▪️برخی توصیه های تربیتی و اجتماعی امام حسین علیه السلام
6️⃣ راه به دست آوردن رضایت الهی
🔹️#نماز نیمه شب و دعای سحری موجب رضای الهی است.
🔹️امام حسین علیه السلام میفرمایند: ریشه دوراندیشی آن است که به چاشت (و صبح زود) درآیی، و نمایان گردی در حالی که پروردگارت در همه احوال از تو خوشنود باشد.
🔹️و اینکه به جای پریشانگویی و آشفته کرداری، رشد و راه راست را گزینی؛ زیرا رشد و راه راست از بهترین جایگزینهاست.
🔹️آن #کردار و #گفتاری را که (تو را) گمراه سازد و نابود کند، و اندوه طولانی و حرارت سوزان و تباهی (برایت) آورد، از خود دور کن.
🔹️در دل شبهای تار بهره #معنوی خود را با خدا بگیر، و از دو دیده خود خواب خوش را دور کن؛ زیرا غافلان سهل انگار همانند چهارپایان در بیشههایند.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#ما_ملت_امام_حسینیم
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
@masjedolaghsa
⬛️ ضمن عرض تسلیت به مناسبت فرارسیدن ایام سوگواری سالار شهیدان ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) و یاران با وفای ایشان، جهت دسترسی هرچه بهتر کاربران گرامی به احکام عزاداری موجود در کانال، هشتگ های مرتبط با این موضوع، تقدیم حضورتان می گردد:
#احکام_عزاداری
#احکام_نذر #عزاداری_و_نماز
#دسته_عزاداری #نذر_زن #احکام_نذری #اسماء_متبرکه
#اموال_عزاداری #دسته_عزاداری
#احکام_محرّم
#حضور_در_تجمعات_عزاداری
#اشتغال_در_عاشورا
#مصرف_پول_عزاداری
#لباس_سیاه
#احکام_گریه_نامحرم #صدای_نامحرم
#احکام_هبه #تغيير_و_تبديل_نذر
#حق_الناس
#آلات_موسیقی_برای_عزاداری
#احکام_بيت_المال #اموال_دولتي
#تعظيم_شعائر_اسلامي
#اجازه_شوهر_براي_مجلس_عزاداري
#رعایت_حال_دیگران_هنگام_عزاداری
#مراسم_عزاداری_بانوان #هم_نوايى_زنان #مداح_مرد #هم_نوایی_زنان_با_مداح
#ایام_سوگواری #نوع_پوشش_در_ایام_عزا #لباس_شاد
#عزاداری_برای_اهل_بیت #جلسات_هفتگی #روضه_هفتگی #هیئت
🆔 @masjedolaghsa
12.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️یزید اصلِ انحراف نیست، پیامدِ انحرافات است.
#استوری
5.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️در پی اهانت به قرآن کریم...
#استوری
21.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین 😭😭
#حرّ_ریاحی
◼️ لحظات زیبای پناهآوردن حرّ به محضر مبارک سیدالشهداء علیهالسلام و مهر و محبت آن حضرت به فرمانده سپاه إبن مرجانه...
در روز عاشورا امام حسین علیهالسلام رو به لشکر عمر سعد کردند و فریاد زدند:
أَمَا مِن مُغيثٍ يُغيثُنا لِوَجهِ اللّهِ تَعالىٰ؟ أَمَا مِن ذابٍّ يَذُبُّ عَن حَرَمِ رسولِ اللّهِ؟
▪️ آیا کسی هست که ما را به خاطر خدا یاری کند؟ آیا کسی هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟
فَلَمّا سَمِعَ الْحُرُّ بنُ يَزيدِ هٰذا الْكلامَ، اِضْطَرَبَ قَلبُهُ، و دَمَعَتْ عَيْناهُ
▪️ پس وقتی که حر بن یزید ریاحی این کلام امام را شنید قلبش به لرزه افتاد و اشک از چشمانش جاری شد و آمد تا در كنارى از لشكر ايستاد و اندک اندک از آنها فاصله گرفت.
🔻مهاجر بن اوس (كه در لشكر عمر سعد بود) به او گفت:
اى حر! چه مىخواهى بكنى؟ آيا مىخواهى حمله كنى؟ پاسخش را نداد و لرزه اندامش را گرفت.
مهاجر گفت: «به خدا كار تو ما را به شك انداخته است. به خدا من در هيچ جنگى تو را هرگز به اين حال نديده بودم (كه اينگونه از جنگ بلرزى) و اگر به من مىگفتند: دليرترين مردم كوفه كيست؟ من از تو نمىگذشتم (و تو را نام مى بردم).پس اين چه حالى است كه در تو مشاهده مى كنم؟!
🔹حر گفت:
من به خدا سوگند، خود را ميان بهشت و جهنم مخیر مى بينم و سوگند به خدا هيچ چيز را بر بهشت اختيار نمیكنم؛ اگرچه پاره پاره شوم و مرا بسوزانند.
پس از او فاصله گرفت و رو به فرزندش کرد و گفت:
پسرم من طاقت آتش و غضب خدا را ندارم و طاقت ندارم اینکه روز قیامت رسول خدا صلی الله علیه و اله، دشمنم باشد.
آیا نمی بینی که حسین علیه السلام یاری میطلبد و کسی او را یاری نمی کند؟
ای پسرم! همراه من بیا تا در جلوی چشم حسین علیهالسلام با این لشکر بجنگیم تا باشد که به واسطه شهادت در رکاب او سعادت مند شویم.
پسرش گفت: چه خوب کرامتی است این!
سپس آن دو از لشکر ابن زیاد فاصله گرفتند و گویی نشان دادند که قصد حمله بر لشکر امام حسین علیه السلام را دارند و همین گونه به سید الشهدا علیه السلام نزدیک شدند. و وقتی که به محضر امام علیهالسلام رسیدند،
فنَزَلَ الْحُرُّ رَحِمَهُ اللّهُ عَن ظَهرِ جَوادِه، و طَأطَأ رَأسَه، و جَعَلَ يُقبِّل يدَ الْحسينِ عَلَيهِ السَّلامِ و رِجْلَيْهِ، و هو يَبكي بكاءً شديداً.
▪️پس حر، از اسب پیاده شد و سرش را پایین انداخت و به دست و پای امام علیهالسلام افتاد و می بوسید و شدیداً گریه میکرد و میگفت:
من همان كس هستم كه تو را از بازگشت (به وطن خود) جلوگيرى كردم و همراهت بيامدم تا به ناچار تو را در اين زمين فرود آوردم، و من گمان نمىكردم پيشنهاد تو را نپذيرند و به اين سرنوشت دچارت كنند.
به خدا اگر مىدانستم كار به اين جا مىكشد، هرگز به چنين كارى دست نمى زدم.
أفَتَرىٰ ذلكَ لِي تَوبَةً؟ قالَ: نَعَم، يَتُوبُ اللّهُ عَليكَ، و يَغفِرُ لَكَ؛ مَا اسْمُكَ؟ قال: أناْ الْحُرُّ بنُ يَزيد
▪️سپس حر گفت:
آیا الان توبه و بازگشتی برای من است؟
امام علیه السلام فرمودند :بله خدا توبه تو را میپذیرد و گناهانت را میآمرزد.
سپس سیدالشهداء علیهالسلام فرمودند:
أنتَ الْحُرُّ كَما سَمَّتْكَ اُمُّكَ، أنتَ الْحُرُّ إنْ شاء اللّهُ في الدّنيا و الآخرةِ. فقالَ لَهُ الْحسينُ عَليهِ السَّلام: اِرْفَعْ رَأسَكَ يا شَيخ.
▪️اسمت چیست؟ گفت:حر بن یزید.
امام فرمودند: به درستی که تو حرّی (آزادهای) همانگونه که مادرت تو را نام نهاد. انشاالله در دنیا آخرت نیز حرّ میمانی.
پس امام علیه السلام به او فرمودند:
سرت را بالا بیاور ای مردبزرگ.
برگرفته از:
📚مقتل الحسین علیهالسلام، خوارزمی،ج۲ ص۱۰
📚مقتل ابو مخنف ص۷۴
📚اسرار الشهادة ص۲۸۹
@masjedolaghsa
#حرّ_ریاحی
◼️ وقتی که فرمانده سپاه ابن زیاد لعین، صورت بر پای ذوالجناح مینَهَد و سر تعظیم در برابر سیدالشهدا علیهالسلام فرود میآورد...
