eitaa logo
مسجدجامع حاج سیدحسن کدکنی ره
530 دنبال‌کننده
17هزار عکس
11.6هزار ویدیو
139 فایل
کانال فعالیت های فرهنگی و اجتماعی مسجد جامع مرحوم حاج سید حسن کدکنی :لینک کانال @masjedjamehkadkan تاسیس ۱۳۳۷ هجری قمری ١٢٩٧ هجری شمسی شماره ثبت میراث فرهنگی ١٣٨٧٢ سال ۱۳۸۴/۰۸/۲۵ امام جماعت حاج آقای اسدی ٠٩١۵١٢٠۴۴٩٢ ایتا: @Sardaredelha1713
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 آیت‌الله مصباح‌یزدی: ❇️ «در مقابل امر به معروف و نهى از منکر یکى از این دو حالت پیش خواهد آمد: یا افراد خلافکار بعد از امر به معروف و نهى از منکر تحت تأثیر واقع مى‌شوند، دست از کار بد خود بر مى‌دارند و به راه راست باز مى‌گردند، در این صورت دیگر شما بر آن ها حجتى ندارید و باید با آن ها مهربانى کنید.... ❇️ اما اگر این گونه نشد، «اِنَّما السَّبیلُ عَلى الَّذینَ يَظْلِمونَ النّاسَ وَ يَبْغُونَ فى الاَْرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ، اُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیم»،شورى، 42. اگر موعظه شما را نشنیدند و نسبت به جنایت، ظلم و کج روى خود اصرار ورزیدند، شما وظیفه دیگرى خواهید داشت.... دیگر وظیفه شما از حد سخن گفتن و ملامت کردن و حتى تندى کردن هم فراتر مى‌رود. ❇️ امام‌ باقر(ع) مى‌فرماید اگر کار به این جا رسید که على رغم برخورد تند، توجهى به امر به معروف و نهى از منکر نکردند،... در این جا باید شما در مقام جهاد بر آیید، چنین افرادى دشمن اسلام هستند و باید با ایشان جنگید و مبارزه کرد، «فَجاهِدُوهُمْ بِأَبْدانِكُم وَ أَبْغِضُوهُم بِقُلُوبِكُم» این ها را از ته دل دشمن بدارید. ❇️ با چنین افرادى که گستاخ شده و علناً علیه اسلام قیام کرده، احکام اسلام را انکار مى‌کنند و به مقدسات اسلام اهانت روا مى‌دارند، باید مبارزه کرد،و از عمق دل با آن ها دشمنى کرد. نگویید اسلام دین محبت است! دین رأفت است! اسلام دین دشمنى هم هست.در جاى خود نهایت رأفت و رحمت را دارد و در موقع مقتضى به خشونت و تندى امر مى‌کند». 📚 آذرخشی دیگر از آسمان کربلا. ص۱۵۱ @masjedjamehkadkan
🖤 صلوات مخصوصه نبی مکرم اسلام صلی‌ اللّه‌ علیه‌ و آله‌ و سلم ▪️اللَّهُمَّ صَلِّ على‏ مُحمَّدٍ كما حَمَلَ وَحيَكَ، وَبَلَّغَ رِسالاتِكَ. ▪️وَصلِّ على‏ مُحمَّدٍ كَما أحَلَّ حَلالَكَ، وَحَرَّمَ حَرامَكَ، وَعَلَّمَ كِتابَكَ. ▪️وَصَلِّ على‏ مُحمَّدٍ كَما أقامَ الصَّلاةَ، وَآتى الزَّكاةَ، وَدَعا إلى‏ دِينِكَ. ▪️وَصَلِّ على‏ مُحمَّدٍ كما صَدَّقَ بِوَعدِكَ، وَأشفَقَ مِنْ وَعيدِكَ. ▪️وَصَلِّ على‏ مُحمَّدِ كما غَفَرْتَ بِهِ الذُّنوبَ، وَسَتَرْتَ بِهِ العُيُوبَ، وَفرَّجتَ بِهِ الكُروبَ. ▪️وَصَلِّ على‏ مُحمَّدٍ كما دَفَعتَ بِهِ الشَّقاءَ، وَكَشَفتَ بِهِ الغمّاءَ، وَأجبْتَ بِهِ الدُّعاءَ، وَنَجَّيتَ بِهِ مِنَ البَلاءِ. ▪️وَصَلِّ على‏ مُحمَّدٍ كما رَحِمْتَ بِهِ العِبادَ، وَأحيَيتَ بِهِ البِلادَ، وَقصَمتَ بِهِ الجَبابِرَةَ، وَأهلَكتَ بِهِ الفَراعِنَةَ. ▪️وَصَلِّ على‏ مُحمَّدٍ كما أَضعَفْتَ بِهِ الأموالَ، وَأحرَزتَ بِهِ مِنَ الأهوالِ، وَكَسَرتَ بِهِ الأصنامَ، وَرَحِمْتَ بِهِ الأنامَ. ▪️وَصلِّ على‏ مُحمَّدٍ كما بَعَثتَهُ بِخَيرِ الأديانِ، وَأعزَزْتَ بِهِ الإيمانَ، وَتَبَّرتَ بِهِ الأوثانَ، وَعظَّمتَ بِهِ البَيتَ الحَرامَ. ▪️وَصَلِّ على‏ مُحمَّدٍ وَأهلِ بَيتِهِ الطّاهِرينَ الأخيارِ وَسلِّمْ تَسليما @masjedjamehkadkan
🔴🔵 یک ماجرای واقعی از طلبیده شدن زائر توسط امام حسین (ع) 🌺 تا یار که را خواهد و میل اش به که باشد🌺 داستانی واقعی وزیبا ♦️ نقل قول: اسمم محمدرسول حبیب الهی سرمهماندار هواپیما هستم و با سرتیم امنیت پرواز فرزین فر این حکایت را نقل میکنیم که به عینه دیدیم: 🌹یکروز صبح زود جهت انجام دادن پرواز وارد فرودگاه امام خمینی (ره ) شدم ،سالن فرودگاه شلوغ بود مسافران زیادی اونجا بودن و همگی در حال خدا حافظی از بستگانشون بودن و شاد و خوشحال تو این جمعیت چشمم افتاد به یک عده که از همه بیشتر خوشحال تر و شور و حالی داشتند و منتظر گرفتن کارت پرواز بودن ،نگاه کردم به تلویزیون بالای کانتر اونها که ببینم کجا دارن میرن دیدم نوشته "نجف" پیش خودم گفتم خوش به حالشون کاش روزی هم برسه منم با خانوادم بتونیم چند روزی جهت زیارت عازم بشیم خلاصه وارد مرکز عملیاتمون شدم و خودمو معرفی کردم اون روز قرار بود طبق برنامه قبلی به ارمنستان برم که یکهو مسول شیفتمون گفت 🌹فلانی شما بورو نجف ! پروازت تغییر کرده ! خوشحال شدم و حکم ماموریتم را گرفتمو وارد هواپیما شدم بعد از یکساعت شروع کردیم به مسافرگیری مسافرها خوشحال و خندان وارد هواپیما شدن و سر جاشون نشستن ، آماده بستن درب هواپیما بودیم که مسول هماهنگی پرواز سراسیمه وارد شد و گفت : ❌ دو نفر باید پیاده شن !!! پرسیدیم چرا ؟ گفت : از دفتر مدیر عامل هواپیمایی گفتن بجاشون دو تا از کارمندها جهت انجام یکسری از کارهای مهم اداری امروز باید برن نجف حالمون گرفته شد چون دست روی هر کدوم از این مسافرها میزاشتیم که پیاده شه دلش میشکست ،کاری هم نمیشد کرد چون دستور داده بودن و میبایست انجام شه ! وارد اتاق خلبان شدم و ازش خواهش کردم اجازه بده از دو صندلی اضافه در اتاق خلبان جهت نشستن این دو کارمند استفاده بشه که متاسفانه موافقت نکرد😔 خلاصه لیست مسافرها را آوردند و قرار شد اسم دو نفر انتهایی لیست را اعلام کنند تا اونها پیاده بشن اسمها را اعلام کردند و قرعه افتاد به یک پیرمرد و یک پیرزن ! از هواپیما که داشتن پیاده میشدن نگاهشون یادمه که چقدر ناراحت و دل شکسته بودن 🚀هواپیما به سمت نجف پرواز کرد و بعد از یکساعت و چند دقیقه رسیدیم به آسمان نجف منتظر اعلام نشستن هواپیما از طرف خلبان بودیم ولی اعلام نمیکرد