◼️
❤️ بیاید کمی آروم و با نفس عمیق و از دوووور به دنیا نگاه کنیم، یه نگاه عاقل اندر سفیه اصلا (اونایی که بلد نیستن بدونن اینطوریه 😒 و انجام بدن)
.
↩️ حالا مرور کنیم که کجاها حرص زیادی زدیم؟ کجا سعی کردیم کلک بزنیم؟! کجاها رو مثلا زرنگ بازی درآوردیم؟؟ آخرش چی؟ چیشد؟ به کجا رسیدیم؟ اینطوری ادامه بدیم به چی میرسیم؟ ارزشش رو داره؟ هم آرامش خودمون و هم دیگران رو بگیریم به خاطر این دنیای بی ارزش که تهش جز یه پرونده اعمال هیچیش برامون نمیمونه! بله، زرنگ تر ها گرفتار ترند
.
📗 حضرت علی علیه السلام تو بخش چهاردهم #نامه31 #نهج_البلاغه میفرمایند:
فَخَفِّض فی الطَلَبِ و أجمِل فی المکتَسَبُِ فانه ربَّ طلبٍ قد جَرّ الی حَرَبٍ
#ترجمه
در به دست آوردن دنیا آرام باش و در مصرف آنچه به دست آوردی نیکو عمل کن، زیرا چه بسا تلاش بی اندازه برای دنیا که به تاراج رفتن اموال کشانده شد
.
#زندگی_علوی #حرص #دنیا #مال #اختلاس #سلطان_سکه #سلطان_خودرو #طمع #فریب #پول #پولدار #سرمایه #بورس #عدل #معاد
🆔 @Alavilife
✅https://eitaa.com/masjediha110
😍 جوان پر از نشاط و شوره، پر از انرژی و انگیزه است و خلاصه بلدوزریه برا خودش، ولی این بلدوزر یه رانندهی با تجربه و حرفهای میخواد تا کار راه انداز بشه
.
👌 ریش سفیدا و چهارتا پیرهن بیشتر پاره کردهها تو هر رشتهای میتونن راه و چاه رو یادت بدن و سرعت رشدت رو چندبرابر کنن، بیشتر قدر بدونیم و حرف گوش بدیم
.
📗 حضرت علی علیه السلام تو #حکمت_۸۶ #نهجالبلاغه فرمودند
رَأْيُ الشَّيْخِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ جَلَدِ الْغُلَامِ وَ رُوِيَ مِنْ مَشْهَدِ الْغُلَامِ
#ترجمه
انديشه پير در نزد من از تلاش جوان خوشايندتر است.
👇👇👇👇👇
🆔 @Alavilife
✅https://eitaa.com/masjediha110
🍃🌹۰۰۰﷽۰۰۰🍃🌹
#داستانِ_واقعی
#قسمت_دوم
#سه_دقیقه_تاقیامت
يَوْمَ يَجْمَعُكُمْ لِيَوْمِ الْجَمْعِ ذلِكَ يَوْمُ التَّغابُنِ
(ياد كن) روزى كه خداوند شما را براى (حضور در) روز اجتماع گرد مىآورد آن، روزِ حسرت و پشيمانى است۰(تغابن /9)
🌕 دنباله ی داستان 🌕
✍️چند روز بعد، با دوستان مسجدی پیگیری کردیم تا یک کاروان مشهد برای اهالی محل و خانواده شهدا راه اندازی کنیم .با سختی فراوان، کارهای این سفر را انجام دادم و قرار شد ، قبل از ظهر پنجشنبه ، کاروان ما حرکت کند۰
🔹 روز چهارشنبه، با خستگی زیاد از مسجد به خانه آمدم ۰قبل از خواب ، دوباره به یاد حضرت #عزرائیل افتادم و شروع به دعا برای #نزدیکی_مرگ کردم ۰
🔹البته آن زمان سن من کم بود و فکر می کردم کار خوبی می کنم ۰نمی دانستم که اهل بیت ما هیچ گاه چنین ادعایی نکردهاند۰ آنها دنیا را #پلی برای رسیدن به #مقامات_عالیه در #آخرت می دانستند۰
🔹خسته بودم و سریع خوابم برد۰ نیمه های شب بیدار شدم و نماز شب خواندم و خوابیدم ۰
بلافاصله دیدم #جوانی بسیار زیبا بالای سرم ایستاده ۰از #هیبت و #زیبایی او از جا بلند شدم۰ با ادب سلام کردم۰
🔹ایشان فرمود : با من چه کار داری؟ چرا اینقدر #طلب_مرگ می کنی؟ هنوز نوبت شما نرسیده ۰
فهمیدم ایشان حضرت #عزرائیل است۰
ترسیده بودم. اما با خودم گفتم :اگر ایشان اینقدر زیبا و دوست داشتنی است، پس چرا مردم از او می ترسند؟!