در نقلی چنین آمده است:
اِنَّ الْحُرَّ لَمّا دَنَیٰ نَحوَ الْحسینِ، نَزَلَ عَن جَوادهِ و قَبَّلَ رِکابَه ثُمَّ وَضَعَ وَجْهَهُ عَلیٰ سُنْبُکِ فَرَسِهِ فَبَکیٰ و جَزَعَ
▪️وقتی که حرّ نزدیک امام حسین علیهالسلام رسید از اسب پیاده شد و رکاب آن حضرت را بوسید و صورت به سُم اسب آن حضرت گذاشت و شروع کرد به گریه و بی تابی و عرض کرد:
یابن رسول الله، برایم تمرّد و طغیان و عصیان لشکر شیطان روشن شد.
اَتَیتُکَ نادِماً و أنتَ مَعدَنُ الْجُودِ وَ الْاِحْسانِ، فَاقْبَلْ عُذرِی وَ تَجاوَزْ عَنِ الَّذِی صَنَعتُ بِکَ. اَلْاَمان بِما صَدرَ عَنِّی اِلَیکَ مِنَ الرُّجُوعِ مِن هٰذَا الْمَکانِ
▪️حال پشیمان آمدهام و شما معدن جود و احسان هستید. عذر مرا بپذیر و از کاری که انجام دادهام درگذر. امانم بده از کاری که از من سر زد و نگذاشتم از اینجا بروید.
📚 مقتل الحسين و مصرع اهل بیته ص٨٢
📚 بحرالمصائب ج۴ ص۴٧
@masjedolaghsa
#حرّ_ریاحی
◾️ محبّت بینظیر سیدالشهدا علیهالسلام به حرّ بن یزید ریاحی...
⚡️تو مهمان مایی و برای جنگ، کمی صبر کن...
نقل کردهاند:
وقتی که سیدالشهدا علیه السلام، سر حرّ را بالا گرفت و از توبه او استقبال نمود، حر عرض کرد:
ای مولای من! فدای تو گردم! مرا رخصت ده تا جانم را در پیش پای مبارکتان فدا نمایم.
سیدالشهدا علیه السلام فرمودند:
تو مهمان مایی! هنوز رایحه راحت از جانب ما به مشامت نرسیده است؛ پس کمی صبر کن تا ابتدای جنگ از جانب غیر از تو باشد.
🔻حرّ گفت:
چون اول من بر سر راه شما آمدهام، میخواهم که اول کسی باشم که در راه محبت شما کشته میشود. شاید بدین عمل رتبه کسانی را يابم که با جدت رسول خدا صلی الله علیه و آله مصافحه میکنند.
پس امام علیهالسلام به او اذن میدان دادند.
📚ریاض المصائب(خطی) ص١٧٩
📚محرق القلوب ص٣۵۵
📚بحرالمصائب ج۴ص۴٩
@masjedolaghsa
#حر_ریاحی
◾️ حُرّ، به پشت خیمهٔ مخدّرات میآید و بر زمین مینشیند و خاک بر سر میریزد...
در نقلی آمده است:
وقتیکه سیدالشهداء علیهالسلام توبه حر را پذیرفت، حر عرضه داشت:
مرا با قبول توبهام سرفراز نمودی؛ اما هنوز از خجالت اهلبیت شما بیرون نیامدهام؛
مرا اذن بفرما تا خدمت مخدّرات حرم رفته و از ایشان حلالیت بطلبم!
▪️ آن حضرت به او اذن دادند و آمد پشت خیمه زینب کبری سلاماللّهعلیها و دیگر مخدّرات؛ صدایش را بلند کرد و گفت:
السّلامُ علیکُنَّ یا أهلبیتِ النُبوّة
منم آن کسی که از روی خجالت سر بر آستان شما فرود آوردهام!
منم آن کسی که راه شما سدّ کرده و دل شما را به لرزه در آوردم!
الان از کردهٔ خود پشیمانم و میخواهم مرا عفو نمایید و شکایت مرا به محضر فاطمه زهرا سلاماللهعلیها نبرید!