و ما همچنان در روی آسمان نجف اشرف دور میزدیم نیم ساعتی گذشت که خلبان دلیل نشستن هواپیما را اعلام کرد و گفت به دلیل طوفان شن و دید کم قادر به نشستن نیست و میبایست برگرده فرودگاه امام تا هوا خوب بشه ! ✈️ برگشتیم فرودگاه امام و درب هواپیما باز شد و مسول هماهنگی رفت اتاق خلبان و دلیل برگشت را پرسید و خلبان هم بهش گفت اما با تعجب شنیدیم که مسول هماهنگی میگفت فرودگاه نجف بازه و پروازها داره انجام میشه و بعد از شما چند هواپیما نشست و برخواست کردن 🌹پیش خودم گفتم لابد حکمتی توی اینکاره !!! رفتم پیش خلبان و گفتم کاپتان حالا که اینطوریه لابد خدا خواسته ما برگردیم این دو تا مسافر جامونده را ببریم ،کاش شما اجازه میدادی از این دو صندلی اتاق خلبان امروز استفاده میکردیم خلبان که مسول ایمنی پروازه نگاهی بهم کرد و گفت : شما فکر میکنید دلیل برگشتمون این بوده ؟! باشه برید صداشون کنید بیان خوشحال پریدم از اتاق خلبان بیرون و رفتم پیش مدیر کاروان و گفتم : شما تلفن این خانم و آقایی که پیاده شدن و دارید ؟! 🌺گفت بله ! گفتم : سریع زنگ بزن ببین کجان خدا کنه تو فرودگاه باشن بهشون بگو بیان اونهم تماس گرفت و خواست خدا پیداشون کرد و آمدن (اون دوتا از فرط خستگی رفته بودن نمازخونه فرودگاه استراحت کنند و منزل نرفته بودن ) همه خوشحال و منتظر اومدنشون بودیم که دیدیم یک پیرزن و پیر مرد با غرور و خوشحال دارن میان پیرزن جلوی ما که رسید گفت: فکر کردید کار ما دست شماست؟! فکر کردید شما میتونید جواز سفر ما رو باطل کنید؟ چشمامون پر از اشک شد و ازش عذرخواهی کردیم گفتم مادر خداروشکر که منزل نرفته بودید و حالا اومدید ! گفت : آخه شما بودید میرفتید ؟ با چه رویی بر میگشتیم خونه ! ((حالا گوش کنید به حکایت جالبی که پیرزنه نقل کرد)) اینقدر حالمون خراب بود که اصلا نمیتونستیم راه بریم و رفتیم تو نمازخونه تا حالمون جا بیاد و بعد بریم خونه 🔴 پیش خودم گفتم یا امیرالمومنین و یا اباعبدالله و یا حضرت ابالفضل (ع) شما اینهمه مهمون داشتی امروز ما دو تا فقط زیادی بودیم و شروع کردم به گریه کردن و بی حال شدم و خوابم برد تو عالم خواب و بیداری بودم که یک آقا سید بزرگواری اومد داخل نمازخانه و گفت : ❤مگه شماها نمیخواستید برید کربلا پس چرا نشستید ؟! عرض کردیم آقا نشد ! نبردنمون ! فرمود پاشید خیالتون راحت برید کربلا !!! میگفت تا چشمهامو باز کردم دیدم موبایل شوهرم داره زنگ میزنه و گویا شما گفته بودید بیاییم 🌺 تا یار که را خواهد و میلش به که باشد @masjedjamehkadkan
گفتم که گناه من عظیم است،عظیم🖤 در حشر جزای من جحیم است، جحیم🖤 ناگاه به گوش جان شنیدم ازغیب🖤 نومید مشو"حسن"کریم است،کریم🖤 @masjedjamehkadkan
هدایت شده از عباس فرازی نیا
آخرماه صفر.mp3
16.9M