🔹 می خواستند بروند که با التماس جلو رفتم و خواهش کردم مرا ببرند۰ #التماسهای من بی فایده بود۰ با اشاره به حضرت عزرائیل برگشتم به سر جایم و گویی محکم به زمین خوردم !
🔹در همان عالم خواب ساعتم را نگاه کردم۰ راس ساعت ۱۲ ظهر بود ۰هوا هم روشن بود۰ موقع زمین خوردن، نیمه چپ من به شدت درد گرفت ۰در همان لحظات از خواب پریدم۰ #نیمه شب بود۰ می خواستم بلند شوم اما نیمه چپ بدن من شدیداً در می کرد !!
🔹خواب از چشمانم رفت این چه رویایی بود ؟!واقعا من حضرت عزرائیل را دیدم!؟ ایشان چقدر زیبا بود!؟
📚ادامه دارد۰۰۰۰۰
https://eitaa.com/joinchat/1362690062C752fb4e28d
https://eitaa.com/masjediha110
💛🍃💛✿﷽✿💛🍃💛
#فضائل_امیر_المومنین18
🌷فضــــــائل امیـــــــرالمومنین🌷
#لزوم_تبعیت_از_امام
مردم! هيچ كس پيش از من در پذيرش دعوت حق شتاب نداشت، و چون من كسے در صلہ رحم، و بخشش فراوان تلاش نكرد، پس بہ سخن من گوش فرا دهيد، و منطق مرا دريابيد،
زیرا👇
#عاقبت_عدم_تبعیت_از_امام
كہ در آيندہ اے نہ چندان دور براے تصاحب خلافت شمشيرها كشيدہ شدہ، و عهد و پيمانها شكستہ خواهد شد، تا آنكہ بعضے از شما پيشواے گمراهان و پيرو جاهلان خواهيد شد.
#نهج_البلاغه_خطبـــه_139
❣️بہ جز از علي نباشد بہ جهان گرهگشايي *طلب مدد از او ڪن چو رسد غم و بلايي
❣️چو بہ ڪار خويش ماني در رحمت علي زن *
بہ جز او بہ زخم دلها ننهد ڪسي دوايي
❣️ز ولاي او بزن دم ڪہ رها شوي ز هر غم *
سر ڪوي او مڪان ڪن بنگر ڪہ در ڪجايي
❣️بشناختم خدا را چو شناختم علي را* بہ خدا نبردهاي پي اگر از علي جدايي
❣️علي اي حقيقت حق علي اي ولي مطلق *
تو جمال ڪبريايي تو حقيقت خدايي
❣️نظري ز لطف و رحمت بہ من شڪستہ دل ڪن *
تو ڪہ يار دردمندي تو ڪہ يار بينوايي
❣️همہ عمر همچو "شهري" طلب مدد از او ڪن *
ڪہ بہ جز علي نباشد بہ جهان گرهگشايي
╔═💛🍃═════╗
🆔 @nahjolbalagheiha
╚═════🍃💛═╝
✅https://eitaa.com/masjediha110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑#امام_خامنه_ای
🎥 فرق نداشتن تربیت یک فرزند با پنج فرزند
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
@zantaraz
🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻
🌻
🌺
💌امام خامنهای:
یکی از چیزهایی که ذهن بنده را مشغول میکند این است که این همه فعالیتهای گوناگونی که در زمینهی زن و مسئلهی زن در کشور وجود دارد، بایستی یک شکل سیستمی پیدا کند، بایستی یک هندسهی عمومی پیدا بکند،یک مرکز عالی و ثابت هم با کادرهای قوی و چشمانداز بلندمدت به وجود بیاید.
#زن
#سبک_زندگی
#امام_خامنه_ای
🌻
🌺🌻
🌻🌺🌻
🌺🌻🌺🌻
🌻🌺🌻🌺🌻
<><><><><><><><>
<🌸>@zantaraz
<><><><><><><><>
@masjediha110
هدایت شده از ﷽ 🟠 نورالقرآن 🟠
🍃🌹۰۰۰﷽۰۰۰🍃🌹
#داستانِ_واقعی
#قسمت_سوم
#سه_دقیقه_تاقیامت
يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَت مِن سُوء
روزى كه هر كس، هر كار #نيكى انجام داده #حاضر بيابد و هرچه #بدی کرده
🌕 سه دقیقه تا قیامت 🌕
✍روز بعد از صبح زود دنبال کار سفر مشهد بودم ۰همه سوار اتوبوس ها بودند که متوجه شدم رفقای من ، حکم سفر را از سپاه شهرستان نگرفته اند۰
☘سریع موتور پایگاه را روشن کردم و با سرعت به سمت سپاه رفتم ۰در مسیر برگشت ،سر یک چهارراه، راننده پیکان بدون توجه به چراغ قرمز جلو آمد و از سمت چپ با من برخورد کرد ۰
☘آنقدر حادثه شدید بود که من پرت شدم روی کاپوت و سقف ماشین و پشت پیکان روی زمین افتادم ۰
☘نیمه چپ بدنم به شدت درد می کرد۰ راننده پیکان پیاده شد و بدنش مثل بید می لرزید، فکر کرد من حتماً مردهام۰
☘ یک لحظه با خودم گفتم : پس جناب #عزرائیل به سراغ ما هم آمد ۰آنقدر تصادف شدید بود که فکر کردم الان روح از بدنم خارج می شود ، به ساعت مچی روی دستم نگاه کردم ،
ساعت دقیقا ۱۲ ظهر بود، نیمه چپ بدنم خیلی درد میکرد!
☘ یکباره یاد خواب دیشب افتادم ، با خودم گفتم: این تعبیر خواب دیشب من است ، من #سالم میمانم ۰
☘حضرت عزرائیل گفت :که وقت رفتنم نرسیده ، #زائران امام رضا منتظرند، باید سریع بروم ۰ از جا بلند شدم ، راننده پیکان گفت :شما #سالمی !!
گفتم :بله موتور را از جلوی پیکان بلند کردم و روشنش کردم ۰با اینکه خیلی درد داشتم ، به سمت مسجد حرکت کردم۰
☘ راننده پیکان داد زد : آهای ، مطمئنی سالمی ؟!
بعد با ماشین دنبال من آمد ، او فکر می کرد هر لحظه ممکن است که من زمین بخورم ۰کاروان #زائران مشهد حرکت کردند ، درد تصادف و کوفتگی عضلات من تا دو هفته ادامه داشت ۰
☘بعد از آن فهمیدم که تا در #دنیا_فرصت_هست باید #برای_رضای_خداکار_انجام دهم و دیگر #حرفی از #مرگ نزنم ۰
❌ #هرزمان_صلاح_باشد خودشان به سراغ ما خواهند آمد ، اما همیشه #دعا می کردم که #مرگ_ماباشهادت باشد۰
✍ادامه دارد۰۰۰۰
https://eitaa.com/joinchat/1362690062C752fb4e28d
هدایت شده از ﷽ 🟠 نورالقرآن 🟠
🍃🌹۰۰۰﷽۰۰۰🍃🌹
#قسمت_سوم
#داستانِ_واقعی
🌕#سه_دقیقه_تاقیامت🌕
✍در آن زمان بسیار تلاش کردم تا وارد تشکیلات سپاه پاسداران شوم.
اعتقاد داشتم که لباس سبز سپاه همان لباس یاران آخرالزمانی امام غایب است.
سالها گذشت.
☘باید این را اضافه کنم که من یک شخصیت شوخ ولی پرکار دارم. حسابی اهل شوخی و بگو و بخند و سرکار گذاشتن هستم.
مدتی بعد ازدواج کردم و مثل خیلی از مردم دچار روزمرگی شدم.
☘یک روز اعلام شد که برای یک ماموریت جنگی آماده شوید.
حس خیلی خوبی داشتم و آرزوی شهادت مانند رفقایم داشتم. اما با خودم میگفتم ما کجا و شهادت کجا...
آن روحیات جوانی و عشق و شهادت در وجود ما کمرنگ شده...
☘در همان عملیات چشمانم به واسطه گردوخاک عفونت کرد.۰
حدود ۳ سال با سختی روزگار گذراندم بارها به دکتر رفتم ولی فایده نداشت.
تا اینکه یک روز صبح احساس کردم انگار چشم چپ من از حدقه بیرون زده است!
درست بود!
چشم من از مکان خودش خارج شده بود و درد بسیار شدیدی داشتم.
☘همان روز به بیمارستان مراجعه کردم و التماس کردم که مرا عمل کنید دیگر قابل تحمل نیست.
تیم پزشکی اعلام کرد: غده نسبتاً بزرگ در پشت چشم چپ ایجاد شده که فشار این غده باعث بیرون آمدن چشم گردیده.
و به علت چسبیدگی این غده به مغز کار جداسازی آن بسیار سخت است...
☘ پزشکان خطر عمل را بالای ۶۰ درصد میدانستند اما با اصرار من قرار شد که که عمل انجام بگیرد.
با همه دوستان و آشنایان و با همسرم که باردار بود و سختی های بسیار کشیده بود از همه حلالیت طلبیدم و راهی بیمارستان شدم.
☘حس خاصی داشتم احساس می کردم که دیگر از اتاق عمل برنمیگردم.
تیم پزشکی کارش را شروع کرد و من در همان اول کار بیهوش شدم.
عمل طولانی شد و برداشتن غده با مشکل مواجه شد..
☘پزشکان نهایت تلاش خود را می کردند و در آخرین مراحل عمل بود که یکباره همه چیز عوض شد....
احساس کردم که کار را به خوبی انجام دادند.
چون دیگر مشکلی نداشتم، آرام و سبک شدم.چقدر حس زیبایی بود، درد از تمام بدنم جدا شد.
☘احساس راحتی کردم و گفتم خدایا شکر عمل خوبی بود.
با اینکه کلی دستگاه به سر و صورتم بسته بود اما روی تخت جراحی بلند شدم و نشستم.
❌برای یک لحظه زمانی که نوزاد و در آغوش مادر بودم را دیدم.
از لحظه های کودکی تا لحظهای که وارد بیمارستان شدم همه آن خاطرات برای لحظاتی با همه جزئیات در مقابل من قرار گرفت...
❌ چقدر حس و حال شیرینی داشتم در یک لحظه تمام زندگی و اعمالم را میدیدم.
🔸اَلْيَوْمَ تُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ
(غافر/17)
🔹امروز، هر كس در برابر كارى كه كسب كرده است پاداش داده مىشود ۰
✍ادامه دارد۰۰۰۰
https://eitaa.com/joinchat/1362690062C752fb4e28d
🍃برنامه های تابستانی ویژه خواهران
👈ثبت نام از اول تیرماه
همه روزه از ساعت ٩ تا ١٢
🔺با رعایت دستورالعمل های بهداشتی
#پایگاه_معصومیه