🔻 چون اهل حرم، صدای عجز و زاری حر را شنیدند، صدای ناله و شیون آنها نیز بلند شد؛ تا صدای گریه و زاری آنها به گوش حرّ رسید، بر روی خاک نشست و خاک بر سر میریخت و میگفت:
کاش دست و پایم فلج میشد و مانع راه شما نمیشدم!
در اینجا بود که صدای برخی از مخدّرات از درون خیمه به گوش حر رسید که برایش دعا کردند و او را تسلّی خاطر دادند.
📚ریاض المصائب (خطی) ص۱۷۹
📚بحرالمصایب ج۴ ص۶۰
@masjedolaghsa
#حر_ریاحی
◾️ سیدالشهداء علیهالسلام، هر گونه بود لشکر را شکافتند و جنازه مطهر حرّ را به خیمهها آوردند...
در نقلها آمده است:
وقتی که لشکر عمر بن سعد ملعون، نتوانست حریف دلاوری های جناب حرّ بشود، عمر سعد ملعون صدایش را بلند کرد و گفت:
وَیلَکم! إرشَقوهُ بِالنَّبلِ؛ فَجَعلوا یَرشُقونَ حتّی صارَ جِلدُهُ کالقُنفذ
▪️وای بر شما! او را تیرباران کنید؛ پس لشکریان به گونهای به سمت او تیر پرتاب کردند که تن او همانند خارپشت شد.
در همین اثناء، ملعونی به نام قسورة بن کنانه، به پیش آمد و نیزهای بر سینه حرّ زد و سینه او را شکافت و حر بر روی زمین افتاد.
در اینجا بود که سیدالشهداء علیهالسلام به قلب لشکر حمله کردند و به هر گونه بود بر بالای جنازه حرّ حاضر شدند.
وَ حَمَلهُ و أتٰی بِهِ عِند القَتلی و وَضَعَهُ عَلی الأرض
▪️و برای اینکه دیگر جسارتی به پیکر او نکنند، خود آن حضرت، جنازه حرّ را حمل کردند و او را خیمه شهدا آوردند و بر زمین گذاشتند.
📚ناسخ التواریخ،امام حسین علیهالسلام،ص۲۶۱
📚نور العین ص۳۸
📚بحر المصائب ج۴ ص۶۴
✍ یا أباعبدالله...
هر گونه و به هر زحمتی که بود، جنازه تک تک شهداء حتی جنازه حرّ را هم حمل کردی و به خیمهها آوردی...
تا مبادا به پیکر آنها جسارتی بشود...
تا مبادا لگدمال سُم ستوران بشوند...
اما چه کسی بود که پیکر نازنینت را از بین آن کفتارها به گوشهای ببرد؟!
انگار اینگونه مقدّر شده بود که مولایما حضرت صاحب الزمان علیهالسلام ، هر روز برایت خون گریه کند و اینگونه روضهات را بخواند:
... فَهَوَیْتَ إِلَی الْأَرْضِ جَرِیحاً، تَطَئُوکَ الْخُیُولُ بِحَوَافِرِهَا
▪️ای جدّ غریبم! با بدنی پُر از زخم، نقش بر زمین شدی و در آخر با سُمّ اسب هایشان بدنت را لگدمال کردند.
📚المزار الکبیر ،ص۵۰۴
@masjedolaghsa
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_علیهماالسلام
◼️ مقتل جانسوز حضرت عبدالله بن حسن علیهماالسلام ...
در رابطه با شهادت جگرگوشه امام حسن مجتبی علیهالسلام نقل کردهاند:
كَانَ عَبدُ اللّهِ بنُ الْحَسَنِ وَاقِفَاً بِإزاءِ الْخَيْمَةِ، وَ هو يَسمَعُ وِداعَ عَمِّهِ الْحُسينِ
▪️عبدالله بن حسن علیهما السلام، در کنار خیمه ها ایستاده بود و صدای وداع عمویش امام حسین علیهالسلام را میشنید.
فَخَرَجَ فِي أَثَرِهِ، و هُو يَبكِي و يَقولُ: و اللّهِ لا اُفارِقُ عَمِّيَ
▪️پس دنبال عمو رفت و گریه میکرد و میگفت: به خدا دست از عموجانم نمیکشم...
حضرت زینب علیهاالسلام خودش را به او رساند تا جلوی او را بگیرد چرا که هنوز کودک بود و به سن بلوغ نرسیده بود، سیدالشهدا علیهالسلام تا دید عبدالله دارد به سمت او میآید، رو به زینب کبری سلاماللّهعلیها کرد و فرمود:
يا اُختِي اِحبِسِيه
▪️خواهرم! او را نگه دار.
ثُمَّ إنَّ شِمرَ بنَ ذِي الْجُوشَنِ أَقْبَلَ فِي الرِّجَّالَةِ نَحوَ الْحسينِ ثُمَّ إنَّهُم أحَاطوا به إحاطَةً
▪️اما وقتی که شمر به همراه لشکرش دور تا دور امام علیه السلام را گرفتند و سخت او را احاطه کردند،
فَانفلتِ الصَّبيُّ مِن يَدها، و قالَ: و اللّهِ لا اُفارقُ عَمّي
▪️عبدالله دستش را از دست عمهاش کشید(و به سمت قتلگاه دوید) و گفت:
به خدا از عمویم جدا نمیشوم...
فأقبَلَ حَرمَلَةُ بنُ كاهِلِ اللَّعينِ إلىٰ الْحسينِ عليه السّلام، فضَرَبَ الصَّبيَّ بِالسَّيفِ، فَأَطَنَّ يَمينَه إلىٰ الْجِلدِ، فإذا هِيَ مُعَلَّقَةٌ
▪️پس حرمله بن کاهل اسدی ، به طرف امام علیه السلام آمد،
(در بعضی از مقاتل به جای حرمله، ملعونی به نام بحر بن کعب آمده که حضرت عبدالله علیهالسلام رو به او کرده و فرمودند:ای پسر زن بدکاره! عمویم را میکُشی؟!)
و با شمشیر به دست عبدالله بن حسن علیهماالسلام زد و دست او به پوست آویزان شد و فریاد زد:
يَا عَمَّاهُ أَدرِكْني
▪️عموجان! مرا دریاب.
فأخَذهُ الْحسينُ و ضَمَّهُ إلَيه، و قال: يا ابْنَ أخي صَبراً عَلىٰ ما نَزَلَ بِكَ يا وَلَدي
▪️پس امام حسین علیه السلام او را گرفت و به سینه چسپاند و فرمود:
ای پسر برادرم! بر آن چه که بر سرت میآید صبر کن.
فبَينَما هوَ يُخاطبُه إذ رَماهُ اللَّعينُ حَرملةُ بسَهمٍ، فَذَبَحَه في حِجرِهِ
▪️ در همین حین، حرمله ملعون تیری را به طرف عبدالله علیه السلام زد که او را در آغوش عمویش ذبح کرد.
فَصَاحَتْ زينبُ: وا اِبنُ أخاه! لَيتَ الْمَوتَ أعدَمني الْحَياةَ، لَيتَ السَّماءَ أَطْبَقَتْ عَلى الأرضِ، و لَيتَ الْجِبالَ تَدَكْدَكَتْ عَلى السَّهْلِ
▪️ زینب کبری علیهاالسلام از همان کنار خیمه ها متوجه شهادت عبدالله شد و فریاد زد:
وای از پسر برادرم!
ای کاش مرگ من فرا میرسید...
ای کاش آسمان بر زمین فرود میآمد...
ای کاش کوه ها از هم پاشیده و صاف میشدند...
عمر بن سعد ملعون در نزدیکی حضرت زینب علیهاالسلام بود که حضرت به او فرمود:
يُقتَلُ ابْنُ بنتِ رسولِ اللّهِ و أنتَ تَنظُرُ إلَيه؟
▪️وای بر تو! پسرِدختر رسول خدا صلی الله علیه و آله دارد کشته میشود و تو نگاه میکنی؟!
که آن ملعون جواب حضرت را نداد.
📚المنتخب، طریحی ج٢ص۴۵١
📚تاریخ طبری ج۵ ص۴۵٠
📚نفس المهموم ص٣۵٩
@masjedolaghsa