▪️حجت‌ الاسلام‌ فرازی‌ نیا ▪️چهارشنبه های امام رضایی ▪️موضوع:در آستانه ارتحال و شهادت پیامبر اعظم(ص) امام حسن(ع) و امام رضا(ع) ⏰تاریخ: ۱۴۰۲/۰۶/۲۲ از پیوستن شما به کانال چهارشنبه‌های امام رضائی استقبال میکنیم کانال ایــتا 👉 کانال بــلـه 👉
((به نام خدا)) ((شعر وفات پیامبر(ص)) شد مدینه غرق در ماتم زداغ مصطفی(ص) گریه ها دارد ز دل هم فاطمه هم مرتضی(ع) رفته از عالم نبی ، آن خاتم پیغمبران هم حسین و هم حسن سوزند با شور و نوا ماتم عظما به پا گردیده از داغ غمش گریه ها دارند بهرش قدسیان اندر سما در دم آخر به زهرا دختر خود وعده داد بعد او آید به جنت می شود از غم رها بر زمین مانده است جسم آن رسول بت شکن گشت شورای سقیفه بعد پیغمبر به پا بعد او شد غصب حق مرتضی داماد او شد علی خانه نشین از ظلم و جور اشقیا آسمانها و زمین گریند از داغ غمش میکند غسل و کفن جسم نبی را مرتضی جسم پیغمبر شده غسل و کفن با احترام وااسف جسم حسینش بر زمین در کربلا خاندانش شد اسیر و خیمه هایش سوخته جسم ها روی زمین و گشته سرهاشان جدا یا رسول الله نظر کن بر همه از لطف خود قسمت ما کن مدینه هم بقیع و کربلا آمدم سویت نگاهی کن بما ای مصطفی حق زهرا دخترت حاجات ما بنما روا کاش آیم در مدینه در کنار قبر تو قسمتم گردد بگریم من در آن صحن و سرا از دلش گفتا علائی شعری از بهر رسول با امید اینکه از لطفش شود حاجت روا ۱۴۰۲/۶/۲۰ آدرس کانال شعر در ایتا: https://eitaa.com/sma1212 آدرس کانال درسروش: https://splus.ir/sma12 @masjedjamehkadkan
((به نام خدا)) ((شعرشهادت امام حسن مجتبی(ع)) مجتبایم زاده و عشق علی مرتضی(ع) نوگل آل رسول و نور چشم مصطفی(ص) من غریبم در مدینه من غریبم در وطن من غریب خانه ام من مجتبایم من حسن همسرم گردیده قاتل من غریب خانه ام قتلگاه من شده این خانه و کاشانه ام پیکرم مسموم و خون بر دیده یاران شده تیرها بر پیکرم چون قطره باران شده لخته های خون دل آمد برون از پیکرم داخل طشتی که آورده برایم خواهرم مدفنم گشته بقیع و درکنار فاطمه(س) در جنان سوزد برایم هم علی هم فاطمه(س) مهدی صاحب زمان آید کنار قبر من از دلش گوید غریبم وا عموجان وا حسن من که مثل باب خود هستم شهید اشقیا لاجرم سوزم به جنت بر شهید کربلا خون دل میریخت از من داخل طشت از عدو کربلا دشمن بریده از حسین من گلو لخته های خون من در طشت آمد بی امان شام غم راس حسین بودی و چوب خیزران پیکر من تیرباران روی دست اقربا قتلگه جسم حسینم بر زمین و سر جدا بعد من میسوخت زینب با دو صد شور و نوا کربلا می دید زینب سر بروی نیزه ها بعد من دلهای عاشق شد زداغ من کباب کربلا جسم شهیدان شد میان آفتاب از دلش گفتا علائی یا امام مجتبی(ع) قسمتم کن در مدینه هم بقیع و کربلا تاریخ سروده: ۱۴۰۲/۵/۳۱ بمناسبت شهادت امام مجتبی(ع) آدرس کانال شعر در ایتا: https://eitaa.com/sma1212 آدرس کانال درسروش: https://splus.ir/sma12 @masjedjamehkadkan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا