الهی نزدیک است؛ فِطرَتَ اللهِ الَّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیها.(۱۵) دل جوان با نصایح و مطالب معنوی و سلوکی و عرفانی اُنس پیدا میکند، زود اُنس پیدا میکند، زود دلباخته و دلبسته میشود؛ جاذبهی جوانها اینها است. شما سخن را، حرف را، اقدام را با معنویّت، با عرفان واقعی، نه عرفانهای تخیّلی و توهّمی و صوری، یک مقداری آمیخته بکنید، خواهید دید جوان چطور مجذوب میشود و میآید. جاذبهی جوان در مسجد اینها است. وَالّا حالا یک وسیلهی بازی هم آنجا فراهم کردیم، گذاشتیم، خب اگر بنا است برای بازی بیاید، برود در باشگاه بازی کند.
یک نکتهی دیگر هم عرض بکنیم؛ مساجد ما یعنی مساجدی که امروز خوشبختانه در نظام جمهوری اسلامی هستند و غالباً سی سال چهل سال عمر دارند، یک تاریخ شنیدنی و زیبایی دارند؛ غالباً اینجور هستند. در این مساجد علمایی آمدهاند، ائمّهی جماعتی آمدهاند، رفتارهایی داشتهاند، برخوردهایی داشتهاند، مؤمنینی در اینجا آمدهاند، جوانهایی در اینجا تربیت شدهاند، از اینجا بسیجهایی صورت گرفته، شهدایی [دادهاند]، پیکرهای شهیدی به این مساجد برگشتهاند؛ اینها تاریخ است، اینها سرگذشتهای جذّاب یک مسجد است؛ این سرگذشتها را باید حفظ کرد. هرکدام از این مساجد میتواند یک سرگذشت واقعیِ جذّابِ درسآموزی داشته باشد برای کسانی که امروز در مسجدند و کسانی که فردا به این مسجد خواهند آمد؛ این را در قالبهای گون
ر نماز، ذهن کجاها میرود، کجاها را سِیر میکند، چه مسائلی را حل میکند، به چه مسائلی دلبستگی و فریفتگی و دلباختگی نشان میدهد. این یکی از آن آفاتِ به تعبیر بنده چارواداری است. اگر از این آفت توانستیم خودمان را محفوظ بداریم و نیز از یک آفت دیگر که ریا [است] -«وَ ابرَأ قَلبی مِن الرِّیاءِ وَ السُّمعَةِ وَ الشَّکِّ فی دینِک»(۶) که در دعا هست- توانستیم خودمان را نجات بدهیم، تازه نماز ما میشود یک نماز عادی و معمولی؛ عمق نماز باز محفوظ نیست.
خب، وقتی ما میگوییم «سُبحانَ رَبِّیَ العَظیمِ وَ بِحَمدِه»، این عظمت را چه [میدانیم]؟ چه تصوّری از این عظمت در دل ما است؟ این عظمتی که در مقابل او تعظیم میکنیم و او را تسبیح میکنیم و تقدیس میکنیم، چیست؟ آن معدن عظمتی که در این دعا مورد توجّه قرار میگیرد که «هَب لی کَمالَ الاِنقِطاع اِلَیک» تا برسد به «اِلی مَعدِنِ العَظَمَة»،(۷) کجا است؟ چیست؟ سُبحانَ رَبِّیَ العَظیم، سُبحانَ رَبِّیَ الاَعلی، اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعین؛(۸) ما هیچ توجّهی به این معانی و این مفاهیم عمیق، عبودیّت انحصاری خداوند، استعانت انحصاری از خداوند، دل را با این معارف آشنا کردن، نماز را با این کیفیّت به جا آوردن داریم؟ خب ما یک مقداری باید تمرین کنیم تا به این جاها برسیم.
البتّه اکثر جمع حاضر بحمدالله جوان هستید و این کارها در جوانی خیلی آسان است. در سنین ماها این کارها خیلی مشکل است. [اگر] در سنین ما بخواهیم شروع کنیم، این کارها، کارهای سختی است. در سنین جوانی این کارها خیلی آسان است. این کیفیّت را به نماز ببخشید، این رنگ و بو را به آن بدهید؛ آنوقت نماز در درون انسان رونق به وجود میآورد. این تراوش میکند و سرریز میشود به همهی کسانی که متوجّه نماز ما هستند و با ما نماز میخوانند. بعضی از روایات در باب امام جماعت دارد که حسنات مأمومین و وِزر مأمومین بر دوش امام جماعت است. مراد از این، آن چیزهایی که مبطل نماز است نیست، یعنی همین مفاهیم عالی. اگرچنانچه اینها بود، اینها آنوقت سرریز میشود به [مأمومین]. بههرحال نماز این است. اینکه ما در درون جامعهی خودمان -در جامعهی اسلامی- کسانی را داشته باشیم که با نماز بیگانه باشند، این خیلی چیز بزرگ و خیلی چیز مهمی است. باید جامعهی ما اینجور باشد که مثل یک امر محبوب و مطلوب دنبال نماز برویم؛ نه بهعنوان یک تکلیفِ از سر بازکردنی؛ بهعنوان یک چیز شوقانگیز، یک چیز جذّاب.
خب، مسجد بر محور چنین گوهری شکل میگیرد؛ اجتماعی است بر گِرد یکچنین حقیقت درخشانی. بنابراین مسجد اهمّیّت دارد، پایگاه است؛ همچنانکه معروف شده در زبانها واقعاً پایگاه است. نهفقط پایگاه برای فلان مسئلهی اجتماعی، [بلکه] مسجد میتواند پایگاه همهی کارهای نیک باشد؛ پایگاه خودسازی، انسانسازی، تعمیر دل و تعمیر دنیا و مقابلهی با دشمن و زمینهسازی برای ایجاد تمدّن اسلامی و بصیرتافزاییِ افراد؛ و هَلُمَّ جَرّا.(۹) مسجد یک چنین جایگاهی است.
بنابراین پیشنمازی مسجد تنهاوظیفهی امام جماعت نیست؛ پیشنمازی هم یکی از کارها است. اقامهی نماز، اقامهی حق و عدل، اقامهی دین، ابلاغ احکام دینی، وظیفهی ما بهعنوان پیشنماز و بهعنوان امام جماعت است. یعنی محور مسجد امام جماعت است، مسجد بر محور امام جماعت [است]. خب اگر این شد، احساس مسئولیّت انسان سنگین خواهد شد.
تصوّر بنده این است که یکی از کارهای اساسی عبارت است از امامت مسجد؛ [این] یک کار مهم است؛ بهعنوان یک کار حاشیهای نباید به آن نگاه کرد. اینکه ما به کارهای روزانهمان، به مشاغل گوناگونمان برسیم، بعد سر ظهر یا مغرب با عجلهی تمام در ترافیک و مانند اینها خودمان را برسانیم -نیمساعت، سهربع هم از وقت دیر شده باشد- برویم آنجا بِایستیم به نماز، این کم گذاشتن در حقّ مسجد است. این را باید یک شغل مهم و اساسی بهحساب آورد. عرض نمیکنیم که وقتی امام جماعت شدیم، از همهی کارهای دیگر دست برداریم؛ نه، میتواند انسان بهقدر ظرفیّت خود به کارهای دیگر علمی یا غیرعلمی بپردازد لکن حقّ مسجد باید ادا بشود. از قبل از وقت شروع نماز انسان برود مسجد با طمأنینه، با سکون نفْس آمادهی نماز بشود، نماز را با کیفیّت خوب بخواند. بعد اگر برنامهی حرفزدنی دارد، برگردد طرف مردم و با مردم حرف بزند، برای مردم تبیین بکند؛ برنامههای گوناگونی که در مساجد بحمدالله شماها دارید. زمان ما، آن زمانی که بنده مثلاً در مشهد امامت جماعت میکردم و مسجد میرفتم، خیلی کارها معمول نبود، بلد نبودند یا بلد نبودیم این کارها را. هر کاری میکردیم، نو بهحساب میآمد. امروز بحمدالله این کارها رایج است. اینکه بین دو نماز یا بعد از نماز، امام جماعت بِایستد یا برود روی منبر با مردم حرف بزند یا اینکه مثلاً فرض کنید تختهسیاه در مسجد ببرند، حدیث بنویسند، برای مردم تبیین بکنند، یا بنشینند با جوانهای مسجد حلقهی معرفتی تشکیل بدهند